🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#رمان_قصه_دلبری
#پارت_٣۴
کله پاچه که به سبد غذایی ام اضافه شد هیچ دهنی او را
هم میخوردم.
اگر سردردی، مریضی یا هر مشکلی داشتیم، معتقد بودیم برویم هیئت خوب میشویم.
میگفت:((میشه توشه تموم عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی)).
در محرّم بعضیها یک هیئت که بروند میگویند بس است، ولی او از این هیئت بیرون می آمد میرفت هیئت بعدی.
یک سال روز عاشورا از شدت عزاداری، چند بار آمپول دگزا زد. بهش میگفتم این آمپولا ضرر داره! ولی او کار خودش را می کرد.
آخر سر که دیدم حریف نیستم به پدر و مادرم گفتم :((شما بهش بگین!))
ولی باز گوشش به این حرفها بدهکار نبود. خیلی به هم ریخته میشد. ترجیح میدادم بیشتر در هیئت باشد تا در خانه.
هم برای خودش بهتر بود هم برای بقیه.
میدانستم دست خودش نیست، بیشتر وقتها با سر و صورت زخم وزیلی می آمد. بیرون هر وقت روضه ها اوج میگرفت و سنگین میشد، دلم هری میریخت. دلشوره می افتاد به جانم که الان آن طرف خودش را میزند. معمولاً شالش را می انداخت روی سرش که کسی اثر لطمه زنیهایش را نبیند.
مادرم می گفت:(( هر وقت از هیئت بر میگرده مثل گُلیه که شکفته!)).
داخل ماشین مداحی میگذاشت .با مداح همراهی میکرد و یک وقتهایی پشت فرمان سینه میزد .شیشه ها را می داد بالا، صدا را زیاد میکرد، آن قدر که صدای زنگ گوشی مان را نمی شنیدیم.
جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم اما نمیشد چون خانه مان کوچک بودو وسایلمان زیاد. می گفت:((دوبرابر خونه تیر و تخته داریم!)).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❌#کپی_ممنوع
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
#غذایروح📚
✨مقام معظم رهبری«مدظله»:
هرچه ما پیش برویم، احتیاج ما به کتاب بیشتر خواهد شد. این که کسی تصور کند با پدید آمدن وسائل ارتباط جمعىِ جدید و نوظهور،#کتاب منزوی خواهد شد، خطاست.
🗓۱۳۹۰/۰۴/۲۹
🏷(بیانات در دیدار مسئولان کتابخانهها و کتابداران)
✨به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
•°🌷
میگفتقبلازشوخے
نیتتقـرّبڪنوتودلتبگوـ
"دلیہمؤمنُشادمیڪنم،قربہاِلےاللّٰه"
- اینشوخیاتممیشہعبادت...!シ
‹ #شہید_حسین_معزغلامے ›🌹
‹#شهیدانه♥️
✨ به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
▫️تنهایی یعنـــی
کسینباشد از رنجهایت برایش بگویـــی،
یا شادی هایت را به او ابراز کنــی...
خدا گاهـــی عمداً انسان را تنها میگذارد
تا با خودش مناجات کنــیم... 🌿
👤استاد پناهیان
#خداجانم ♥️ تنهاییم :)) این جهان
بدون مهدی فاطمه پر از خالیست...
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
هدایت شده از محبان الزهرا سلام الله علیها
#دعاےفرج🌱
#قرارِهرشبمون♥
-بسمالله...🌸
بخونیمباهم...🤲🏻
اللهم کن لولیک...🍃
#امام_زمان 🕊
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🥀🍃🍂
مولا جانم...
صبح که می دمد
زمین، رو به خورشید می ایستد؛
تا در سایه نگاهش، نور بگیرد
و من با طلـوع هر صبح،
قلب خالی ام را سوی شما می گیرم
تا پر از نور شود...
#امام_زمان🌸
تعجیل در فرج مولایمان #صلوات🖐🏻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✨به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری
👤 رهبر انقلاب
🔅 نام و یاد امام زمان دائما به ما یادآوری میکند که طلوع خورشید حق و عدل در پایان این شب ظلمانی قطعی است.
اللهمعجللولیڪالفرج
#سهشنبههایجمکرانی💙
✨به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
#صلَّی_اللهُ_عَلَیکَ_یَا_اَبَاعَبدِاللهِ
#جلسه_هفتگی
#اعلامبرنامه
📢سخنران:
#حجت_الاسلام_سلطانی
🎤 بانوای گرم
#کربلایی_حامد_رفیعیان
📆زمان: چهارشنبه ١٩ مهرماه
⏱از ساعت ٢٠
🕌مکان: ملکشهر_آزادگان_کوچه گلها_
کوچه ٨ متری طالقانی_ مسجد الزهرا (س)
🔴ویژه برادران وخواهران
#هیئت_محبان_الزهرا(سلام الله علیها)
#هیئت_جنت_الزهرا(سلام الله علیها)
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
محبان الزهرا سلام الله علیها
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 #رمان_قصه_دلبری #پارت_٣۴ کله پاچه که به سبد غذایی ام
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#رمان_قصه_دلبری
#پارت_٣۵
جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم ، اما نشد .😕
چون خونه مان کوچک بود و وسایلمان زیاد ..
می گفت :«دوبرابر خونه تیرو تخته داریم !»
فردای روز پاتختی ، چند تا از رفیقاش را دعوت کرد خانه ، بیشتر از پنج شش نفر نبودند . مراسم گرفت . یکی شأن طلبه بود که سخنرانی کرد و بقیه مداحی کردند زیارت عاشورا و حدیث کسا هم خواندند .
این تنها مجلسی بود که توانستیم در خانه برگزار کنیم .
چون هنوز در آشپزی راه نیفتاده بودم ، رفت و از بیرون پیتزا خرید، برای شام😅
البته زیاد هیئت دونفری داشتیم . برای هم سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم می خواندیم .
بعد چای ، نسکافه یا بستنی می خوردیم ، می گفت :
« این خورد دنیا الان مال هیئته!»
هر وقت چای می ریختم می آوردم ، می گفت : «بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!» 🙃
زیارت جامعه کبیره میخواندیم ،اما اصرار نداشتیم آن را تا ته بخوانیم .
یکی دو صفحه را با معنی می خواندیم .
چون به زبان عربی مسلط بود ، برایم ترجمه می کرد و توضیح می داد .
کلا آدم بخوری بود😂
موقع رفتن به هیئت ، یک خوراکی می خوردیم و موقع برگشتن هم آبمیوه ، بستنی یا غذا ...
گاهی پیاده می رفتیم گلزار شهدای یزد .
در مسیر رفت و برگشت ، دهانمان می جنبید . همیشه دنبال این بود برویم رستوران ، غذای بیرون بهش می چسبید.
من اصلا اهل خوردن نبودم ، ولی او بعد از ازدواج مبتلایم کرد 😬
عاشق قیمه بود و از خوردنش لذت می برد . جنس علاقه اش با بقیه خوراکی ها فرق داشت .
چون قیمه ، امام حسین (ع) و هیئت را به یادش می انداخت کیف می کرد .
هیئت که می رفتیم ، اگه پذیرایی یا نذری می دادند ، به عنوان تبرک برایم می آورد ☺️
خودم قسمت خانم ها می گرفتم ، ولی باز دوست داشت برایم بگیرد .
بعد از هیئت رأیة العباس با لیوان چای ، روی سکوی وسط خیابان منتظرم می ایستاد .
وقتی چای وقند را به من تعارف می کرد ، حتی بچه مذهبی ها هم نگاه می کردند
چند دفعه دیدم خانم های مسن تر تشویقش کردند و بعضی هاشون به شوهرهایشان می گفتند :«حاج آقا یاد بگیر ، از تو کوچک تره ها!😂
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
❌#کپی_ممنوع
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#رمان_قصه_دلبری
#پارت_٣۶
خیلی دوست داشتم پشت سرش نماز را به جماعت بخوانم.
از دوران دانشجویی تجربه کرده بودم.
همان دورانی که به خوابم هم نمی آمد روزی با او ازدواج کنم😂
در اردوها،کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، آقایان می ایستادند ما هم پشت سرشان ، صوت و لحن خوبی داشت.
بعداز ازدواج فرقی نمی کرد خانه خودمان باشد یا خانه پدر مادر هایمان، گاهی آن ها هم می آمدند پشت سرش اقتدا می کردند😁
مواقعی که نمازش را زود شروع می کرد، بلندبلند می گفتم:
(وَاللهٌ یٌحِبٌ الصـابِرِین.)
مقید بود به نماز اول وقت
درمسافرت ها زمان حرکت را طوری تنظیم می کرد که وقت نماز بین راه نباشیم.
و زمان هایی که در اختیار ماشین دست خودش نبود و با کسی همراه بودیم، اولین فرصت در نمازخانه های بین راهی یا پمپ بنزین می گفت:((نگه دارین!))🙃
اغلب در قنوتش این آیه از قران را می خواند:
((ربنا هب لنامن ازواجنا وذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماما.))
قرآنی جیبی داشت وبعضی وقت ها که فرصتی پیش می آمد، میخواند.
گاهی اوقات هم از داخل موبایلش قرآن می خواند.
باموبایل بازی می کرد.
انگری بردز!😐
و یکی دیگر هم هندوانه ای بود که با انگشت آن را قاچ قاچ می کرد، که اسمش را نمی دانم .
و یک بازی قورباغه که بعضی مرحله هایش را کمکش می کردم.
اگر هم من در مرحله ای می ماندم، برایم رد می کرد😂
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
❌#کپی_ممنوع
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿