eitaa logo
هیأت محبین ولایت شهرک پرواز
579 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1هزار ویدیو
16 فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی برنامه‌های هیأت محبین ولایت شهرک پرواز تشکیل شده است. ارتباط با ما: @NEZHADYAN
مشاهده در ایتا
دانلود
36.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ | 🎙 بانوای: 🎞 تنظیم و میکس: علی افسری 🏴 ویژه ایام سلام‌الله‌علیها 🔻 تهیه و انتشار: حسینیه مجازی جان‌نثاران و مجموعه رسانه‌ای حدیث غربت و قرارگاه رسانه شهید آوینی علیه‌السّلام زنجان @mohebbin_velayat
۲۰ آذر ۱۴۰۲
نماهنگ ای مادر دلتنگم.mp3
4.81M
ای مادر دلتنگم هواتو کردم تو روضه باید پِیِت بگردم قد خمت عُمر کمت واسه کدوم گریه کنم مادرمی میشه مگه برات آروم گریه کنم 🎙 #️⃣ @mohebbin_velayat
۲۱ آذر ۱۴۰۲
" مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س)و یادبود شهدای غزه " ⭕️به کلام :شیخ محمد تقی مددی ⭕️ مادحین اهل بیت علیهم السلام: کربلایی محمد حاتمی کربلایی جعفر بهنام کربلایی مهدی محرمی کربلایی صمد نور پور 🗓 مورخ : پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۲۳ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📣 بـا مــــــا هـمراه شویـد... ایتا ↓ @mohebbin_velayat
۲۳ آذر ۱۴۰۲
: فرزندان‌مان را بزرگ تربیت کنیم! ✍️ هنوز یکماه نشده بود که مدرسه‌ها باز شده بودند! درست است که پایه تحصیلی‌اش بالاتر رفته و نیازمند تلاش بیشتری بود، اما تفاوت در میزان درس‌خواندنش با سال گذشته خیلی محسوس بود! • یکهفته‌ بود که هر وقت از سحر بیدار می‌شدم، می‌دیدم چراغ اتاقش روشن است و صدای ضعیفی از اتاقش می‌آید و دارد درس می‌خواند. • چهل دقیقه از اذان صبح گذشت و علیرغم اینکه صدای اذان در خانه پیچید، اما هنوز انگار قصد وضو و نماز نداشت. • دیگر کم کم باید آماده می‌شد برای رفتن به مدرسه که با عجله از اتاق آمد بیرون و نمازش خواند و لباسش را پوشید. آمد بنشیند پشت میز و صبحانه بخورد که دید خبری از صبحانه نیست! • چند تا لقمه دادم دستش و گفتم در راه مدرسه بخور تا گرسنه نمانی! ضدحال بود برایش، عادت داشت هر روز صبحانه‌ی مفصلی باهم بخوریم. • گفت : لقمه چرا مامان؟ من دلم می‌خواست مثل هر روز صبحانه بخوریم، باهم صبحانه بخوریم ... برای همین هم تند تند درس و نمازم را خواندم که به سفره برسم! ✘ گفتم : اتفاقا دیدم که خیلی سرگرم درسی، جوری که حتی صدای اذان را شنیدی و بلند نشدی و باز ادامه دادی... بعد هم به یک نماز تند سرپایی آن‌هم دم‌دمای طلوع اکتفا کردی! • با خودم گفتم : وقتی دخترم اینهمه برایش غذای بخش عقلانی‌اش مهم است که حاضر است غذای روحش را فدای آن کند، دیگر کنار مامان و بابا بودن و دریافت محبتی از این جنس که بالاتر از آن نیست! حتماً برای بودن در کنار ما هم وقت ندارد... • برای همین مثل سفره‌ی نماز که ترجیح دادی ننشینی سر آن و سرپایی لقمه‌ای از آن گرفتی، لقمه‌ی صبحانه‌‌ات را هم سرپایی آماده کردم که فقط گرسنه نمانی. • با غصه نگاه کرد به من و گفت: فکر می‌کردم اگر بهترین دانش‌آموز مدرسه‌مان باشم شما را خوشحال میکنم! • گفتم : حتماً همینطور است، ولی بهترین دانش‌‍‌آموز صرفاً درس‌خوان‌ترین دانش‌آموز نیست! آدم‌ترین دانش‌آموز است! • گفت: آره مامان، قبلاً هم گفته‌اید که تلاش برای هر موفقیتی، نباید مانع تلاش برای آدم بودن ما باشد. من فکر می‌کردم فهمیده‌ام اما امروز فهمیدم که درست نفهمیده بودمش. گفتم: هیچ وقت «خود واقعی و ابدی‌ات» را فدای موفقیت‌هایی که فقط تا همین دنیا با تو می‌آیند نکن. هر چیزی که تو را از خودت، رسیدگی به خودت، و رشد خودت باز بدارد، دشمن توست حتی اگر بالاترین رتبه‌های علمی باشد. اول «خود واقعی» ... بعد «خود»هایی که مال این دنیاست ! مرا بوسید و لقمه‌هایش را گرفت و با نشاطی که حاصل از فهم یک قانون انسانی بود، خانه را ترک کرد. ※ «کارگاه زندگی از نو»: شروعی نو برای نوجوان 👇 media.montazer.ir/?p=25664 @mohebbin_velayat
۲۴ آذر ۱۴۰۲
36.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ | 🎙 بانوای: 🎞 تنظیم و میکس: علی افسری 🏴 ویژه ایام سلام‌الله‌علیها 🔻 تهیه و انتشار: حسینیه مجازی جان‌نثاران و مجموعه رسانه‌ای حدیث غربت و قرارگاه رسانه شهید آوینی علیه‌السّلام زنجان @mohebbin_velayat
۲۵ آذر ۱۴۰۲
منظومه کرم_01.mp3
7.47M
مراسم عزاداری در جوار شهدای گمنام شمیم پایداری کربلایی مهدی حسن زاده جمعه ۲۴ آذر @Rozatolroghaye_tbz @mohebbin_velayat
۲۵ آذر ۱۴۰۲
عجیب با حضرت زهرا(س) 🌴به مناسبت شهادت 👈سید کاظم حسینی میگه من معاون بودم، اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده، رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد... 🌷بهش گفتم حالا وقت این حرفا نیس ، پاشو فرماندهی کن بچه های مردم دارن شهید میشن، میگفت شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا" توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت. گفت بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سید کاظم گفتم بله، گفت سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، 25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد 40 قدم ببر جلو.🌴 گفتم بچه ها اصلا" نمیتونن سرشونو بلند کنن عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟ گفت خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین. گفت وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو، بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن، گفت آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم گفت بگو یا زهرا و شلیک کن. می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.🔥 🌴 تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا، گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم. چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد، نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست.🌹 قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده 🌷 اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم 40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن. 💐 شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِرّ اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟ 40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟ 🌴گفت سید کاظم دست از سرم بردار گفتم نه تا این سِرّ رو نگی رهات نمیکنم، گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی گفتم باشه گفت تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت چی شده؟ 🌴گفتم بی بی جان موندم؛ اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟ گفت آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ان شاء ا... تانک منفجر میشه و شما ان شاء ا... پیروز میشی... 🌴 @mohebbin_velayat
۲۵ آذر ۱۴۰۲
هدایت شده از ثامن شهید بابایی
    انا لله و انا الیه راجعون خانواده محترم شهید گرانقدر باغی بیرق پدر والامقامی که در راه رضای معبود از بهترین سرمایه‌ خویش گذشت و فرزند عزیز خود را در راه خدمت به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی هدیه نمودند، اسوه‌ ایثار و نمونه‌ برتر استقامت و فداکاری‌اند. مرحوم «مرد علی باغی بیرق  » پدر شهید معظم «اسماعیل باغی بیرق » پس از سال‌ها صبر و بردباری، ندای حق را لبیک گفت و به‌سوی معبود خویش شتافت. به روح این سفرکرده به ملکوت و ارواح تابناک فرزند شهیدش درود می‌فرستیم.به یقین ایمان و اراده راستین شهدا ریشه در اعتقادات ناب و خالصی دارد که توسط  والدین گرانقدر آنان بالندگی یافته که در این میان نقش پدران ارجمند آنان در جهت تربیت  اسوه های جهاد و مقاومت بی بدیل و از دست دادن این سرمایه های اجتماعی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، بسیارغم انگیز است.ضمن عرض تسلیت و همدردی با شما خانواده محترم، از پروردگار متعال علو درجات برای آن عزیز سفر کرده و شکیبایی و صبر جمیل برای بازماندگان مسألت داریم. ان‌شاءاللّه روح بلند آن مرحوم در بالاترین مراتب بارگاه قدسی با سالار و سرور شهیدان محشور و همجوار گردد. (بسیجیان پایگاه مقاومت شهید بابایی مسجد ۱۴ معصوم «ع» شهرک پرواز) @pshahidbabayi
۲۶ آذر ۱۴۰۲
انا لله وانا الیه راجعون مراسم تشیع و تدفین حاج مرد علی باغی بیرق پدر شهید اسماعیل باغی بیرق ساعت 13روز دوشنبه در آرامستان بقاییه مارالان و مراسم شام غریبان روز دوشنبه بعداز نماز مغرب وعشائ از ساعت 18-20در شهرک پرواز مسجد چهارده معصوم علیه السلام برگزار خواهد شد
۲۶ آذر ۱۴۰۲