eitaa logo
محتوای فرهنگی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه علمیه تهران
1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
610 فایل
جهت ارتباط با ادمین به آیدی @Amin_barekat پیام دهید. https://eitaa.com/joinchat/2229469243C33062540d2
مشاهده در ایتا
دانلود
13.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: کشور بن بست ندارد... پ.ن: تذکر به کسانی که راه حل مشکلات کشور در گدایی از غرب میبینند و راهی دیگر بلد نیستند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴"اِنالله واِناالیه راجعون"🏴 روز گذشته ۳۰ شهریور ۹۹ ، روح بلند حاجیه خانم نصرت همّت، مادر عزیز و صبورشهید محمدابراهیم همّت به فرزند شهیدش ملحق شد🖤🥀 شادی روحشون فاتحه و صلوات🥀 https://eitaa.com/joinchat/2229469243C33062540d2
❗️ 🍃شهید احمدعلی یکی از شاگردان خاص مرحوم آیت الله حق شناس بود ؛ وقتی مردم دیدند که آیت الله حق شناس در مراسم ترحیم این شهید بزگوار حضور یافت و ابعادی از شخصیت او را برای مردم بیان کرد ، تازه فهمیدند که چه گوهری از دست رفته است! ☘مرحوم آیت الله حق شناس درباره شهید نیری گفت: " . ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟" در بخشی از کتاب نوشته شده است: آیت الله حق شناس ، در مجلس ختم این شهید با آهی از حسرت که در فراق احمد بود ، بیان داشتند: رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!" 🍀سپس در همان شب در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده وخادم مسجد ، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم ، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. ! بلکه حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت ام به کسی حرفی نزنید...." 📚کتاب عارفانه 🍁🍁🍁🍁
➕پست بعد 🍃شهیدی که با در نماز همسفر میشد و می ایستاد.آیه الله حق شناس:من نمیدانم این جوان چه کار کرده بود که به اینجا رسید❓ 🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑شهیدی که تسبیح موجودات و جمادات را می شنید !! 💠در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند... دیدم حسین(شهید حسینعلی عالی) از دور به من نگاه می کند و می خندد! گفت میخواهی یقینت زیاد شود ؟! باتعجب نگاهش کردم. یعنی از کجا فهمیده بود... خندید و گفت : گوشِ خود را روی زمین بگذار! من هم این کار را کردم بدنم از حالتی که پیش آمده بود می‌لرزید من شنیدم که زمین با من سخن میگفت... 🍁🍁🍁🍁🍁
با خودم گفتم: نمی‌مانم! می‌آیم کربلا... با خودم گفتم: نمی‌مانم که حالا مانده‌ام! .