واست میخوندم لالایی مادر
تا که بخوابی، سر میذاشتی روی شونهم
لالایی مادر...
کجایی مادر؟
نمیتونم بعد تو من زنده بمونم...
کاشکی صداتو میشنیدم
با گریهت از خواب میپریدم
اسم تو رو محسن میذاشتم
چه آرزوها که نداشتم...
کاشکی میدیدم راه رفتنت رو
آرزو داشتم ببینم شکفتنت رو...
اون روزای پا گرفتنت رو
هدایت شده از محفلالحسين
دلم میخواست الان نجف بودم
سمتِ راستم با فاصلهی کمتر حرمِ ازهدالزاهدین و سمتِ چپم با فاصلهی بیشتر وادی السلام ؛
همونطور حیرون و سرگردون بینِ زمین و آسمان زمزمه میکردم و اشک هام امانم نمیداد :
_ یا فاطمه ( س ) من عقدهی دل وا نکردم
گشتم ولی قبرِ تو را پیدا نکردم...