هدایت شده از تجربه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺زدن تیر خلاصی قاچاقچیان به مدافع وطن شهید مقداد بویر از پرسنل هنگ مرزی دشت آزادگان خوزستان
🔹همینها را اعدام میکنند ضدانقلاب و سلبریتیها آنها را فعال مدنی جا میزنند! کسانی که حتی به مجروحین و اسیران هم رحم نمیکنند!
🔞تصاویر دارای صحنههای ناراحت کننده
@tahllilesiasi
هدایت شده از امید صادق | سهیل کیارش
سردار باقری: با فرمان امروز رهبر انقلاب به ستاد کل نیروهای مسلح، کلیه مراکز درمانی و بیمارستانهای نیروهای مسلح با حداکثر ظرفیت در اختیار بیماران مبتلا به کرونا قرار گرفت
#جهاد_سلامت
🏴 @Omid_Sadeq
هدایت شده از بصیرت عمار
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تماشای این ویدیو به شدت توصیه میشه
آپارات جهت دانلود با کیفیت بالاتر یا پایین تر
http://aparat.com/ammar_plus
تلگرام
https://t.me/joinchat/AAAAAEs_TKIjvRGm_kzluA
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/1292042291C0212efc29c
سروش
sapp.ir/ammar_plus
9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | #کلیپ
•
♥️جامونده ...
➕پيشنهاد مى كنم توو خلوت تون ببينيد
•
#صفر۱۴۴۲
#اربعین
#کربلا
#Arbaeen2020
@BeainolHarameain
هدایت شده از حاج مهدی رسولی
77.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#ببینید
نماهنگ | زائر الحسین
بامداحی: حاج مهدی رسولی
شاعر: محسن عربخالقی
پست ویژه ایام #اربعین_حسینی
[ @mahdirasuli_ir ]
[ @sarallah_zanjan ]
هدایت شده از حاج مهدی رسولی
44.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#ببینید
شور | قسم به اون موکبای ساده
بامداحی: حاج مهدی رسولی
شاعر: محمدرضا رضائی
هیئت ثارالله زنجان
پست ویژه ایام #اربعین_حسینی
[ @mahdirasuli_ir ]
[ @sarallah_zanjan ]
9.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای بیقرار...🥀
#اربعین
☔️ @sedaybaran
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"محاسبه نفس"
کانال درمحضر آیت الله جوادی آملی
@mehrostad_ir
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سردار شهید سلیمانی: ما واقعا میخواهیم این مردم را ببریم کربلا! این شعار نیست. ولو با دادن خونمان باشد...
#دلتنگ_حسینیم
#ضربه_متقابل
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج فضای مجازی
🔴تجلی واقعی عقلانیت....
علی مسجدیان از رزمندگان پر سابقه ی لشکر ۱۴ امام حسین(صلوات الله علیه) چنین روایت میکند:اواسط اردیبهشت ماه سال ۶۱،مرحله ی دوم عملیات (الی بیت المقدس)،حسین خرازی نشست ترک موتورم و گفت:(بریم یک سر به خط بزنیم).بین راه، به یک نفربر پی ام پی برخوردیم که در آتش میسوخت و چند بسیجی هم عرق ریزان و مضطرب،سعی میکردند با خاک و آب،شعله ها را مهار کنند.حسین آقا گفت:(اینا دارن چیکار میکنن؟وایسا بریم ببینیم چه خبره).
هُرم آتش نمیگذاشت کسی بیشتر از دو-سه متر به نفربر نزدیک شود.از داخل شعله ها سر و صدای می آمد.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده میسوزد.من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.گونی سنگرها را برمیداشتیم و از همان دو-سه متری،میپاشیدیم روی آتش.جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده،با این که داشت میسوخت اصلا ضجه و ناله نمیزد و همین پدر ما را درآورده بود.بلند بلند فریاد میزد:(خدایا!الان پاهام داره میسوزه میخوام اونور ثابت قدمم کنی.خدایا! الان سینه ام داره میسوزه،این سوزش به سوزش سینه حضرت زهرا نمیرسه.خدایا! الان دستام سوخت،میخوام تو اون دنیا دستام رو طرف تو دراز کنم،نمیخوام دستام گناه کار باشه.خدایا!صورتم داره میسوزه،این سوزش برای امام زمان، برای ولایت ،اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت.)
اگر به چشمان خودم ندیده بودم،امکان نداشت باور کنم کسی بتواند با چنین وضعی،چنین حرف هایی بزند.انگار خواب میدیدم اما آن بسیجی که هیچ وقت نفهمیدم کی بود،همان طور که ذره ذره کباب میشد،این جمله ها را خیلی مرتب و سلیس فریاد میزد.
آتش که به سرش رسید،گفت:(خدایا دیگه طاقت ندارم دیگه نمیتونم،دارم تموم میکنم.لااله الا الله،لااله الا الله،خدایا خودت شاهد باش،خودت شهادت بده آخ نگفتم).
به این جا که رسید سرش با صدای تَقّی ترکید و تمام.
آن لحظه که جمجمه اش ترکید،من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم.بقیه هم اوضاعشان بهم ریخت.یکی با کف دست به پیشانی اش میزد،یکی زانو زده و روی سرش میزد،یکی با صدای بلند گریه میکرد.سوختن آن بسیجی همه ما را سوزاند.حال حسین آقا از همه بدتر بود.دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه میکرد و میگفت:(خدایا ما جواب اینارو چجوری بدیم؟ما فرمانده ایناییم؟اینا کجا و ما کجا؟اون دنیا خدا مارو نگه نمیداره،بگه جواب اینارو چی میدی ؟)حالش خیلی خراب بود.آشکارا ضعف کرده بود و داشت از حال میرفت.زیر بغلش رو گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.تمام مسیر را،پشت موتور ،سرش را گذاشت روی شانه ی من و آنقدر گریه کرد که پیراهن کُره ای و حتی زیرپوشم خیسِ اشک شد.دو ساعت بعد از همان مسیر برمیگشتیم،که دیدیم سه-چهار نفر دور یه چیزی حلقه زده و نشسته اند.
حسین گفت:(وایسا به اینا بگو از هم جدا بشن.یه چیزی بیاد وسطشون(خمپاره)،همه باهم تلف میشن.همون یکی بس نبود؟).
نزدیکشان ترمز زدم.یکی شان بلند شد و گفت:(حسین آقا جمعش کردیما!).حسین گفت:(چی چی رو جمع کردین؟)
طرف گفت:(همه ی هیکلش شد همین یه گونی).
فهمیدیم،جنازه ی همان شهید را میگویدکه دو ساعت قبل داخل نفربر سوخت.دور گونی نشسته بودند و زیارت عاشورا میخواندند.حسین آقا از موتور پیاده شد و گفت:(جا بدید ماهم بشینیم،با هم بخونیم.ان شاالله مثل این شهید،معرفت پیدا کنیم).
🔴 بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
4_1141739312438576050.mp3
6.39M
🎵 #صوت_شهدایی
✨به خدا نمی ارزه به هیچ قیمتی
✨بابات بره دیگه برنگرده
🎤🎤 سیدرضا #نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh