دلنوشته "مریم ادیب زاده" 14ساله در درباره قدس شریف:
من یک دخترم از جنس مهربانی ، از جنس عطوفت و محبت کردن و محبت دیدن و عزیز پدر بودن ....
جنگ ..! با جنس روح من مخالف است سرشار است از خشونت ،نابرابری ، زورگویی ، از دست دادن .../:
جنگ ندیده ام اما تو چشیده ای و از دست داده ای
اسلحه ، ترس ، نداشتن امنیت ، از دست دادن کسی که عزیزش بودی
نمیدانم چرا ولی انگار باید هر کلمه را معنی کنم
پدر پشتوانه ی دختر، اعتماد مادر و غرور پسر
کلمه هایم از هم گسیخته اند من ، تو ، دختر ، جنگ ، پدر نمیدانم هیچ چیز نمیدانم بیا تا در جنگ معنی شان کنیم ؛
من در جنگ باید حمایت کنم تو حمایت شونده ای و تحمل کننده سختی ها و مبارز ، پدر یعنی امنیت یعنی اعتماد اما چرا همه ی اینها باید هویت ما در جنگ باشند ؟و جنگ به وجود آورنده ی همه ی این هاست .....
نمیفهمم چرا انسانی باید با اینکه تو عزیزانت را از دست بدهی خوشحال شود ؟! آیا انسان است؟!
حال که به این فکر میکنم که شاید همین کار های وحشیانه ی کسانی که اسم خود را انسان گذاشته اند موجب شده است تا دل های زائر پشت در های حرم ها باشد ولی شاید تقصیر من است ، ! منی که به فکر افکار دخترانه ی خودم بودم بدون توجه به نیاز های از دست رفته ی تو شاید حد اقل میتوانستم به فکرت باشم و نبودم ..... بیایید کمی به خود فکر کنیم به این فکر کنیم که در رور به چه چیزی فکر میکنیم ؟
پشیمانم از این همه بی توجهی اما چه کنم همدلی ؟! نه همیاری امسال در کتاب درس ام خوانده ام آیا تو به مدرسه میروی ؟ و کتاب و دفتری برایت مانده است؟! نمی دانم چه بگویم حال بیشتر میشناسمت و دیگر خودم را نمیشناسم ....
بگویم حواسم نبود ، کار داشتم ، یا وابسته به نیاز های خود بودم ؟ ..
همه ی اینها دلیل است و بهانه برای توجیح نفس ام پس اینهمه حمایت ها و شهدا چی آنها کار نداشته اند وابستگی نداشته اند ؟ یا هدفی بالاتر از همه ی اینها ؟!
از خودم بدم می آید با این همه چشم پوشی به تو و اطرافم .....
حال برایم تعریف کن تا بتوانم بیشتر بشناسمت و از خودی که الان هستم دور شوم و این متن نیز کمی کامل شود برایم بگو از دست دادن یعنی چه ، گرسنگی یعنی چه ، ترس و دلهره برای یک شلیک یعنی چه ؟!
چرا هیچ درکی از این ها ندارم چرا اینقد در خود گم شده ام ...
اما من کیستم ؟!؟
بهتر است این گونه تعریف کنم دختری که حواسش به خواسته های خودش است و افکاری که فایده ای برای او ندارند او را درگیر کرده است که نه تنها فایده ای ندارد بلکه شاید ضرر هم داشته باشد ! من شده ام آدمی خود خواه، آدمی که فقط بلد است بگوید مرگ بر اسرائیل و فقط حرف است و بعد از راهپیمایی دوباره به حالت عادی خود برمیگردد ؛
چه آدم بدی شده ام بعد از شناخت تو ...
از خودت برایم بگو تا به خود واقعی ام برگردم .... به امید روزهایی که بعد از انسان شدن آدم هایی که فقط نام انسان دارند تو را در کشوری ببینم که دیگر جنگی در آن نیست و تو با آرامش و امنیت به زندگانی خود ادامه میدهی و من از ایران سرزمینی که امنیت و آرامش را در آن درک و احساس کرده ام به دیدار تو بیایم و در آغوشت بگیرم و از تو سپاس گذار باشم که من را به من شناختی !!!
راستی تو کیستی ؟؟؟؟