مادر شهید میگوید:
«درد فراق و دوری احمد برایم رنجآور شده بود و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم میافزود😔
تا اینکه شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده، خوشحال و سبکبار دیدم😍🍃. آن خانم علت بیتابی را جویا شد و خطاب به من گفت: فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد و در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد♥️.
از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت.
شهید مدافع حرم احمد مکیان🌹
﷽ ؛ 🍇 با وضو وارد شوید 🍇
🌱 اول حسن خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد و ایشان در همه حرف ها، تاکیدش روی مسائل اخلاقی بود.
🌱 یادم نمی رود؛ قبل از اینکه وارد این جلسه شوم، وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم: «خدایا خودت از نیت من باخبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.»
🌱 بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: «برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم.»
#شهید_غلامحسین_افشردی (حسن باقری)
📚 بانوی ماه، ص 6.
#داستان_نماز #وضو #نماز_شهیدان #نماز_مستحبی
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالیُ بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام صبح زیباتون بخیر
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 #افطاری شیر زنان فلسطینی چشم در چشم سربازان اسرائیلی 😊
📌 #صهیونیستها را که سعی میکنند رفتار عادی داشته باشند، #بیقرار و #هراسان کرده است😅😇😡
#افطاری_با_طعم_شعار_آزادی_خواهی
#روز_مبارزه_با_استکبار_جهانی
#در_همه_حال_آماده_مبارزه_ایم
#شباب_المقاومه
#نحو_القدس
#شکست_معامله_قرن
1_57103195.mp3
3.65M
عصر جمعه التماس دعا
دعای سمات
✨اللهم عجل لولیک الفرج بالحجه✨
#غروب_جمعه
💢 حالا تو ظهور نکن آقا
حالا، تو این جمعه هم #ظهور نکن.
چیزی بر غصه های ما افزده نخواهد شد.
ما که از ابتدای هفته به یادت نبوده ایم تا غروب جمعه برایمان #غصه شود.
جنس غصه های ما با تو فرق دارد.
آقاجان، به امید ما منتظر نباش.
ما تا از رکود و تورم عبور کنیم گرد پیری بر محاسنت می نشیند.
ما طول هفته را مشغول #هشتگ و لایک هاییم، تو پسِ پرده غیبت بمان آقا...😔😭
1_57103195.mp3
3.65M
عصر جمعه التماس دعا
دعای سمات
✨اللهم عجل لولیک الفرج بالحجه✨
🇮🇷 شهید اصغر عباسی (۱۳۶۲-۱۳۴۶ نجف آباد)
برادران و خواهران! از جدایی و تفرقه بپرهیزید و وحدت داشته باشید که هر چه پیروزی که ما به دست آوردهایم از وحدت بوده است. این طایفه و آن طایفه نکنید، همه ما با هم برادریم. باید با هم باشیم تا بتوانیم به پیروزی برسیم و این را هم بدانید که تا موقعی که میان ما وحدت هست، ما پیروزیم و در غیر این صورت به زودی شکست میخوریم.
#وحدت
#رمز_پیروزی
🔴تقدیم به شهیدان والامقام ایران عزیزمان
که ما مدیون جانفشانی آنهاییم
خورشیدهای خاکنشین، یادشان به خیر
پلهای آسمان به زمین، یادشان به خیر
آن روزهای روشن و آن قلبهای صاف،
شبهای شور و رزم و کمین، یادشان به خیر
مردان عاشقی که سبکبار رد شدند
از خاکریز شکّ و یقین، یادشان به خیر
دستانِ رو به علقمهی مانده روی خاک،
پاهای بوسه داده به مین، یادشان به خیر
شبهای حمله، شور و مناجات عاشقان
آن یاحسینهای حزین، یادشان به خیر
آنان که از تلاوتشان در میان شب
میریخت اشک روح الامین، یادشان به خیر
اینجا هنوز رو به خدا، ردّ پایشان
پیداست روی خاک، ببین! ... یادشان به خیر 🌹🌹🌹🌹
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت8⃣1⃣
محسن، میانه ای با مسابقات نداشت .
هیچ شاگردی را برای موفقیت در مسابقات تربیت نکرد. می دانست اگر مسابقات هدف بشوند، دیگر نه قاری ساز بلکه قاری سوزند.
گاهی پیش می آمد که در محفلی ازش می خواستند برای کم کردن روی دیگران بخواند. نمی خواند.
هرچه اصرار می کردند، نمی خواند.
قرائت در نگاهش یک جور پیامبری بود.
همیشه به آدم هایی فکر می کرد که پای تلاوت او نشسته اند و دارند گوش می دهند.
آن ها دستگاه های شور و حجاز و ... را نمی شناختند. اما قلب هایشان فرق صدای دل و صدای حنجره را تشخیص می داد.
می خواست شاگردهایش به جای داوران بین المللی به آن آدم ها فکر کنند. به این که چطور قرآن بخوانند تا دل آنها به خدا نزدیک شود.
وقتی نیت قاری، جلب نظر داوران باشد، نمی تواند به بالاتر از سقف مسابقات برود و با ارواح آدم ها رفیق بشود.
قبل از مسابقات بین المللی مالزی، سیزده سال توی هیچ مسابقه ای شرکت نکرده بود.
می خواست چنین نگاهی را در خودش تقویت کند.
وقتی تلاوتش در محافل تمام می شد مثل بقیه نمی رفت به اتاق مخصوص قاریان. همان بیرون می ایستاد.
مردم با اینکه او را از قبل نمی شناختند به سمتش می آمدند. می بوسیدنش و حال و احوال می کردند. بعضی سوال قرآنی می کردند.
محسن مدت ها سرپا می ایستاد و پاسخ می داد.
دانشگاه رضوی داخل حرم است. سمت ِ بستِ طبرسی.
دانشجوها زمان های قرائتش را گرفته بودند و خودشان را می رساندند به مجلسش.
بعد از قرائتش هم ولش نمی کردند. پا به پایش در مسیر برگشت می آمدند.
مردم عادی به جواد گفته بودند:
نمی دونیم چی در قرائت برادرتون هست که اینطور دل آدم رو می کـِشـه!.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃