12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨هشدار
💤 اکثریت بیحال😴
🌀 اقلیت فعال😇
✅لطفاً در گروهها علی الخصوص گروههای مذهبی انتشار دهید
🔻دیانت در نسخۀ لیبرالهای مذهبی -۱
🖊مهدی جمشیدی
۱. لیبرالهای مذهبی، هویّت پیچیدهای دارند: تودرتو و چندلایهاند و همچون یک متنِ ناخواسته، محمل تأویلهای متعدّد قرار میگیرند و برداشتهای متفاوت را برمیتابند. هر کسی میتواند از زاویهای و به اعتباری به آنها بنگرد و فهم خاصی را ارائه کند. اما حقیقت این است که اینان، باطن «دین» را به نفع «تجدّد»، مصادرهبهمطلوب میکنند و پوستهای بیخاصیّت و شعاری و ظاهری از دین را به عوام عرضه میکنند تا نشان بدهند که میان دین و تجدّد، جمع کردهاند. عوام نیز که دلبستۀ دین هستند و البته به دلیل غربزدگی تاریخی، بیشوکم نیز سودای تجدّد دارند، فریب اینان را میخورند و «نسخۀ متناقض»شان را میپذیرند. نخستین نسل از لیبرالهای مذهبی، در روشنفکران دورۀ مشروطه متولّد شد و اینجا، نقطۀ آغاز روایت لیبرالی از اسلام بود. التقاط در رویکرد متمایل به عالَم تجدّد، در این برهۀ تاریخی تحقّق یافت و به یکی از چالشهای معرفتیِ جامعۀ ایران تبدیل شد.
۲. اگر از تحوّلات و تطوّرات نیم قرنِ پس از این بگذریم، به نهضت آزادی و مهدی بازرگان میرسیم که ظهورشان در دولت موقت، در عمل و عین نشان داد که لیبرالهای مذهبی، چه اوصاف و احکامی دارند. اینان، چنان مسألهدار و زاویهمند شدند که امام خمینی، چارهای جز حذف و طردشان ندید و قاطع در برابر حضور و حیاتشان در حاکمیّت ایستاد. نسخههای «اصلاحی» و «اعتدالی» از لیبرالیسم مذهبی، در دهههای بعدی سر از خاک التقاط بیرون آورد و برخلاف بازرگان که منتقدِ حاشیهنشین و غیررسمی بود، اینان به عرصۀ «قدرت رسمی» راه یافتند و دههها، نهادهای اصلی و عمدۀ حاکمیّت را در اختیار گرفتند. بهاینترتیب، مرزهای هویّتیای که امام خمینی در دهۀ شصت بر آنها اصرار میورزید، بهتدریج درهمشکسته شدند و اختلاط سیاسی در ساحت قدرت رسمی به وقوع پیوست؛ چنانکه یکی از بحرانهای نظام جمهوری اسلامی در دهههای گذشته، نزاع دامنهدار و دشوار بر سر «تداوم هویّت انقلاب» و ایستادن در مقابل خط «استحاله» و «مسخ» آن بوده است.
۳. در ترکیب لیبرالهای مذهبی، مسألهای که در نسبت با عوام موضوعیّت دارد، همین لفظ مذهبی است. لیبرالها، چهرۀ عریان ندارند و آشکارا، منطق سکولار خویش را بیان نمیکنند، بلکه نقاب دیانت بر چهره دارند و حتی با ادبیات دینی، تجدّد را به جامعه القا میکنند. اگر میان «وجه لیبرالی» و «وجه دینی»، تفکیک و تمایز ایجاد کنیم و مجال ترکیب و تلفیق ندهیم، نقشۀ اجتماعی اینان، فرو خواهد ریخت. پس باید در پی واسازی و تجزیه بود و تعارضهای درونی و تضادهای نهفته را در برابر دیدۀ عوام نهاد تا پوشش تزویر، برافتد؛ از جمله باید نسبت هویّتیِ آنها را با عاشورا فهم کرد.
۴. لیبرالهای مذهبی، «انقلاب حسین» را میستایند، اما برای اکنون، «انقلاب» و «انقلابیگری» را برنمیتابند و نسخۀ اصلاح میپیچند. میگویند انقلاب، سرنوشت نامشخص دارد و طرحی است که به دلیل وسعت آرمانها، محاسبهناپذیر است. به تبعیّت از کارل پوپر، بر این باور هستند که انقلاب، وعدۀ بهشت میدهد اما در عمل، جهنم میآفریند. ازاینرو، باید از انقلاب بر حذر بود و دچار خاماندیشی و بلندپروازی نشد. اگر هم جامعهای، سودایی شد و هوس انقلاب در سر پرورانید و انقلابش نیز به سرانجام رسید، باید انقلاب را یک «نقطه» و «لحظه» بداند و بیدرنگ پس از این، انقلاب و انقلابیگری را کنار بنهد و از «نهضت» به «نهاد» عبور کند. نظریۀ «نظام انقلابی»، خیال اندر خیال است و هیچگاه میان انقلاب و نظام، همافقی و همنشینی پدید نمیآید. باید میان این دو، یکی را انتخاب کرد و دیگری را وانهاد. و اقتضای عقل و ضرورت زمانه این است که «آرمانخواهیِ انقلابی» را به فراموشی بسپریم و یک «نظام واقعبین» را صورتبندی کنیم. ایدئولوژی انقلابی، فقط تا هنگامۀ وقوع انقلاب، کارکرد دارد و پس از آن، با سر به دیوار سختِ واقعیّت برمیخورد و انقلابیها در اثر این حادثه، درمییابند که منطق انقلابی، فقط به کار ویرانکردن نظم سیاسی میآید و نمیتوان با منطقی که انقلاب میکنند، حکومت کنند. راه «حکومت» از «انقلاب» جداست و نظریۀ نظام انقلابی، خیالپردازیِ شبهنظری است. بهاینترتیب، باید «سرمایۀ انقلابی» را نیز کنار نهاد و به «سرمایۀ اجتماعی» رو آورد. باید در پی «عادیسازی» بود؛ به این معنی که وضع انقلابی، اضطراری و موقتی و نابخردانه است و نباید در آن ماندگار شد، بلکه باید شتابان، به سوی وضع عادی و بهنجار حرکت کرد و رویکردها و انگیزهها و اندیشههای انقلابی را به تاریخ سپرد. باید «نظام» و «اصلاح» را جایگزین «انقلاب» کرد و از انقلاب، یک خاطرۀ تاریخیشدۀ استثنایی ساخت. واقعۀ کربلا نیز با همۀ عظمتش، یک استثناست که قابل اقتباس و اخذ نیست.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻دیانت در نسخۀ لیبرالهای مذهبی -۲
🖊مهدی جمشیدی
۱. موضع اخیر محمدجواد ظریف در رسانۀ ملی که در آن، سخن از ضریبدهی به غیرشیعیان در امر حاکمیّت به میان آورد، شاهدی دیگری بر رویکرد ساختارشکنانۀ لیبرالهای مذهبی است. چیزی شبیه همین موضع در دولت پهلوی نیز به وقوع پیوست و قرار شد بر اساس مصوبۀ دولت، زینپس هر یک از نمایندگان، به کتاب مقدس خودش قسم بخورد؛ طرحی که در ظاهر، موجّه به نظر میرسید، اما امام خمینی، آشکارا و قاطع در برابر آن ایستاد و آن را نقطۀ آغاز «از رسمیّت انداختن مذهبِ رسمی کشور» دانست. در حقیقت نیز، دولت پهلوی، چنین سودایی در سر داشت و میخواست با تکثّر دینی در لایۀ سیاسی و حاکمیّتی، اسلام را تحقیر و تضعیف کند و تفوّق و تسلّط را از آن سلب نماید. مخالفت بنیانیِ امام خمینی با این طرح، یکی از ریشههای شکلگیری انقلاب اسلامی بود. امروز نیز بهجای «سیاست هویّت»، رهیافت مقابلش که «سیاست تمایز» است، در دستورکار قرار گرفته و لیبرالهای مذهبی تلاش میکنند، وجهِ دینی و شیعیِ جمهوری اسلامی را هرچه بیشتر، کمرنگ و رقیق سازند. در واقع، امر دینی در ساحت رسمی، در حال ازدسترفتن و خنثیشدن است و دیانت، در نقطۀ «بازگشت به حریم خصوصی» قرار گرفته است. سکولاریسم، در چنین فضا و موقعیّتی، جان میگیرد و معنا پیدا میکند.
۲. در ایران، هیچگاه شکاف دینی و مذهبی، فعّال و مؤثر نبوده و چنین نیست که این رویکردِ لیبرالهای مذهبی، پاسخی به تضادها و اصطکاکهای برانگیخته و تشدیدشدۀ دینی و مذهبی باشد، بلکه مسأله این است که توقع و نارضایتی، از سوی لیبرالهای مذهبی در این لایهها، ایجاد و تقویت میشد. جامعۀ ایران، وجهِ غالبِ شیعی داشته و این وجه، طبیعی و خودجوش بوده و از متن یک انتخاب اجتماعیِ وجدانی و ارادی برخاسته است. در دورۀ پس از انقلاب نیز بر اساس همین وضع اجتماعی، حاکمیّت و نیروهای سیاسی آن، صورتبندی شد. در طول دهههای گذشته نیز اتفاق جدیدی رخ نداده است، جز اینکه لیبرالهای مذهبی در برهههای انتخاباتی و با هدف جذب آرای لایههای دینی و مذهبی، «حس محرومیّتِ سیاسی» را در آنها دمیدهاند و وعدههای ساختارشکنانه دادهاند. تعبیر ساختارشکنانه، بدین جهت است که اینان، نظم سیاسیِ کنونی را برنمیتابند و میخواهند نسبتهای متفاوت و برونگرایانهای در آن به وجود بیاورند. آنچه که لیبرالهای مذهبی در سر دارند، این است که در بلندمدّت، از «نظم سیاسیِ جمهوری اسلامی» به سوی «نظم سیاسیِ لبنان» حرکت کنند و به بهانۀ تکثّر و تعدّد مذهبی و دینی، حاکمیّت را متناسب با وضع اجتماعیِ خیالیِ خویش، بازصورتبندی نمایند. به باور اینان، اگر حزبالله در لبنان، یک اقلیّت سیاسی و دینی است، اکنون نظام جمهوری اسلامی نیز در چنین موقعیّتی قرار گرفته است و باید برای جلوگیری از تضادها و اصطکاکهای مذهبی و دینی، داوطلبانه به سوی قدرتدهی به نیروهای مذهبی و دینی دیگر برود. این در حالی است که نه جامعۀ ایران و نه جمهوری اسلامی، هیچیک شباهتی با آنچه که در لبنان میگذرد، ندارند و کاربست منطق سیاسیِ لبنان در ایران، تنازل و تقلیل موهوم است. در ایران، اکثریّت مطلق از آنِ شیعیان است و پیروان مذاهب و ادیان دیگر نیز، وضع سیاسی را موجّه میدانند و اگر لیبرالهای مذهبی، «تحریکگری سیاسی» را کنار بنهند، ضرورتی برای تغییر عاملیّتی در نظام سیاسی وجود نخواهد داشت.
۳. نظریۀ دولت وحدت ملّی، مبتنی بر پیشفرضهای ناصوابی دربارۀ جامعه و حاکمیّت در ایران است. نخستین خطا این است که جامعۀ ایران، دچار قهر و گسست و شکاف شده است و راه علاج آن نیز این است که دیگریها و اغیار، به حاکمیّت راه یابند. در نظر آنها، ما با یک جامعۀ بهشدّت متکثّر و ناهمساز و چندپاره و تکهتکه روبرو هستیم که دیگر نمیتوان پیرامون روایتهای حاکمیّتی و رسمی، آنها را در کنار هم نشانید، بلکه باید قدرت را توزیع و تقسیم کرد و به هر یک از لایهها، نصیب و بهرهای از قدرت اعطا نمود. اینان از وحدتِ ازدسترفته سخن میگویند و راهحلشان نیز بازآرایی ساختار سیاسی است. این فهم غلط از وضع اجتماعی، «گرۀ اجتماعیِ خیالی» را به «گرۀ سیاسیِ واقعی» تبدیل میکند و بیثباتی و عدمتمرکز و حس محرومیّتِ فزاینده میآفریند. وحدت ملّی، یک سخن غلطانداز برای پنهان نگهداشتن طرحی است که در آن، تشیع بهتدریج از «اعتبار» و «تفوّق» تهی میشود و در عرض ادیان و مذاهب دیگر مینشیند و در نهایت نیز، دین به «متغیّر بیمنزلت» در سیاستِ نظام جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد. این مرحلۀ پایانی، همان «سکولاریسم» است که اگر طرح اینان به جریان افتد، چهبسا در کمتر از یک دهه، تحقّق یابد.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
✍قلم جناب مهدی جمشیدی عمق نگاه راهبردی این پژوهشگر متعهد را می ستایم که به خوبی وبا عمق ،خطر عظیم پیش روی انقلاب اسلامی را شناسایی و هشدار داده است .
🔰 آقای پزشکیان! ریاست جمهوری را به ظریف اجاره داده اید؟!
۱ـ آقای ظریف که چهارشنبه شب، در اقدامی غیرمتعارف به صدا و سیما دعوت شده بود تا از جایگاه حزبی (و نه رسمی) رئیس شورای راهبری دولت چهاردهم درباره فرایند انتخاب وزرا سخن بگوید، به نکاتی اشاره کردند که اولاً، از سوی کسی که سالهای متمادی در مسئولیتهای بلند پایه نظام اسلامی بوده است، تعجب آور و تأسفآور بود و تأسفآور تر آنکه ایشان در حالی به نمایندگی از جانب آقای پزشکیان سخن میگفت، که اظهاراتش نه فقط با قانون اساسی و مبانی صریح اسلامی در تناقض بود بلکه با آنچه از رئیس جمهور منتخب به وضوح دیده و شنیده شده است نیز یکصد و هشتاد درجه تفاوت داشت. بخوانید!
۲- آقای ظریف درباره معیارها و ملاک های مورد نظر برای گزینش اعضای کابینه می گوید: «از مذاهب و ادیان رسمی باشید امتیاز می گیرید، شیعه باشید امتیاز نمی گیرید»!
باید از آقای ظریف پرسید؛
الف: از کِی تا به حال «شیعه بودن» در جمهوری اسلامی خصوصیت و به اصطلاح، امتیاز منفی تلقی می شود؟!
ب: میفرمایيد؛ «از مذاهب و ادیان رسمی باشید امتیاز میگیرید، شیعه باشید امتیاز نمیگیرید»! آیا منظورتان این است که شیعه جزو مذاهب و ادیان رسمی نیست؟!
ج: در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور یاد شده است. جنابعالی چه کارهاید و از کدام جایگاه، شیعه بودن را در گزینش اعضای کابینه، خصوصیت منفی تلقی کرده اید؟! چه کسی به شما چنین اجازه ای را داده است؟!
د: آقای ظریف لطفا بدون سفسطه و از این شاخه به آن شاخه پریدن که عادت شناخته شده جنابعالیست بفرمایيد که این دیدگاه شما درباره شیعه با آنچه که پیوسته و بیوقفه از سوی آمریکا و صهیونیست ها تبلیغ می شود چه تفاوتی دارد؟! حتما می دانید و بارها خوانده و شنیدهاید که صهیونیستها اصلیترین مشکل خود را دیدگاه و گفتمان تشیع میدانند و بارها بر مقابله با آن به عنوان یک خط استراتژیک و غیر قابل تغییر تاکید ورزیده و میورزند.
۳ـ عجیبترین و سؤال برانگیزترین نکته در اظهارات چهارشنبه شب ظریف، مغایرت و تناقض آشکار دیدگاه اعلام شده ایشان با دیدگاه رسماً اعلام شده و به وضوح دیده شده جناب دکتر پزشکیان، رئیس جمهور منتخب است. آقای پزشکیان در طول یک هفته اخیر بیشترین حضور را در مراسم عزاداری حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام داشته و در هیئتها و مراسم مختلف حضور یافته و در سوگ امام حسین بر سینه و سر زدهاند. اظهارات آقای ظریف علیه تشیع با ارادت رسماً و بارها اعلام گردیده و دیده شده جناب پزشکیان در تناقض و مخالفت آشکار است.
۴- اصلیترین سخن در این وجیزه پرسشی است که از رئیس جمهور محترم و منتخب در میان است و آن پرسش این که؛ آقای پزشکیان! آیا ریاست جمهوری را به آقای ظریف اجاره داده اید؟! پاسخ به یقین منفی است ولی اگر خدای نخواسته مثبت باشد! باید خاضعانه به جناب پزشکیان گفت: آقای ظریف مستأجر خوبی نیست. ریاست جمهوری را از ایشان پس بگیرید!
۵- و بالاخره سخنی نیز با دستاندرکاران برنامه در صدا و سیما در میان است. اظهارات ضد شیعی ظریف (چه عامدانه و چه نا آگاهانه) بسیار صریح بود و از مجری برنامه و سردبیر پشت گوشی مجری در برنامه انتظار میرفت که سخنان سخیف آقای ظریف را بیپاسخ نگذارند و در حالی که هنوز یک روز بیشتر از عاشورای حسینی علیهالسلام نگذشته بود از کنار این اهانت بیتفاوت عبور نکنند.
#حسین_شریعتمداری
گرچه از ابتدا اینطور به نظر میرسید که رئیس جمهور منتخب و آقای ظریف قرار است با هم هیات دولت را بچینند، اما اتفاقات یک هفته اخیر این شائبه را در ذهن ما ایجاد کرده که تقسیم کار میان این دو بزرگوار برای چینش هیات دولت به این نحو است که آقای پزشکیان هیات بروند و آقای ظریف دولت را بچینند!
امیدواریم تا معیارهای عجیب و غریب جناب ظریف بیش از این به اعتبار آقای پزشکیان لطمه وارد نکرده خود ایشان مدیریت امور را به دست بگیرند و اجازه ندهند که شخصیت ایشان به عنوان اولین رئیس جمهور پوششی تاریخ جمهوری اسلامی ثبت شود.
بلد طیب/کانال رسمی دکتر منان رئیسی
https://eitaa.com/baladetayyeb
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | شهید رئیسی به مثابه یک پهلوان سیاسی
🎤 بخش تحلیل و تبیین رسانه KHAMENEI.IR در نماهنگ☝روایت وزرای دولت سیزدهم درباره خصوصیات مدیریتی شهید رئیسی را مرور میکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
.
♻️ نخیر آقای پزشکیان! شما حزبی هستید، همه میدانند، این هم سندش. البته از نظر نویسنده این چند سطر و بسیاری از مردم، حزبی بودن ذنب لایغفر نیست. ولی #صداقت_نداشتن، #دروغ_گفتن، #پنهان_کردن_واقعیت البته گناه کوچکی نیست.
ترکیب اصلی این شورا چیزی جز یک جمع حزبی نیست. خصوصا که برخی از اعضای این شورای از محکومان کودتای سال ۸۸ هستند.
#دو_کلمه_حرف_حساب
✅ بزرگان گفتهاند:
چهل تا عاقل را میشود با یک حرف منطقی قانع کرد،
ولی یک احمق را نمیشود با چهل بار حرف منطقی قانع کرد!
⭕️حسنی مبارک گفت: نباید به آمریکا اعتماد میکردم.
⭕️ معمر قذافی گفت:
بزرگترین اشتباه عمرم اعتماد به آمریکا بود.
⭕️محمد مرسی گفته است:
اشتباه استراتژیک من و عامل اصلی شکست انقلاب مصر اعتماد به آمریکا بود.
⭕️ بن علی گفت: دلیل سقوط من اعتماد بیجای من به آمریکا بود.
⭕️منصور هادی در یمن گفت:
اگر فریب آمریکا را نمیخوردم، در قدرت باقی می ماندم.
✅ تمام تاریخ نگاران
معاصر در کشور معتقدند:
دلیل سقوط دولت مردمی مصدق و کودتای 28 مرداد 1332 به دلیل اعتماد بیجای مصدق به آمریکا بود.
⭕️ صدام در لحظه اعدامش گفته بود:
این طناب دار را آمریکائیها به گردن من انداختند.
⭕️در کتاب پاسخ به تاریخ ص 278، محمد رضا شاه در آخرین روزهای عمرش میگوید:
دلیل فروپاشی سلطنت من اعتماد به آمریکا بود.
یعنی حتی شاه هم بعد از سالها رفاقت و خدمت به آمریکا، فهمیده بود که نمیتوان به آمریکا اعتماد کرد.
⭕️جمله معروف شاه:
... آن زمان که صاحب قدرت بودم، تصور میکردم که اتحاد من با غرب بر مبنای اتحاد و اطمینان دو جانبه برقرار است، شاید این اطمینان و اعتماد #یک_اشتباه_بود ..."
📚 کتاب پاسخ به تاریخ، نوشته محمدرضا پهلوی، صفحه ۲۷۸.
❌ حالا برخی در کشور همچنان امیدوارند تا آمریکا این شیطان بزرگ و اروپاییها این شیاطین کوچک، برایشان آستین بالا بزنند و مشکلاتشان را حل کنند، در کجای عبرتهای تاریخ قرار گرفتهاند؟
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی
💫 هدايت خداوند كسانی را كه صميمانه و قلباً خواهان هدايتاند
💬 داستان خیرِمَقدم سیدالشهداء (علیهالسلام) به جوان فرنگیمآب
یکى از دوستان چنین نقل مىکرد که: «در ماشین نشسته و مشرّف به کربلاى معلّى مىشدم، سفر من از ایران بود. در نزدیکى صندلى من جوانى ریش تراشیده و فرنگى مآب نشسته بود لهذا سخنى بین ما و او ردّ و بدل نشد. ناگهان صداى این جوان دفعتاً به زارى و گریه بلند شد. بسیار تعجّب کردم، پرسیدم سبب گریه چیست؟ گفت: پس اگر به شما نگویم به چه شخصى بگویم. من مهندس راه و ساختمان هستم. از دوران کودکى تربیت من طورى بود که لامذهب بار آمده و طبیعى بودم و مبدأ و معاد را قبول نداشتم فقط در دل خود محبّتى به مردم دیندار احساس مىکردم خواه مسلمان باشند یا مسیحى یا یهودى.
شبى در محفل دوستان که بسیارى بهائى بودند حاضر شدم و تا ساعتى چند به لهو و لعب و رقص و غیره اشتغال داشتم. پس از گذشت زمانى در خود احساس شرمندگى نمودم و از افعال خودم خیلى بدم آمد. ناچار از اطاق خارج شده به طبقهٔ فوقانى رفتم و در آنجا تنها مدّتى گریه کردم و چنین گفتم: اى آنکه اگر خدائى هست آن خدا توئى، مرا دریاب. پس از لحظهاى به پائین آمدم. شب به پایان رسید و تفرّق حاصل گردید. فرداى آن شب به اتّفاق رئیس قطار و چند نفر از بزرگان براى مأموریّت فنّى خود عازم مسافرت به مقصدى بودیم، ناگهان دیدم از دور سیّدى نورانى نزدیک من آمده به من سلام نمود و فرمود: با شما کارى دارم، وعده کردم فردا بعد از ظهر از او دیدن کنم. اتّفاقاً پس از رفتن او بعضى گفتند: این بزرگوار است و چرا با بىاعتنائى جواب سلام او را دادى؟ چون وقتى که آن سیّد به من سلام کرد گمان کردم او احتیاجى دارد و براى این منظور اینجا پیش من آمده است. از روى تصادف رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملاً تطبیق با همان وقت معهود مىنمود باید فلان مکان بوده و دستوراتى چنین و چنان به من داد که باید عمل کنى، من با خود گفتم بنا بر این نمىتوانم دیگر به دیدن این سیّد بروم. فردا چون وقت کار محوّلهٔ رئیس قطار نزدیک مىشد در خود احساس کسالت کردم و کم کم تب شدیدى روى نموده به قسمى که بسترى شدم به طورى که طبیب براى من آوردند و طبعاً از رفتن براى مأموریّتى که رئیس قطار داده بود معذور گردیدم.
پس از آنکه فرستادهٔ رئیس قطار از نزد من بیرون رفت دیدم تب فرو نشست و حالم به حالت عادى برگشت کاملاً خوب و سرحال خود را دیدم، دانستم باید در این میان سرّى باشد، از این روى برخاسته به منزل آن سیّد رفتم، به مجرّد آنکه نزد او نشستم فوراً یک دوره اصول اعتقادیّه با برهان و دلیل براى من گفت به طورى که من مؤمن شدم و سپس دستوراتى به من داده فرمود: فردا نیز
بیا، چند روزى همچنان نزد او رفتم. هنگامى که پیش روى او مىنشستم آنچه از امور واقعه روى داده بود براى من بدون ذرّهاى کم و بیش حکایت مىنمود و از افعال و نیّات شخصى من که احدى جز من بر آنها اطّلاع نداشت بیان مىنمود.
مدّتى گذشت تا اینکه شبى از روى ناچارى در مجلس دوستان شرکت کردم و ناچار شدم قمارى بنمایم. فردا چون خدمت او رسیدم فوراً فرمود: آیا حیا و شرم ننمودى که این گناه کبیرهٔ موبقه را انجام دادى؟ اشک ندامت از دیدگان من سرازیر شد گفتم: غلط کردم، توبه کردم. فرمود: غسل توبه کن و دیگر چنین منما، و سپس دستوراتى دیگر فرمود. خلاصه به طور کلّى رشتهٔ کارم را عوض کرد و برنامهٔ زندگى مرا تغییر داد. چون این قضیّه در زنجان اتّفاق افتاد و بعداً خواستم به طهران حرکت کنم امر فرمود که بعضى از علماء را در طهران زیارت کنم و بالأخره مأمور شدم که براى زیارت اعتاب عالیات بدان صوب مسافرت کنم. این سفر، سفرى است که به امر آن سیّد بزرگوار مىنمایم.
دوست ما گفت: در نزدیکىهاى عراق دوباره دیدم ناگهان صداى او به گریه بلند شد، سبب را پرسیدم گفت:
الآن وارد خاک عراق شدیم چون حضرت اباعبدالله علیهالسّلام به من خیر مقدم فرمودند.
منظور آنکه اگر کسى واقعاً از روى صدق و صفا قدم در راه نهد و از صمیم دل هدایت خود را از خداى خود طلب نماید موفّق به هدایت خواهد شد اگرچه در امر توحید نیز شکّ داشته باشد.
📚 رسالهٔ لباللباب، ص۸۹
🌐 خرید اینترنتی کتاب رساله لب اللباب
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
انتشارات موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام