تجلیل از جانباز و پیشکسوت دفاع مقدس برادر علی لشگری در بیست و چهارمین گردهمایی یادگاران دفاع مقدس استان البرز.
برادر لشگری در فروردین ماه سال ۱۳۶۶ (عملیات کربلای ۸ _ شلمچه) در ۳۰ سالگی بدلیل برخورد با مین ضد نفر از ناحیه پا به فیض جانبازی نائل آمد.
ایشان اولین مسئول هیئت رزمندگان فردیس و حومه( محبان الائمه _ از سال ۱۳۷۳) بودند که برگزاری هییت هفتگی سخنرانی و قرائت زیارت عاشورا در منازل شهدای فردیس را با تلاش مجددانه عهدهدار بودند.
وی از فرماندهان پایگاه والفجر در دوران دفاع مقدس و همرزم بسیاری از شهیدان فردیس بود. سالها خدمت صادقانه و تکریم ارباب رجوع و رعایت بیت المال از دیگر افتخارات ایشان در طول سالها اشتغال در امور مشترکین اداره آب و فاضلاب فردیس می باشد.
همسر مکرمه ایشان خواهر ۲ شهید(شهیدان مصطفی) از شهدای ساکن فردیس می باشد.
🌹 نثار ارواح طیبه شهدا صلوات...
(اداره حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس شهرستان فردیس)
https://eitaa.com/joinchat/2573402506C3ae7b1aca0
هدایت شده از وابستگان رهبری
💠 *گلوله خمپاره 60 در بازوی رزمنده رامسری*‼️
🔹فوری مقداری آذوقه تهیه کردیم و به اتفاق یکی از همرزمان، سوار بلم شدیم و به سمت سنگر یاسر به راه افتادیم. همین که از میان آب راه گذشتیم، ناگهان دریافتیم که انبوهی از نیزارها بر اثر اثابت گلوله خمپاره 60 دشمن، از بین رفته و سطح آب را گرفته اند. اندکی جلوتر رفتیم، سنگری بدون استتار نظرمان را جلب کرد؛ متوجه شدیم که آن سنگر، همان سنگر یاسر است که نیزارهای اطراف آن به دلیل آتش زیاد دشمن، از بین رفته است. کمی قایق را به طرف جلو راندیم، مشاهده کردیم دشمن از محل اولیه خود به طرف ما پیشروی کرده، موضع خود را تغییر داده و کاملاً بر سنگرهای ما مسلط شده است. ناچار غذا و آذوقه را در میان دو دستم قرار دادم و خود را به داخل آب انداختم. به برادری که قایق را هدایت می کرد، گفتم قایق را از دید دشمن استتار کن.
سپس شنا کنان خود را به سنگر کمین یاسر رساندم. دشمن دقیقاً محل سنگر را شناسایی کرده بود. گلوله هایی که به سوی این سنگر پرتاب می شد، به نزدیک سنگر اصابت می کرد. گرد و خاک حاصل از برخورد گلوله ها با کیسه های خاکی که در اطراف سنگر چیده شده بود، بچه ها را آزار می داد، به همین دلیل مظلومانه در گوشه سنگر کز کرده و فقط با ائمه معصومین راز و نیاز می کردند و از آن بزرگواران استمداد می طلبیدند. خود را به درون سوله رساندم و موقعیت شان را بررسی کردم. برای ارسال پیام و گزارش وضعیت به گروهان، از سوله بیرون رفتم و روی پل شناور(آکاسیف) نشستم. گوشی بیسیم را برداشتم و مشغول ارسال پیام شدم. دکمه گوشی را فشار دادم. (یاسر... یاسر...یاسر...علی) در همین حین، ناگهان شی سنگینی به شدت به دستم اثابت کرد و من را روی پل شناور کوفت.
بچه های داخل سنگر نیز بر اثر گلوله دیگری مجروح شده و دائم «حسین... حسین» می گفتند. چون مسئولیت آن ها را هم برعهده داشتم، جراحت خودم را فراموش کردم و به آنان گفتم: «ماندن در این سنگر خطرناک است، هر چه زودتر خودتان را به داخل آب بیاندازید و شناکنان از محل سنگر دور شوید.». آن ها هم همین کار را کردند. وقتی که می خواستم از جایم برخیزم و خود را به آب بیاندازم، ناگهان تیری به کمرم اصابت کرد و درد و سوزش آن سراسر وجودم را فراگرفت. اما با این اوصاف به درون آب پریدم اما متوجه شدم دست چپم قادر به حرکت کردن نیست. فکر کردم شاید دست چپم قطع شده! به هر حال حدود بیست متر از مسیر را با این وضعیت و به طور شناکنان پیمودم و خود را به همرزمانم رساندم.
به یکی از بچه ها گفتم: پل شناوری را بیاورد تا با استفاده از آن به طرف پاسگاه بروم. دو نفر از همرزمانم یعنی (ایرج) و (رکنی) پل شناور را از دیگر پل ها جدا کرده و آن را نزد من آوردند، ابتدا دست راستم را روی پل قرار دادم. هر چه تقلا کردم نتوانستم دست چپم را بلند کنم. بالاخره به کمک بچه ها توانستم خودم را بالا بکشم. روی پل نشستم و به دست مجروهم با دقت نگاه کردم. با کمال تعجب یک گلوله خمپاره 60 را در قسمتی از ساعدم مشاهده کردم! سر خود را برگرداندم و دیدم، سر گلوله خمپاره از پشت بازویم خارج شده است، در واقع گلوله خمپاره، ساعد و بازویم را به همدیگر دوخته بود. این صحنه عجیب، حتی برای خودم که تماشاگر آن بودم، باورکردنی نبود. سپس به چاشنی و ماسوله ی گلوله خیره شدم، فهمیدم هر دو به وسیله سوزن مربوطه، ضربه خورده و آماده انفجار هستند.
وحشت سراسر وجودم را فرا گفت. فوری به بچه ها گفتم: «از من دور بشید....!» همگی فاصله گرفتند. لحظه های بسیار سخت و نفس گیری بود و دلهره عجیبی بر من مستولی شده بود. هر لحظه احتمال داشت، تکه تکه شوم. بعد از حدود 3 ساعت، به قرارگاه خاتم الانبیا(ع) رسیدیم. در محل بهداری، همه کارکنان بهداری از ترس اینکه مبادا گلوله خمپاره منفجر شود، از من دور شدند. گلوله خمپاره حدود 9 ساعت در بازویم بود، تا اینکه بالاخره یکی از برادران تخریب چی سپاه را آوردند. آن برادر به طور دقیق گلوله را بررسی کرد اما جایی از گلوله را برای خنثی کردن نیافت. وی با حالت افسرده ای گفت: «متاسفم! هیچ کاری از دست من بر نمی آِید». در نهایت به دستور پزشکان، برای اقدام های بعدی وارد محل بهداری شدم. همه کارکنان دورم حلقه زده و با حال شگفت آوری به من خیره شدند. سپس عکس های متعددی از دستم که حاوی گلوله خمپاره بود، گرفتند.
بعد از این مرحله مرا بیهوش کردند. وقتی چشم باز کردم در کمال ناباوری، دست چپم را دیدم که هنوز سرجایش بود اما خبری از خمپاره نبود، به هرترتیب تلاش فداکارانه تیم پزشکی نتیجه داد و آقای دکترمهاجر و سایر همکارانش، بدون اینکه دستم را قطع کنند، در جریان یک عمل جراحی حساس و نفس گیر، خمپاره را از دستم خارج کردند و کلیه عصب های دستم که بر اثر اصابت گلوله خمپاره قطع شده بود، به همدیگر پیوند زدند.
یاد یاران یاد باد 🌹🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹
هدایت شده از اخبار قدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 رقص و جولان بر سر میدان کنند ؛ رقص اندر خون خود مردان کنند...
📡 @quds_sepah
هدایت شده از P R S
📸گزارش تصویری از ویژه برنامه ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر با حضور حجت اسلام طائب، دکتر حسینی امام جمعه محترم شهرستان فردیس و دکتر علیرضا عباسی نماینده مجلس در حسینیه امام خمینی هئیت رزمندگان شهرستان فردیس...
عکاس خبرفردیس-پارسا
ادامه تصاویر در
👇👇👇👇👇
@aksekhabarifardis
سلام علیکم صبح وعاقبت همه عزیزان بخیر وشادی انشاالله هفته کرامت ،ولادت حضررت معصومه سلام الله وولات باسعادت حضرت امام رضا علیه السلام برعاشقان مبارک باد
هدایت شده از Mohammad AghaMohammadi
💢به مناسبت روز دختر؛
محفل تبیینی مسئله حجاب در فردیس برگزار شد
به گزارش پایگاه خبری مدیریت شهری فردیس، محفل تبیینی مسئله حجاب به مناسبت فرارسیدن ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر با حضور مردم و مسئولان در حسینیه امام خمینی (ره) فردیس برگزار شد.
گفتنی است که در این آیین حجت الاسلام و المسلمین طائب، حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم حسینی امام جمعه شهرستان فردیس و علیرضا عباسی نماینده مردم کرج، فردیس، اشتهارد و آسارا نیز حضور داشتند.
عکس: محمد آقامحمدی
برای دیدن تصاویر روی لینک زیر کلیک کنید 👇👇👇👇👇👇👇👇
https://shahrdarifardis.ir/%d9%85%d8%ad%d9%81%d9%84-%d8%aa%d8%a8%db%8c%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%85%d8%b3%d8%a6%d9%84%d9%87-%d8%ad%d8%ac%d8%a7%d8%a8-%d8%af%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d8%af%db%8c%d8%b3-%d8%a8%d8%b1%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1/
کانال شهر من فردیس در ایتا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/h_shahr_man_fardis
کانال شهر من فردیس در تلگرام 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@shahr_man_fardis
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 این است اثر لقمه ی حلال ...
.
🌹 این عکس دنیایی حرف دارد.پدر دستان دو فرزند رشیدش ، عصای پیریش ، علی اکبرهای لشکر خمینی را بر بلندای سکوی افتخار بالا گرفت و با افتخار به لنز دوربین مینگرد.آری ، لقمه ی حلال پدر ؛حسین و رضا 🌷مهدی اش را شهید کرد و خودش شد پدر سه شهید و این شد مدال افتخارش....
.
#آقازاده_ها
#ژن_خوب
#شادی_روحشان_صلوات
#شهیدان_خوش_سیرت
#هفت_تپه_ی_گمنام
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57