eitaa logo
محتوای تبلیغ دانش آموزی جامعه الزهرا سلام الله علیها
1.3هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
این ڪاناݪ شامݪ محتۅاهاے تۅلید شده تۅسط مبلّغان جامعة الزَّهࢪا(سلامُ اللهِ عَلیهٰا) جهت تبڵیغ دانش‌آمۅزے مێ‌باشد. ارتباط با ادمین @Qanbariz ارتباط با ادمین @NHTaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زندگی امام جواد علیه السلام 📓این قصه: مرد باسخاوت   •┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈• مبلغ: خانم راضیه مرادی ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زندگی امام حسن عسکری علیه السلام السلام علیک یا حسن بن عسکری علیه السّلام   •┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈• مبلغ: خانم راضیه مرادی ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زندگی امام جواد علیه السلام 📓این قصه: مرد باسخاوت   •┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈• مبلغ: خانم راضیه مرادی ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زندگی امام حسن عسکری علیه السلام اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ   •┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈• مبلغ: خانم راضیه مرادی ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) و همسر امام علی(ع) 🏴•┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈•🏴 ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
امام صادق علیه السلام با رویکرد مهدوی تو دنیای قشنگی که خدای مهربون اونو آفریده بود 🌺تو شهر مدینه یه باغ خیلی بزرگی بود که توش پر از درخت خرما بود🌴🌴🌴، درخت های خرما اونجا تابستون ها خیلی خوشحال و سرحال بودند.😁 درخت ها با گنجشک های توی باغ مشغول صحبت کردند بودند🕊 که درختی گفت: 🌴من خیلی خوشحالم تو چند روز پیش که خرماهای ما رسیده بودند، صاحب باغ گفت درهای باغ رو باز کنید تا همسایه ها با بچه هاشون بیان تو باغ و خیلی از خرماهای مارو با خوشحالی بچینند😊 یکی از گنجشک ها 🕊گفت من خودم از صاحب باغ شنیدم که گفت همسایه هایی که پیر یا مریض هستند 😞رو فراموش نکنید و برای اونا هم خرما ببرید. 🎁خرماهایی زیادی رو هم بردند به شهر تا به مردم فقیر بدهند.😞 همینجوری که گنجشک ها جیک و جیک با درختا صحبت میکردند و میگفتن خوش به حالتون که همچین صاحب باغ خوب و مهربون و بخشنده ای دارید که صدای پای یه پسر بچه اومد. گنجشک ها ودرختها ساکت شدند😶 دیدند که پسر بچه داره با خودش میگه آخ جون امشب هم برای مامان و خواهرم خرما میبرم تا شب نون و خرما بخوریم. 👦 اما میبینه خرماها تموم شده بودند،خیلی ناراحت میشه😢 سرشو میندازه پایین و از درباغ میره بیرون که یه هویی یه آقایی رو میبینه که بامهربونی میگه سلام، پسرک هم جواب سلام میده،اقای مهربون میپرسه چی شده چرا ناراحتی،پسرک میگه میخواستم امشب برای شام خرما ببرم خونه مون اما خرماهاتموم شده،آقای مهربون که دست روی سر پسرک کشیدگفت: ناراحت نباش پسر بااداب، آدرس خونتون کجاست و پسرک آدرس خونشون رو داد. یکی از گنجشک ها دید اون اقای مهربون با یه کیسه روی پشتش داره میره رفت و رفت و دید داره به خونه پسرک در میزنه وچیزی پشت در گذاشته پسرک که در رو باز کرد با خوشحالی گفت مامان مامان آخ جون نون وخرما.😃 گنجشک که خوشحالی پسرک رو دید دنبال اون آقای مهربون راه افتاد و دید که اون آقا به خیلی از خونه ها در میزنه و براشون غذا میزاره.🍪🍣🍞 وقتی گنجشک به باغ رفت همه چیزهایی که دیده بود روبرای درختها و گنجشکهای دیگه تعریف کرد و دوستاش گفتن ایشون امام ششم امام صادق علیه السلام هستند😍 که مثل امام های دیگه خیلی بخشنده ومهربونند💚 و به همه کمک میکنندو ما خیلی دوستش داریم. امام صادق علیه السلام یه معلم خیلی خیلی خوب هم بودند که کلی شاگرد داشتند و به اونها کلی چیزای خوب یاد میدادند. امام صادق علیه السلام توسط آدمای بد به شهادت رسیدند😔وقبرشون تو مدینه قبرستان بقیع هست. امام مهدی مهربون هم امام دوازدهم ما هستند،همه امام ها مثل هم بخشنده و مهربونند،😍 اگر امام زمان ما بیاد به همه آدمها کمک میکنند و دیگه تو کل دنیا هیچ فقیری و گرسنه ای پیدا نمیشه و همه جا پر از شادی و خوشحالی میشه. زیبا ع
🔸️داستانی از زندگی امام صادق ع امام صادق کنار سفره نشسته بود. برای ایشان ظرف غذا را آوردند. ایشان مقداری نان برداشتند و می‌خواستند غذا بخورند؛ متوجه شدند که غذا بسیار داغ است. امام دست از غذا کشیدند چند بار تکرار کردند پناه می‌برم به خدا از آتش جهنم پناه می‌برم به خدا از آتش جهنم. ایشان فرمود: ما قدرت نداریم برای لحظه‌ای این آبگوشت داغ را تحمل کنیم چه‌طور می‌توانیم آتش جهنم را تحمل کنیم؟ امام صادق ع در هر لحظه به یاد خدا بودند و از هر موقعیتی برای یادآوری به دیگران استفاده می‌کردند. ع @ghesehmazhbi
داستان سفره غذای امام صادق (ع) کوهستان بود ، امام پیاده شدند از اسب، سیصد نفر هم همراهشان . عابد از غارش امد بیرون . امام را دید ، رفت به استقبال آقا جان ! چند سال است برای دیدنتان لحظه شماری می کنم می شود کلبه کوچکم را به قدومتان روشن کنید؟ امام اشاره کردند . همه وارد غار شدند . عابد مبهوت شده بود . سیصد نفر در غار کوچکش جا شده بودند . چیزی برای پذیرایی نداشت ، امام ، مهربان نگاهش کرد:” هر چه داری بیاور.” سه قرص نان و کوزه ای عسل گذاشت جلوی امام . امام عبایش را کشید رویش ، دعا خواند . بعد از زیر عبا به همه نان و عسل داد. همه که رفتند، نان و عسل عابد هنوز آنجا بود. ع @ghesehmazhbi
🔸داستان آموزنده از امام صادق(ع) «مردی از سفر حج برگشته و سرگذشت مسافرت خود را برای امام صادق (علیه السلام) تعریف می کرد به ویژه یکی از هم سفران خود را بیشتر می ستود که چه مرد بزرگواری بود و ما به معیت چنین مرد شریفی مفتخر بودیم. او یکسره مشغول عبادت و اطاعت خدا بود. همین که در منزلی فرود می آمدیم، او فوراً به گوشه ای می شد. امام سؤال کرد: پس چه کسی کارهای او را انجام می داد و حیوان او را تیمار می کرد؟ مرد پاسخ داد. البته افتخار این کارها با ما بود. او فقط به کارهای مقدس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت. در این حال امام فرمود بنابراین، همه شما از او برتر بوده اید». ع