eitaa logo
محتوای تبلیغ دانش آموزی جامعه الزهرا سلام الله علیها
1.3هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
این ڪاناݪ شامݪ محتۅاهاے تۅلید شده تۅسط مبلّغان جامعة الزَّهࢪا(سلامُ اللهِ عَلیهٰا) جهت تبڵیغ دانش‌آمۅزے مێ‌باشد. ارتباط با ادمین @Qanbariz ارتباط با ادمین @NHTaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سلام علیکم ✋ 🌺 رمضان الکریم 🌸 به خط پایان، که نزدیک می شویم؛ تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می کنـــد؛ "شــوقِ" تجربه قنوت هايی که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زنــــد، یـــــا.... "غــــمِ" از دست دادن سحر هايی که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده اند❗️ ❤ دلــم برایت تنــگ می شود.... خدا برای لحظه هايی که هیـــچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت. 🌸 برای لحظه هايی که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد. برای لحظه هايي که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم. ❤ ️دلم برایت تنگ می شود خدا... تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم. ❤ تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می کردی. ❤ دلـــم برایت تنگ می شود... خدا نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای؟ امــــا... بگــذار، سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند. 🌸 بگذار...تمام اِرثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکــش، جا نمانم. بگـــذار... خالی شدنم را تا رمضان دیگر، به کوله باری سیاه تبدیل نکنم. 💔 ️تصور جمع شدنِ سفره ات، دلم را می لرزاند. رمضان می رود .. و....مــــن می مانم... و یک دنیای شلوغ. می ترسم ... دوباره دستان تو را در شلوغ بازار دنیا گم کنم... ❤ وای....دلــم برایت تنگ می شود؛ خـدا ❓ می شود در میان دلم، چنان نفوذ کنی، که ترس نداشتنت، پشتم را نلرزاند ؟ می شود؛ همیشه بمــــانی؛ خـــدا ؟ البته که توهمیشه هستی باید بگویم می شودکه من باتو بمانم!!؟؟ ان شاءالله که بشود............ 🌺 چه خوبه همه درطلب خوبی ها برای یکدیگر دعا کنیم 🌺 التماس دعا ✍تهیه و تنظیم :عاشوری 🌺🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃🌺
داستان کودکانه برای بیان مفهوم خشوع در نماز و عبادات ✨جهت استفاده در تابلو اعلانات مساجد و مدارس
علی ظهریبانکودکی محسن.mp3
زمان: حجم: 10.16M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟣 ماجراهایی جالب و شنیدنی از دوران کودکی محسن فخری زاده 🟡 محسن کوچولو با خوشحالی دوید🏃🏻‍♂ پیش مامانش و گفت: مامان ببین این این سنجاقک رو، به نظرم هلی‌کوپتر🚁 رو از روی این ساختن 🔹قصه قهرمان ها🔸