eitaa logo
محبان الزهرا سلام الله علیها
2.6هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
92 فایل
ارتباط با ادمین @hajhemat_9350
مشاهده در ایتا
دانلود
⏺دعای روز دوازدهم ماه مبارک اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ...✨ خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و پاکدامنى و بپوشانم🤲🏻 🌙 https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
💙 💙 دوازده سحر از ماهِ اهل روزه گذشٺ خوش اسٺ وقٺ گدایے بہ بارگہ آید بہ یازده گل زهرا قسم ڪہ یڪ عمر اسٺ نشستہ‌ام ڪہ چہ روزے دوازده آید ♥️ ↘️ @moheban_alzahra135
محبان الزهرا سلام الله علیها
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 #رمان_قصه_دلبری #پارت_۱۸ مادرش زنگ زد تا جواب بگیرد. م
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 مسئول اعتکاف دانش آموزی یزد بود. از وسط برنامه ها می رفت و می آمد. قرار شد بعد از ایام البیض برویم کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه عقد کنیم. رفته بود پیش حاج آقای آیت اللهی که بیایند برای خواندن خطبهٔ عقد. ایشان گفته بودند:((بهتره برید امام زاده جعفر (ع) یزد.)) خانواده ها به این تصمیم رسیده بودند که دوتا مراسم مفصل در سالن بگیرند: یکی یزد، یکی هم تهران. مخالفت کرد و گف:((باید یکی رو ساده بگیریم)). اصلا راضی نشد، من را جلو انداخت که بزرگترها را راضی کنم. چون من هم با او موافق بودم، زور خودم را زدم تا آخر به خواسته اش رسید. شب تا صبح خوابم نبرد. دورحیاط راه می رفتم. تمام صحنه ها مول فیلم در ذهنم رد می شد. همهٔ آن منت کشی هایش. از آقای قرائتی شنیده بودم:((۵٠٪ ازدواج تحقیقه و ۵٠٪ توسل.نمیشه به تحقیق امید داشت،ولی می توان به توسل دل بست)). بین خوف و رجا گیر افتاده بودم. با اینکه به دلم نشسته بود، باز دلهره داشتمد. متوسل شدم. زنک زدم حرم امام رضا(ع). همان که خِیرم کرده بود برایش. چشمانم را بستم. با نوای صلوات خاصه، خودم را پای ضریح می دیدم. در بین همهمهٔ زائران، حرفم را دخیل بستم به ضریح:((ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا /حلوا به کسی ده که محبت نچشیده)). همه را سپردم به امام(ع) هنذفری را گذاشتم داخل گوشم. راه می رفتم و روضه گوش می دادم. رفتم به اتاقم با هدیه اش ور رفتم: کفن شهید گمنام، پلاک شهید. صدای اذان مسجد بلند شد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❌ https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
محبان الزهرا سلام الله علیها
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 #رمان_قصه_دلبری #پارت_۱۹ مسئول اعتکاف دانش آموزی یزد ب
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 مادرم سرکشید داخل اتاق و گفت:((نخوابیدی؟ برو یه سوره قرآن بخون!)) ساعت شش، شش و نیم صبح خاله ام آمد. با مادرم وسایل سفره عقد را جمع می کردند. نشسته بودم و بّر و بّر نگاهشان می کردم. به خودم گفتم:((یعنی همهٔ اینا داره جدی میشه؟)) خاله ام غرولندی کرد که ((کمک نمی کنی حداقل پاشو لباست رو بپوش!)) همه عجله داشتند که باید زودتر عقد خوانده شود تا به شلوغی امام زاده نخوریم. وقتی با کت و شلوار دیدمش، پقی زدم زیر خنده. هیچ کس باور نمی کرد این آدم، تن به کت و شلوار بدهد. از بس ذوق مرگ بود، خنده ام گرفت. به شوخی بهش گفتم:((شما کت و شلوار پوشیدی یا کت و شلوار شما رو پوشیده؟)) در همهٔ عمرش فقط دوبار با کت و شلوار دیدمش: یک بار برای مراسم عقد ، یک با هم برای عروسی. در و همسایه و دوست و آشنا با تعجب می پرسیدند:((حالا چرا امامزاده؟)) نداشتیم بین فک و فامیل کسی این قدر ساده دخترش را بفرستد خانهٔ بخت. سفرهٔ عقد ساده ای انداختیم، وسایل صبحانه را با کمی نان و پنیر و سبزی و گردو و شیرینی یزدی گذاشتیم داخل سفره. خیلی خوشحال بودم مه قسمت شد قرآن و جانماز هدیهٔ حضرت آقا را بگذارم داخل سفرهٔ عقد. سال ۱۳۸۶ که حضرت آقا آمده بودند یزد، متنی بدون اسم برای ایشان نوشته بودم. چند وقت بعد، از طرف دفتر ایشان زنگ زدند منزلمان که:((نویسندهٔ این متن زنه یا مرد؟)) مادرم گفت:((دخترم نوشته!)) یکی دو هفته ای گذشت که دیدیم پستچی بسته ای آورده است. آقای آیت اللهی خطبهٔ مفصلی خواندند با تمام آداب و جزئیاتش. فامیل می گفتند:((ما تا حالا این طور خطبهٔ ای ندیده بودیم!)) حالا در این هیرروویر پیله کرده بود که برای شهادتش دعا کنم. می گفت:((اینجا جاییه که دعا مستجاب می شه!)) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❌ https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🔴لطفاتصویر باز شود طرح میلیونی ختم صلوات ✅ سهم شما ۱۴ صلوات و انتشار (سلام الله علیها) 🍃 به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
•~❤️~• میگفت: همه‌فڪرمی‌ڪنند چون‌گرفتارندبه‌خدانمیرسند؛اماچون‌به‌خدانمیرسندگرفتارند!(: 🌙 https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
•~🌿~• 🌱معتقد بود باید همه ی کارها جهت دار و هدف دار باشد. میز کارش را رو به قبله می گذاشت و هنگامی که خدا به او فرزندی عطا کرد، او را از بیمارستان به گلزار شهدا برد و با تلاوت قران، اجازه نداد اولین کلامی که نوزاد می شنود، حرف های دنیایی باشد. 🕊 ♥️ https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ♥ -بسم‌الله...🌸 بخونیم‌باهم...🤲🏻 اللهم کن لولیک...🍃 🕊 https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙͜͡✨ بسم‌رب‌المھد؎...❁‌! لحظه‌ی‌آخرعمرم‌به‌تومحتاج‌هستم قبل‌ازآنی‌که‌بمیرم‌بغلم‌کن‌آقا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃💐ــــــــــــــــــــــــــــــــــ السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجازا اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُ‌ویاشَریکَ‌الْقُران وَیااِمامَ الْاُنسِ‌وَالْجان :)🌻 🖐🏻¦⇠ 💙¦⇠ •••━━━━━━━━━ https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
بسم الله🌿 هر روز یک صفحه قرآن با ترجمه🦋 📌صفحه ۹۴ https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
13.Tahdir-Motaz.Aghaei-www.Ziaossalehin.ir-.Joze_.13.mp3
4.09M
🔹 تحدیر (تندخوانی قرآن کریم) 🔹 💢 استاد معتز آقایی 💢 ✅ جزء سیزدهم قرآن کریم ⏰ مدت زمان: ۳۳ دقیقه 🌹ثواب نشر هدیه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🍃 به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
⏺دعای روز سیزدهم ماه مبارک اللهمّ طَهّرنی فیهِ مِن الدنس...✨ خدایا پاکیزه ام کن... 🤲🏻 🌙 https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
💠 💠 😍 🌹ولادت امام حسن مجتبی(ع) ❇️از همه شما بزرگواران دعوت میشود به سفره بزرگ ضیافت افطاری کریم اهل بیت(ع) 📽همراه با اکران انیمشین زیبای پسر دلفینی ⏰زمان: چهارشنبه ۱۶ /۱/ ۱۴٠۲ 📿همراه با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء 🏫مکان: ملک شهر_میدان شهید علیخانی 🌺منتظر حضور گرمتان هستیم🌺 https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌷 💠✨سائلان،کاسه به دستان همگی جمع شويد 💠✨چند روزِ دگر آقای ميايد... يا شاه ذوالکرم🌸 ⚜ ۲(ع)⚜ 💠 @moheban_alzahra135
محبان الزهرا سلام الله علیها
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 #رمان_قصه_دلبری #پارت_۲۰ مادرم سرکشید داخل اتاق و گفت:(
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 هر چه میخواستم بهش بفهمانم که ول کن این قدر روی این مطلب پافشاری نکن، راه نمیداد. هی میگفت:((تو سبب شهادت منی، من این رو با ارباب عهد بستم، مطمئنم که شهید میشم!)) فامیل که در ابتدای امر، کلا گیج شده بودند. آن از ریخت و قیافهٔ داماد، این هم از مکان خطبهٔ عقد. آنها آدمی با این همه ریش را جز در لباس روحانیت ندیده بودند. بعضی ها که فکر میکردند طلبه است. با توجه به اوضاع مالی پدرم، خواستگارهای پولداری داشتم که همه را دست به سر کرده بودم. حالا برای همه سوال شده بود، مرجان به چه چیز این آدم دل خوش کرده که بله گفته است. عده ای هم با مکان ازدواجمان کنار می آمدند ولی می گفتند:((مهریه ش رو کجای دلمون بزاریم. چهارده تا سکه هم شد مهریه!)) همیشه در فضای مراسم عقد، کف کشیدن و کل کشیدن و این ها دیده بودم. رفقای محمدحسین زیارت عاشورا خواندند و مراسم وصل به هیئت و روضه شد. البته خدا درو تخته را جور میکند. آن ها هم بعد از روضه، مسخره بازی شان سرجایش بودـ شروع کردند به خواندن شعر:((رفتند یاران، چابک سواران....)) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❌ https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
محبان الزهرا سلام الله علیها
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 #رمان_قصه_دلبری #پارت_۲۱ هر چه میخواستم بهش بفهمانم که
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 چشمش برق می زد. گفت:((تو همونی که دلم میخواست، کاش منم همونی بشم که تو دلت می خواد!)) مدام زیرلب می گفت:((شکر که جور شد، شکر که همونی که میخواستم شد، شکر که همه چیز طبق میلم جلو میره، شکر.)) موقع امضای سند ازدواج دستم می لرزید، مگر تمامی داشت. شنیده بودم باید خیلی امضا بزنی، ولی باورم نمیشد تا ابن حد. امضاها مثل هم در نمی آمد. زیر زیرکی خندید و گفت:((چرا دستت میلرزه؟ نگاه کن! همهٔ امضاها کج و کوله شده!)) بعد از مراسم عقد رفتم آرایشگاه، قرار شد خودش بیاید دنبالم. دهان خانواده اش باز مانده بود که چه طور زیر بار رفته بود بیاید آتلیه. اصلا خوشش نمی آمد، وقتی دید من دوست دارم، کوتاه آمد. ولی وقتی آمد آنجا، قصه عوض شد. سه چهار ساعت بیشتر نبود که با هم محرم شده بودیم. یخم باز نشده بود، راحت نبودم. خانم عکاس برایش جالب بود که یک آدم مذهبی با آن ظاهر، این قدر مسخره بازی در می آورد که در عکس ها بخندم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❌ https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
📚هر کس دعای را در «ایام البیض» [روزهای سیزدهم و چهارهم و پانزدهم] بخواند گناهش آمرزیده می شود، هرچند به عدد دانه های باران و برگ های درختان و ریگ های بیابان باشد! و خواندن آن برای شفای بیمار و ادای دین و بی نیازی و توانگری و رفع غم و اندوه سودمند است. 🔖آیت الله مجتهدی تهرانی: دعای مجیر انسان را به کمال می رساند منابع : علامه کفعمی در «بلد الامین»و «مصباح» و کتاب شریف مفاتیح الجنان 🌙 https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
4_5893196481644462419.mp3
8.66M
🌹دعای ✅توصیه شده در روزهای ۱۳ ۱۴ ۱۵ رمضان المبارک 🎙 صوت دلنشین: 👤حاج مهدی سماواتی 🌙 https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
•~🌿🌸~• همیشه‌باوضوبود؛ -موقع‌شھادت‌هم‌باوضوبود🚶🏿‍♀️! دقایقی‌قبل‌ازشھادتش‌وضوگرفت‌و، روبه‌من‌گفت‌:ان‌شاءالله‌آخریش‌باشه...! وآخریش‌هم‌بود💔(؛! -شهیدمحمودرضا‌بیضایی‌🕊 ♥️ https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره آدمیزاد باید کسی را بسیار دوست بدارد، تا به بهانه ی آن زندگی ارزش زیستن داشته باشد کسی مثل تو...(: 💚 https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282