eitaa logo
محتوای روضه و منبر
2.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50 دعوت به کانال محتوای روضه https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه و توسل به حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها یه حرفی بزن منم حسنت پاشو کسی نیست بزنه باز لگد به تنت *مادر بلند شو .. مادر بلند شو ..* قسم به همین چشایِ پر آب دیگه نمیذارم بسوزوننت .. بگو چی شده؟! آخه چرا سرده همه بدنت مادر .. اگه میشه یه بارِ دیگه برگرد چه جوری میشه بی تو زندگی کرد؟! بی خداحافظی رفتی و هر روز می میرم از این درد .. *آره زهرا بی خداحافظی رفت .. روز آخر کار خونه کرده بود .. موهای زینبش رو شونه کرده بود .. به زحمت تو خونه راه می رفت ، جارو میکرد .. بچه ها خوشحال بودن مادر از جا بلند شد .. وقتی فاطمه زهرا به شهادت رسید ، کسی منزل نبود بچه هاش بیرون بودن فقط اسما بود امیرالمومنین هم که مسجد بود.. تنهایی جان داد .. بچه هاش اومدن گفتن اسماء مادر ما این ساعت نمیخوابه.. یه مرتبه عرضه داشت :"یَابْنَیْ رسول الله لَیسَت اُمُّکُما نائمَه..." مادر که نخوابیده.. "قد فارقَتِ الدُّنیا...."مادرتون از دنیا رفته..* من بی تو نمی مونم من رازِ مگو دارم ، پریشونم.. نگاهی بکن با مهر چشات حسینِ با گریه گذاشته سر کفِ پات *اسما میگه نگاه کردم دیدم رفته پایین پای مادر صورت گذاشته کف پای مادر ..* یه چیزی بگو با مِهرِ صدات یه حرفی بزن تا حسین نمرده برات تو رو جون من بمون پیشمون ای حسین به فدات .‌‌. مادر. .. می بینه زینب با گریه من رو توو بغلش داره سه تا کفن رو میگه بهش دادی یادگاری، یه پیرُهن رو الان کف پاتم اما.. توو قصّه ی عاشورا رو دامن تو میشه سرِ من جدا.. *صدای مادر پهلو شکسته بلند شد: بُنَیَّ ..‌‌. بُنَیَّ ... اجازه بدید روضه م رو اینجوری بگم .. تو گودیِ قتلگاه اون حول و حوش چندتا صدا شنیده شد؛ اول صدای اون ملعون بود صدا زد:"ما تَنتَظِرونَ مِن رَجُل.‌‌‌." منتظر چی هستید ؟ برید راحتش کنید .‌. یه صدا ، صدای خواهرش بود ، از خیمه ها بیرون آمد .. می دوید ، می نشست ، می افتاد ، بلند میشد ، دوباره با صورت به زمین می افتاد .. شروع کرد با پیغمبر حرف زدن .. یه هم صدا ، صدایِ منادی بود از آسمان صدا زد : "قُتِلَ الحُسَین بالحَجَرِ والعصا والخَشَبِ والسَّنان.." یه صدا هم صدای مادرش بود .. صدا میزد: "بُنَیَّ..." یه صدایی هم از حلقوم بریده بلند میشد. .. صدا میزد :"اُخَیَّ .. اِلیَّ .. " بیا .. بیا .. یه صدای دیگه هم بلند شد .. فرماندۀ لشگر صدا زد : اسب سوارا بیاید .. اونا که اسبشون رو نعل تازه زدن بیان .. امونش ندید .. زینب از قتلگاه برو بیرون ..* @mohtavayerozeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀شعر فاطمیه رخ مپوشان ز من و فرصت دیدارمگیر ماه رخسار علی! دست به رخسار مگیر تو بر این سوخته گلزار، صفا می بخشی همه ی عشق و صفا را تو ز گلزار مگیر تو ره اینگونه مرو، سرو خرامان علی! پیش چشمان علی،دست به دیوار مگیر گل صد برگ علی، آرزوی مرگ مکن دست خود را به سوی خالق دادار مگیر زانوی غم به بغل داشتنم دیدنی است لحظه ای چشم ز دیدار من، ای یار!مگیر همه شب تا به سحرگاه پرستار توام تو به جان کندن خود جان پرستار مگیر @MohtavayeRozeh
حالا حضرت حق دارد برای پیغمبرش روضه میخواند: و اما ابنتک فتظلم و تحرم و یوخذ حقها غصبا الذی تجعله لهم. به هفت گوشه از مصائب فاطمه اشاره کرد. اولین آنها ،اما دخترت فاطمه بعد از تو چه میکشد؟ به او ظلم میکنند، او را از حقش محروم میکنند، فدک را به زور از دخترت زهرا میگیرند. این سه تا. و یدخل علی حریمها ، کاش فقط یدخل علی حریمها میگفت که ناظر به امدن پشت در است ،اما بلافاصله فرمود: و یدخل علی منزلها بغیر اذن ، بدون اجازه می آیند در خانه اش، وارد خانه اش میشوند ،دیگر این را ترجمه نمیکنم ،اگر اهل روضه باشی میفهمی ،همینطور از کنارش عبور نمیکنند، ثم یمسها هوان و ذل ،دیگر چه؟ و تضرب و هی حامل ، دخترت را میزنند درحالیکه باردار است، این صدمات با فاطمه چه میکند؟ فرمود: و تموت من ذلک الضرب، همینطور هم شد که امام صادق علیه السلام، حال مادرشان را این روزها گزارش کردند، لزمت الفراش ، یعنی طوری در بستر افتاد که حتی دست به دیوار هم نمیتوانست راه برود ،نحل جسمها، و ذاب لحمها ،گوشت بدن مادرما آب شد، حتی صارت کالخیال ،یعنی از مادر ما فقط یک شبحی باقی ماند. ناله بزن یا زهرا... @MohtavayeRozeh
با گریه عقده از دل من وا نمی‌شود زخم جگر به اشک، مداوا نمی‌شود تا دست من ورم نکند از غلاف تیغ بند ستم ز دست علی وا نمی‌شود شرمنده ام ز شوهر مظلوم خود علی دست شکسته حامی مولا نمی‌شود بر روی قبر من بنویسید دوستان سیلی زدن مودت زهرا نمی‌شود بر باب خانه ام بنویسید رهبری مثل امام فاطمه تنها نمی‌شود گفتم ز حبس دل کنم آزاد ناله را دیدم کنار زینب کبری نمی‌شود جز طفل من که یار علی گشت پشت در شش‌ماهه ای فدایی بابا نمی‌شود من پشت در ز پای فتادم یکی نگفت زهرا چرا ز روی زمین پا نمی‌شود سقط ‌جنین و سیلی و ضرب غلاف تیغ این احترام ام‌ابیها نمی‌شود میثم بدون لطف و عنایات فاطمه یک بیت از کتاب تو امضا نمی‌شود @MohtavayeRozeh
دل كه میگوییم پس دلدار یعنی فاطمه نُه فلك را نقطهء پرگار یعنی فاطمه یار پیغمر شدن ، رفتن شبی در غار نیست ما كه میگوییم یار غار یعنی فاطمه در کرم هرکس به مقداری توانش میرسد هرکجا گفتند بی مقدار , یعنی فاطمه آنکه بخشیدست از انگشتر دستش علیست آنکه بخشیدست از افطار یعنی فاطمه "تنفقوا ممّا تحبّون" است مصداقش علی معنی "الجّار ثُمَّ الدّار" یعنی فاطمه هرچه گفتیم و شنیدیم از کرامات خدا جلوه اش در عالم اظهار یعنی فاطمه شیخ را دیدم پس از هفتاد سال اینگونه گفت نحو و صرف و منطق و اسفار یعنی فاطمه پِی اگرچه احمد و هر خشت آن گرچه علی خانه ی اسلام را معمار یعنی فاطمه یار گفتم درب خیبر گفت یعنی حیدر و در مدینه "در" صدا زد یار یعنی فاطمه بین روضه نام چاه آمد اگر ، یعنی علی هرکجا نام در و دیوار یعنی فاطمه هرکجا گفتند دشتی لاله گون یعنی حسین هرکجا پیراهنی گلدار یعنی فاطمه @MohtavayeRozeh
بزرگان عامه روایتی نقل کردند ، که صراحت دارد پیغمبر به قضایای صدیقه ی کبری تصریح فرمودند. عن ابن عباس قال ، خیلی ها هستند تکذیب می کنند خیلی از این وهابی ها می گویند که اینها یک افسانه هست شیعیان درست کردند برای ما. در حالیکه ابن محمد جُوینی هفتصدو سه هجری قمری در جلد دوم کتاب خودش صفحه ی ۳۴ تا ۳۶ اینها را مبسوطا نقل کرده که پارسال یک جزوه ای خدمت عزیزان دادند با این عنوان که ای کاش یک افسانه بود. عن ابن عباس اِن قال: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ‏ جَالِساً ذَاتَ‏ يَوْمٍ إِذْ أَقْبَلَ الْحَسَنُ ‏ علیه السلام؛ یک روز نشسته بودم امام حسن علیه السلام وارد شد فلمّا رَاءهُ بَکا چون اورا دید پیغمبر گریه کرد. ثم اَقبَلَت فاطمهُ س فلمّا رآءها بکا بی بی وارد شدند پیغمبر تا بی بی را دید گریه کرد. ثم قال سپس فرمود: إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّة بیا جلو بیا جلو دختر من. فاَجلَسَها بین یَدیه اورا روبروی خود نشاند ، فقُل و امّا اِبنَتی فاطمهُ سَیِّدَه نِساء العالَمین مِنَ الاوَّلین و الاخَرین اما دختر من فاطمه سیده ی همه ی زنهای عالم است از اولین تا آخرین. و انّی لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي چون من زهرا را دخترم می بینیم به یادم می آید آنچه که بعد از من به فاطمه ی من خواهد رسید . عجیب است تعبیر کانّی بها انگار من آنجا هستم ‌من کنار زهرا هستم .وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا.ذُلُّ و خاری را وارد خانه او می کنند، وانتُهِکَت حُرمَتها حرمت اورا هتک می کنند. وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا حق اورا غصب می کنند ، وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا ارث اورا منع می کنند ، وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا پهلوی اورا می شکنند، وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا جنین اورا سقط می کنند ، وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاه فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاث وقتی که بچه اش را سقط می کنند در ان حالت زهرای من ندا میدهد یا محمداه اما کسی جواب اورا نمیدهد .و تَستَغیث استغاثه می کند فلا تُغاث کسی به فریاد زخرای من نمیرسد. فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي او اول کسیست که اول به من ملحق میشود از اهل بیت من، فَتَقْدَمُ عَلَيَّ به من وارد میشود اما با چه حالی؟ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة با غم با اندوه محزون در حالیکه حقش را غصب کردند مقتوله در حالیکه کشته شده ، بعد میفرماید ابن عباس یقولُ رسول الله عِنْدَ ذَلِكَ بعد پیغمبر فرمودند آن لحظه : اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا خدایا لعنت کن کسی که به زهرا ظلم می کند وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا عُقوبت کن کسی که حقش را غصب می کند ، وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا ذلیلش کن هرکه اورا ذلیل میکند، وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا اورا همیشه درآتشت مخلد کن کسی که پهلوی اورا می شکند، حَتَّي أَلْقَتْ وَلَدَهَا تا اینکه بچه ی اورا سقط میکند ، وقتی این نفرین ها را کرد فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين ، ملائکه هم در آن لحظه امین گفتند. اینها را علمای عامه نقل کردند، پس آنچه که ما می گوییم مستند به گفتار خود آنهاست. روایت دارد کسانی که این روزها دیدن زهرای مرضیه آمدند مادر سادات را نمی شناختند ، عیسی نفس خانه ی مارا نفسی نیست بیمار مرا فاصله تا مرگ بسی نیست . به حالم‌خورد افسوس که دیگر بر دامن او دست مرا دسترسی نیست. از حال پرستویم اگر حال بپرسی جز مشتی پر سوخته کنج قفسی نیست. از بس که شده آب همه شمع وجودش انگار که در بستر بیمار کسی نیست. پیش که روم حال دلم را به که گویم ؟ میسوزمو و میسازمو فریاد رسی نیست. چه کردند با مادر سادات؟ چقدر این روزها سخت بود برای بچه های فاطمه که مادرشان را اینگونه نحیف در بستر می دیدند. کانَ کالخِیال خیال یعنی یک شَبح یک شبحی بیشتر از مادر سادات باقی نمانده بود. السلام علی السیدة الجَلیلة و الصِدیقه الشهیده ذات الاحزان الطویلة فی المدة القَلیله . گل بر من و جوانی من گریه می کند ، بلبل به نغمه خوانی من گریه می کند دیگر حسین را نتوانم بغل کنم ، این گل به باغبانی من گریه میکند. بانویی که بازویش شکسته ، سینه اش شکسته پهلویش شکسته دیگر نمی تواند بچه اش را بغل بگیرد، آنهایی که قدیم رفتند مدینه می دانند از خانه ی بی بی تا بیت الاحزان راهی نبود، در هر قدم‌نشینم و خیزم میان راه ، پیری به این جوانی من گریه می کند از درد شانه شانه نشد موی زینبم ، او هم به ناتوانی من گریه می کند این روزها امدند محضر امیرالمومنین نامردها اجازه بگیر از زهرا عادت کنیم ، امدند گفتند بی بی جان فلانی و فلانی اذن می خواهند ، فرمودند راضی نیستم کسانی که به من ظلم کردند دیدنم بیایند، اقا فرمودند اینها من را واسطه کردند زهرا جان ، تا فرمودند من را واسطه کردند بی بی فرمودند: یا علی البیتُ بیتُک و فاطمه اَمَ
تُک خانه خانه ی توست زهرا هم‌ کنیز توست .‌ نمیدانم مریض بد حال داشتی یا نه ؟ وقتی کسی می خواهد بیاید عیادت اگر غریبه باشد بچه ها را از آن اتاق دور می کنند. به حسنین و زینبین گفتند بروید تو حجره ی بغلی ، می خواهد مهمان غریبه بیاید اما دیدی بچه ها خیلی کنجکاوند ، نگاه می کنند ببیند کی امده دیدن ؟ امام مجتبی با ابی عبدالله و زینبین پرده را زدند کنار ببینند کی آمده دیدن مادرشان . یک‌مرتبه دیدند رنگ امام مجتبی پرید ، دستهایش شروع کرد به لرزیدن. او آمده دیدن مادرم چه کند؟ اینکه توکوچه به مادرم لگد زده ، اینکه تو کوچه به مادرم سیلی زده . خدا عذابشان را زیاد کند. چه کردند با مادر سادات؟ تا نشیتند روبروی بی بی صدا زدند اسما را . اسما بیا ، اسما با عجله آمد . جمله ای فرمودند ؛ از این جمله میشود بفهمی حال بی بی چگونه بوده ، فرمودند : اسما سر من را بردار روی من را از اینها برگردان، سادات مادرتان قوت نداشت سرش را بچرخاند . دو سه بیت هم زبانحال بی بی زینب است . چرا مادر قد نازت خمیده ؟ چرا رنگ از رخ ماهت پریده؟ چرا چادر به سر داری به خانه؟ مگر بر صورتت مانده نشانه؟ چه کردند چه آتشی افروختند ؟ یک اقایی می گفت شبی با همسرم اختلافم شد عصبانی شدم سیلی به صورت همسرم زدم ، اخرشب دیدم‌ غریبانه دارد گریه می کند، رفتم‌ جلو معذرت خواستم منو ببخش جسارت کردم. می گفت یک جمله ای گفت آتشم زد گفت : نمی گویم منو نزن اما ازت یک خواهش دارم ، وقتی میزنی جلو چشم بچه هایم نزن . سادات مادرتان را زدند اما جلو چشم حسنین و زینبین زدند. شب جمعه ست امشب مادرش هم می اید کربلا. روایت دارد قیامت بی بی وارد محشر می شود. صدا میزند : ربّ اَرِنی الحسین حسینم را نشانم بده. خطاب می اید حبیبتی اُنظُری الی قلب المحشر، حبیبه ی من وسط محشر را تماشا کن. بی بی نگاه میفرماید، وسط محشر را می بیند یک آقای بی سری ایستاده از رگهای گلو خون جاری ، حسین... بُنیَّ قَتَلوک بما عَرفوک و من شُربِ الماء منعوک . بفاطمه و ابیها و بَعلها و بَنیها و سرِّ المُستودع فیها ، یا الله یا رب محمدِ و آل محمدِ صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و ترحم علی عجزنا و اغثنا بحق یا کریم موانع فرج مولای عزیزما را برطرف فرما اسباب ظهورشان با عافیت کامل فراهم فرما. باقیمانده ی غیبتش به صورت نیلی مادرش به ما عفو فرما باقیمانده ی غیبتش به گوشواره شکسته ی مادرش با ما عفو فرما باقیمانده ی غیبتش بر جبین شکسته ی عمه جانش به ما عفو فرما باقیمانده ی غیبتش به بازوی آزرده ی مادرش به ما عفو فرما باقیمانده ی غیبتش به دستان عموجانش به ما عفو فرما به چشم تیر خورده ی عموجانش شیعه را از چشم انتظاری نجات بده پرچم افتاده ی ابوفاضل پرچپم پیچیده اش به زودی به احتزاز در آور هرچه خیر است صدقه ی سرش بر ما نازل فرما هرچه شر لست به احترامش از ما دور فرما گناهان ما به احترامش عفو فرما دعاهای ما با آمینش مستجاب فرما کشورش در پناهش از خطرات حفط فرما برای خادمی آستان شریفش مراجع عظام مقام معظم رهبری حفظ فرما ارواح طیبه ی شادا امام راجل ذوالحقوق جمع غریق رحمت فرما مرضا منظورین لباس عافیت بپوشان نسل جوان مارا حفظ فرما وسائل ازدواجشان فراهم فرما حُسن خاتم مرحمت فرما @MohtavayeRozeh
يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا ، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ فقط داغ فاطمه زهرا امیرالمومنین را از پا در آورد« أمّا حُزنِی فَسَرَ مَدٌوَ أمّا لَیّلی فَمُسَهَّدٌ»چند جا بود امیرالمومنین از پا در آمد یعنی محکم به زمین قرار گرفت یکی جایی بود که پیغمبر خدا وقتی خبر داد حقت رو می گیرند صبر می کنید گفت صبر می کنم گفت چنین می کنند چنان می کنند گفت صبر میکنم اما تا فرمود علی جان « يُنْتَهَكُ الْحُرْمَة» به خانه حمله میکنند همسرت زهرا را کتک میزنند آقا با صورت روی زمین افتاد ،جای دوم جایی بود که امیرالمومنین در مسجد بودند ناله حسن و حسین بلند شد رسیدند مسجد حضرت فرمودند چه خبر گفتند مادرمان زهرا از دنیا رفت میگویند وقتی این خبر را آقا شنید با صورت روی زمین افتاد از هوش رفت آقا را به هوش آوردند ،سومین جایی هم که ناله مولا بلند شد موقع غسل دادن زهرا ،دستش رسید به بازوی ورم کرده بعد از نودو پنج روز آثار زخم و جراحت هنوز هست ،مورد چهارم وقتی بدن زهرا را در قبر گذاشت تو تاریکی شب با حضرت رسول درد و دل کرد بازم دلش آرام نشد کسی که فاتح بدر و حنینه دیدن با صورت روی خاک زهرا است فاطمه جان راحت شدی از دنیا ماندم قریب و تنها ،چون مرغ پر شکسته در این دیارم امشب، هر گه روم به خانه گیرد حسین بهانه ، از ناله های زینب من دل ندارم امشب . خدایا بحق زهرا هر کس هر حاجتی دارد حاجت روا بگردان. ما را بازهرای مرضیه محشور بگردان. شفاعت بانو نصیب ما بگردان . ما را لحظه ای از زهرا وشوهر و فرزندانش جدا مگردان . خدمتگذاران مقام معظم رهبری در پناه امام زمان حفظ فرما . @MohtavayeRozeh
السلام علیک یا بنت رسول الله، یا بقیة النبوة بهار دارد می آید، امادر خانه علی خزان است، بهار دارد می آید همه خوشحالند اما چهارتا بچه قد و نیم قد دارند یتمیم میشوند، چیزی به یتیمی اربابمان نمانده، این روزها حال فاطمه چطور است؟ از زبان فرزندش امام صادق علیه السلام بگویم. فرمود ما زالت بعد ابیها معصبة الراس ،یک دستمالی پیغمبر به فاطمه داده بود، حضرت فرمودمادرما بعد از پدر، دائما این دستمال را به سر میبست. از شما میپرسم سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند ،گفت از سوز گریه چشم ترم درد میکند تنها نه چشمها که سرم درد میکند مازالت بعد ابیهامعصبة الراس باکیة عین . دائما بعد از پدرش پیغمبر ، گریه میکرد. منهدة الرکن ناهلة الجسم، ساعت به ساعت لاغرتر میشد، اما آنکه دل را آتش میزند این است یغشی علیها ساعة بعد ساعة یعنی لحظه به لحظه مادرما از حال میرفت ، شب اخر جلسه است من هم روضه های اخر فاطمه را اشاره کنم، صدا زد از درد شانه شانه نشد موی زینبم.... معلوم نیست سال آینده فاطمیه باشیم یا نه ، اگر الان به ما خبر دهند آخرین فاطمیه عمرمان است چطور برای بی بی ناله میزنیم؟ از درد شانه ،شانه نشد موی زینبم دختر به ناتوانی من گریه میکند آخ بمیرم..... دیگر حسین را نتوانم بغل کنم .... معلوم است کسی که سینه شکسته است، بازو شکسته است، دستش بالانمی آید نمیتواند بچه هایش را بغل کند ،انقدر این آرزو به دل حسین ماند بلکه برای یک بار هم شده مادر بغلش کند ، کجا بغلش کرد؟ آن ساعتی که علی میگوید زهرایم را غسل دادم ،کفن کردم دیدم بچه ها دارند جان میدهند گفتم بیایید با مادر وداع کنید ،حسنین آمدند روی سینه زهرا افتادند ، خود مولا قسم خورد یک وقت دیدم فاطمه ناله ای زد دستانش را باز کرد حسنین را بغل گرفت .آماده ای یانه؟ همه روضه ها به کربلا ختم میشود. خود مولا میگوید دیدم ملکی صدا زد علی این بچه ها را از بدن زهرا جدا کن، اخر ملائکه آسمان طاقت ندارند این وداع را ببینند. آماده ای یانه؟ میخواهم بگویم یا ابالحسن اینجا نه نامحرمی بود نه کسی به بچه ها تازیانه زد نه گوشواره از گوش زینبین تو غارت کردند .ملائکه طاقت نیاوردند. کجا بودند این ملائکه در کربلا ؟ کنار گودال قتلگاه ،آن ساعتی که یتیمان حسین آمدند انقدر دشمن اینهارا با تازیانه زد.. دست گداییت را بیاورد بالا ، هرکس گرفتار است حاجت دارد، فرج امام زمان را نیت کرده از سویدای دل ، با نیت فرج بلند فریاد بزن یا حسییییییییییییییییییییییییین ..... @MohtavayeRozeh