حسین جان میخوام بگم «کمی از این اشکهایم برای زخمهایتان ببرید» ولی چی بگم من که خودم زخم رو زخمم..
اقای نریمانی میخونه « در کوچه پیش رویش، کشتند..»
یکی داد میزنه بمیرم برات!
آره بمیرم برات، بمیرم برای لرزش شونههات
وقتی از کوچه میگذشتی...
حب و بغض موندگار نیست و مثل ابر بهاره، تا وقتی که اعتقاد راسخ پشتش نباشه!
حبِ بی اعتقاد انسان رو منفعل میکنه
مثل اینکه بگی من جمهوری اسلامی رو قبول دارم اما موضوعات امروز جامعه و این جو منفی حاکم به جامعه به من ربطی نداره
و چیزی که در اکثر حزباللهی ها دیده و شنیده میشه
حبیست که به نائب امام زمان'عج دارند و «وای اگر خامنهای حکم جهادم بدهد» هستند اما ما پیدرپی از ولی و رهبر جامعه میشنویم که «من اینها قبلا هم عرض کردم...»