📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت دوم- بخش1
بابک نگاهی به جک انداخت... از این جک سوسماریا نداشتی؟
پناه برخدا اینم که اسم حیوون داره
- جک سوسماری خیلی قویتر از جکای معمولیه ولی چاره ای نیست... خدا کنه کارمون با همین راه بیفته... تو تا جایی که جا داره ماشین بده بالا؛ من میرم زیرش و
فیل دست میکشم بیرون!!
امیر اطاعت کرد و شروع به بالا دادن جک نمود.
خوبه خوبه بسه دیگه...
بابک این را گفت و شیرجه رفت زیر ماشین... اما شکم بزرگش همانجا گیر کرد و اوضاع
خراب شد...
وااااای شیکمم!! شیکمم!!
امیر که با دیدن این صحنه هول شده بود، فریاد زد:
ای وای حالا چی کار کنم؟ چیکار کنم با بک؟
بابک نعره زد
بده بالا اون جک لامصب... بده بالا!...
امیر از نعره ی بابک بیشتر هول کرد و به جای این که جک را بالا بدهد پایین داد!!!
بابک جیغ کشید
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت دوم- بخش 2
امیر که تازه متوجه اشتباهش شده بود به سرعت شروع به بالا دادن جک کرد... اما هر چه آن را بالا میداد چیزی از فشار روی بابک کم نمیشد... شکم او حسابی با کف ماشین درگیر شده بود... دست آخر شکم بزرگ بابک که برای خودش یک پا جک بود!! و حرکت سریع و رو به بالای جک باعث شد که ماشین حسابی گج و یک طرفش وارد جوی آب کنار خیابان شود!!
امیر با ترس فریاد زد ای وای ماشین رفت توي جوب!!
بابک که حالا دیگر خلاص شده بود، خسته و نالان خودش را کشید کنار جوی آب و همان جا وارفت...
حالت چطوره بابک جان؟ خوبی؟
چه حالی چه احوالی امیر خان؟ نزدیک بود ما رو به کشتن بدی مرد حسابی!!
- تقصیر خودته آخه برای چی یه دفعه شیرجه زدی زیر ماشین؟ تو با اون شکم گنده معلومه که گیر میکنی اون زیر
حالا این حرفا رو ول کن ماشین چطوری بکشیم بیرون؟ یه طرفش کامل رفته توي جوب! چی بگم؟ اوستا کار تویی
- البته الآن راحت تر میشه فیل دست باز کرد!... هر چند حالا که فکر میکنم، میبینم ممکنه ایراد از گردن ببری باشه
حالا گردن ببری یا فیل دست یا پاخرگوشی یا جک سوسماری یا هر چی بگو توی این وضعیت چیکار باید بکنیم؟
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت دوم- بخش 3
- اون آچار اینگلیس رو بده به من تا بهت بگم!
- آچار اینگلیس؟ نکنه منظورت آچار فرانسس؟!
حالا فرانسه یا اینگلیس چه فرقی میکنه امیر جون؟
مهم اینه که هر دو از کشورای اروپایی آن!!
امیر نگاه مشکوکی به بابک انداخت
میشه یه سؤالی ازت بپرسم؟
بابک در حالی که لباسهایش را می تکاند جواب داد:
- بپرس امیرجون!
- میشه بگی جناب عالی چند وقت شاگرد مکانیک بودی؟ بابک در حالی که سعی میکرد از جواب طفره برود، پاسخ داد:
- زود باش !امیر جون الآن شب میشه گرفتار میشیم ها! امیر آچار فرانسه را از کیف ابزار بیرون کشید و به دست بابک داد . بابک وارد جوی آب شد،
پشت یکی از چرخها قرار گرفت و شروع به ور رفتن با آن کرد.
اوه اوه باید حدس میزدم. ایراد از دم گاویه!!
- من که آخرش نفهمیدم ایراد از کجاست یه مشت حیوون قطار میکنی و هربار میگی ایراد از یکیشونه
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت دوم- بخش 4
- حرف اضافه نباشه امیر خان توی کار اوستا کار دخالت نکن!
چشم بفرمایید کارتون رو انجام بدید؛ جنابِ اوستاکار!! بابک مدتی با پیچهای جلو و قطعات پشت چرخ ور رفت و آنها را شل .کرد
- خُب... فکر کنم کار من تمومه... حالا باید بریم یه دمگاوي نو بخریم! هنوز حرف بابک تمام نشده بود که چرخ وانت از جا درآمد و چون روی سرازیری بودند، راه
افتاد توی خیابان بابک فریاد کشید
بگیرش !امیر چرخ بگیر!!
امیر خواست بدود و چرخ را بگیرد؛ اما پایش گرفت به کیف ابزار و محکم به زمین خورد و با
تمام هيكل با چرخ برخورد کرد.
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این مداحی ها حماسی هستن
ویژه جبهه مقاومته
مناسب کاروان خودرویی و موتوری