کافیست صبــح که چشمانت را باز میکنی ،
به شهــدا سلام کنی...
صبــح که جای خودش را دارد ،
ظهر و عصر و شب هم بخیـر می شود . . .
#صبحتون_شهدایی 🌷
ʝօɨռ↯
@mohebin_velayt_shohada
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید ابومهدی المهندس:
وقتی که کنار #حاج_قاسم باشم، آرامش دارم چون سیمش به «آقا» وصل است ...
🔹بخشی از مستند «سلفی با ابومهدی»
ʝօɨռ↯
@mohebin_velayt_shohada
#تلنـگــــــــر ⚠️
مرد فقیری از خدا سوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!
مرد گفت: من چیزی ندارم که ببخشم؟ خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست!
یک صورت، که میتوانی لبخند برآن داشته باشی!
یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی!
یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی!
و چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!
فقر واقعی فقر روحی است
ʝօɨռ↯
@mohebin_velayt_shohada
#حاجقاسم
#دݪتنگے
°°
دلـمبراۍتـواشڪمےخواهد
گریہهاۍبلنـدبلنـد ..!💔
ʝօɨռ↯
@mohebin_velayt_shohada
#آقـٰاےعشق
#خۅاندنے
°°
وقتـےامامعاشقـٰانغائباستاطاعت
ازخامنہاۍواجباست ..!(:
-اللھمعجللولیڪالفرج
ʝօɨռ↯
@mohebin_velayt_shohada
نام : " از چیزی نمی ترسیدم "
نویسنده : " قاسم سلیمانی "
ناشر : " مکتب حاج قاسم "
📚توضیحات :
کتاب «از چیزی نمیترسیدم»، زندگینامه خودنوشت سردار سلیمانی است که توسط انتشارات مکتب حاج قاسم منتشر شده است.
این کتاب که شامل دستنوشتههای شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانهٔ مبارزات انقلابی در سال ۵۷ است.
کتاب ازچیزی نمیترسیدم، شرح زندگی مردی از دل روستایی دورافتاده در کرمان است که چند دوره از زندگی ساده و کوتاهش را روایت کرده و نشان می دهد که چگونه از چوپانی به جایگاه بلندی رسید.
آنان که سردار سلیمانی را فقط با لباس نظامی دیدند خوب است ببینند که او چگونه پرورش یافته است.
ʝօɨռ↯
@mohebin_velayt_shohada
هدایت شده از ❮پلاک خـ🇵🇸ــاکی∫
گلزار شهدای کرمانKetab soti_Az Chizi Nemitarsidam_ghesmat 01.mp3
زمان:
حجم:
32.22M
🎧 ڪتاب صوتۍ | قسمت اوݪ
📚از چیزۍ نمۍتࢪسیدم(زندگینامہ خود نوشت حاج قاسم سلیمانۍ)
•🥀• ⇦#حاجۍ|#شهیدانه
🎧━━━━━━●───────
⇆ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ↻
『@shoohada_313』
واقعا خواندنی
خوابی با درس بزرگ
🌼خوابی که مادربزرگ شهید جهاد مغنیه دید.
دو هفته بعد از شهادت جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر میزد و میآمد پیشم. گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. جهاد گفت: بازرسیها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود شهید شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟
گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی؟ گفت: بازرسی نماز. و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از #نماز صبح سؤال می شود. نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم شهید شده. پرسیدم: حساب قبر چی؟ گفت: شهدا حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...
#شهید_جهاد_مغنیه
#درس_اخلاق
ʝօɨռ↯
@mohebin_velayt_shohada