شجاعت امام حسن (ع)
امام حسن (ع) در برخورد با دشمن بسیار شجاع بود، غالب این افرادی که در جنگ صفین به یاری امیرمؤمنان (ع) آمدند، با سخنرانی امام حسن (ع) آمدند. ایشان به بصره رفتند و سخنرانی کردند، در کوفه ایشان متعدد سخنرانی کردند، در مدائن سخنرانی کردند و با آن سخنرانیهای زیبایشان لشکر را آماده کردند و چند هزار آدم را به صفین آوردند و در مقابل معاویه ایستادند. این هنر امام حسن (ع) بود. خوشبختانه این خطبهها را تاریخ ثبت کرده. بعضیهایش در انسابالاشراف بلاذری آمده است. حالا من الان در بحث تحلیل صلح هم نیستم، چون وقت هم نیست که وارد بشوم، ولی شما میبینید بعد از پدر بزرگوارش هم بلافاصله در مقابل معاویه موضع گرفته، نامه داده، برخورد کرده، لشکر آماده کرده، خودش فرماندهی کرده و به میدان رفته است.
یکوقتی که بعد از صلح، معاویه به مدینه آمده بود، از امام هم دعوت کردند. معاویه نشسته بود و مروان و ولید و این آدمهای خبیث هم دور تا دورش جمع شده بودند. امام حسن (ع) وارد جلسه شد. همه شروع به توهین نمودن به امیرالمؤمنین (ع) کردند. خیلی امام حسن (ع) مظلوم بود. امام حسن (ع) بلند شد و تکتکشان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «معاویه، تو ساکت باش! تو و پدرت را هفتجا جدم رسولالله (ص) لعنت کرده، هفتجا!» کاری کرد که وقتی امام حسن (ع) میرفت، معاویه به اطرافیانش گفت: من به شما گفتم چیزی نگویید، شما حریف این آقا نمیشوید. سپس امام رو به مغیره کرد و فرمود: «أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَتَّى أَدْمَیْتَهَا». تو یک پرونده سیاهی داری که برایت بس است!! تو به مادر ما فاطمه زهرا (س) رحم نکردی! تو جزء آن گروهی بودی که مادر ما را کتک زدی». آنگاه امام رو به عمروعاص کرد و گفت: «تو اصلاً حرامزادهای! تو اصلاً پدرت معلوم نیست! مردم اختلاف داشتند درباره اینکه چه کسی را پدر تو قرار دهند و سرانجام تو را به عاص ملحق کردند.» یکییکی در مقابل اینها موضع گرفت. امام شجاعت بیانی، شجاعت شمشیر، شجاعت برخورد در میدان جنگ را داشت.
پی نوشت:
بحارالأنوار ج۴۳، ص۳۳۱؛ الأمالی للصدوق، ص۱۷۸؛ عدة الداعی، ص۱۵۱.
الکافی، ج۱، ص۱۱۲. (حدیث ۱۰۸۲ تا ۱۱۷۴).
بحارالأنوار، ج۴۳، ص338؛ المناقب، ج۴، ص۹.
بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۲۶؛ المناقب، ج۴، ص۶.
مریم، 12.
بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۳۱؛ الأمالی للصدوق، ص۱۷۸؛ عدة الداعی، ص۱۵۱.
الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ مستدرک، ج۷، ص2۶۰؛ بحارالأنوار، ج۶، ص۱۵۹.
بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۳۹: المناقب، ج۴، ص۱۴.
بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۳۲.
انعام، 124.
بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۴۴؛ المناقب، ج۴، ص۱۹.
بحارالأنوار، ج۴۴، ص۱۹۹.
احزاب، 70.
مستدرک، ج۱۱، ص۲۹۱؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۴۲۴، الأمالی للمفید، ص۱۱۸.
غررالحکم، ح ۵۲۰.
مستدرک، ج۷، ص۳۰؛ بحارالأنوار، ج۷۰، ص۳۰۱؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۷۲.
کشف الغمه، ج۱، ص۵۶۸.
توبه، 119.
بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۳۳: العدد القویة، ص۴۲.
وسائل الشیعة، ج۷، ص۴۱۰؛ مستدرک، ج6، ص۱۰۴؛ بحارالأنوار، ج۷، ص۲۹۴.
غررالحکم، ح ۷۴۷۷.
وسائل الشیعة، ج۱۵، ص263؛ بحارالأنوار، ج68، ص۳۷۷.
بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۷۴، تحف العقول، ص۴۸۹.
بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۳۱؛ الأمالی للصدوق، ص۱۷۸، عدة الداعی، ص۱۵۱.
بقره، 197.
احزاب، 70.
بحارالأنوار، ج۴۴، ص۱۳۸؛ کفایة الاثر، ص۲۲۶.
یس، 68.
آل عمران، 159.
من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۸۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۵۵۰؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۳۱۵.
الاحتجاج، ج۱، ص۲۷۸.
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 3 (سوگ چهل و هشتم در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)
روضه مکتوب امام حسن مجتبی علیه السلام
پیغمبر فرمود:
این فرزند من آقا است، و خداوند بوسیله این بین دو گروهى از مسلمین را صلح خواهد
داد.وهرکس
می خواهد به سرورجوانان بهشت نگاه کند به حسن بن علی نگاه کند.
پرورش مرثیه:
السلام علیک یا اَبا مُحَمَّد یا حَسَنَ بْنَ
عَلِىٍّ اَیُّهَا المجْتَبى یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، یا حُجَّةَ اللهِ عَلى
خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا
وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا
وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ،
امام مجتبی مسموم کین شد
قلب شریفش پاره اندرراه دین شد
آمدبه بالینش حسین باچشم گریان
زینب ازاین ماتم شده زارپریشان
اندرجنان زهراسیه پوش غمین است
بهرحسن افسرده وزاروحزین است
هرمردى
تو زندگیش هر دردى داشته باشه ، اول زنش خبردار مى شه ، من بمیرم براى امام حسن
علیه السلام که توى خانه اش هم غریب بوده ، یک وقت صدا زد، کنیزها بگوئید زینبم
بیاید، بى بى آمد، صدا زد: حسنم چه شده ؟
فرمود:
خواهرم ، حالم منقلب است ، برو زود حسینم را خبر کن . بى بى آمد توى محله بنى
هاشم ، دراین خانه رامى زند، حسینم داداش بیا، عباس بیا، عون بیا، جعفر بیا، همه
بیاید، ببینید حسنم … ؟
آمدند
دور بسترامام حسن علیه السلام ، یک دفعه آقا صدا زد: خواهرم ، زینبم برو برام یک
طشت بیار، رفت یک طشت آورد، آقا سرش را توى طشت کرد، تا سر بلند کرد دیدند پاره
هاى جگرش داخل طشت است۲ .
اى اُف
برتواى روزگار دو طشت به زینب نشان دادى ، میان یک طشت پاره هاى جگر امام حسن
علیه السلام ، حسینى ها بگم آتیش بگیرى ، میان یک طشت هم سربریده حسین.امااین
طشت ها یک فرقی باهم داشتند این جا تکه های جگربرادربیرون می امد آنجا سربریده
برادر بود روای می گه تاسربرادررادرمیان طشت دید باصدایی حزین که دل همه روجریحه
دارکرد فریادزد :
یاحسیناه،یاحبیب
رسو ل الله ،یابن مکه ومنی،یابن فاطمه الزهرا سیدالنساء ،یابن بنت المصطفی
روای میگه
همه گریه کردند اما یزید ملعون برای این که حضرت زینب سلام الله علیها روساکت کنه
باچوب خیزران …
همه با هم صدا بزنید حسین....
پایان روضه :
الا لعنة الله علی القوم الکافرین
منبع:
۱٫ زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام متن ۳۰۴ (مناقب حضرت مجتبى علیه السلام) ….. ص : ۳۰۳
نویسنده:عزیزالله عطاردی ۲٫ جلاالعیون ج ۱، بلبل بوستان
حضرت مهدى ج ۲٫ص ۱۴۱. ۳٫مقتل لهوف سیدبن طاوس ص۲۳۳
برگرفته از پایگاه جامع روضه
#متن_روضه_شهادت_امام_حسن
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#گریز
🔹چرا به امام حسن علیه السلام میگویند: غریب مدینه؟
✓ یک وجه میتواند این باشد که قبر شریف آن حضرت در بقیع؛ گنبد و بارگاه و ظاهری ندارد.
✓ یا بگویم وجه غربت آن حضرت این است که سرداران لشکر امام حسن به او خیانت کردند و حتی دوستانش به او گفتند: یا مذل المومنین؛ ای کسی که ذلیل کننده ی مومنان هستی؛ اینها همه درست است
✓اما یک وجه هم این است که امام حسن تنها پسری بود که در آن کوچه همراه مادرش، حضرت زهرا سلام الله علیها حاضر بود تنها فرزندی بود که دید مادرش در آن کوچه سیلی خورد و نقش زمین شد...😭
▪️ بعد آن جریان هم نمی تونست به کسی حرفی بزنه. همه ی این ها بغض شده بود. باید هم بعدها به صورت پاره های جگر درون طشت بریزد؛ لذا
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
و آن طشت را از خون جگر باغ و لاله کرد
خونی که خورده بود همه عمر از گلو ریخت
دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد
ممنونم ای زهر جفا کردی مرا حاجت روا
درد غم و دیرینه ام دادی طبیبانه شفا
کاش آن زمان می آمدی در کوچه های بی کسی
تا می گرفتی پیش از این با جرعه ای جان مرا
تا که نمی دیدم دگر آن صحنه های پر شرر
شاهد نمی شد چشم من بر ضرب سیلی جفا
یا آنکه آتش می زدی بر این دل خونین جگر
تا که نبینم پشت در افتادن خیرالنسا
مواعظ امام حسن علیه السّلام به جناده
حضرت علامه آیة اللَه حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی
معاد شناسى، ج3، ص 36
مواعظ امام حسن مجتبی عليه السّلام به جناده
2
بسم اللَه الرحمن الرحیم
در آن ساعتهاى آخر از حیات حضرت امام حسن علیه السّلام جنادة خدمت آن حضرت رسید و تقاضاى نصیحت و موعظه نمود، در حالیکه رنگ آن حضرت زرد شده و حالش منقلب و دیگر رمقى ندارد و زهر تمام بدن او را گرفته بود.
مجلسى رضوان اللَه علیه نقل میکند در «بحار الانوار» از کتاب «کفایةُ الأثر فى النّصوص على الائمّة الإثنَى عشر» که جنادة بن أبى امیه گفت:
من وارد شدم بر حضرت حسن بن علىّ بن أبى طالب علیه السّلام در همان مرضى که با آن وفات نمود، و در مقابل آن حضرت طشتى بود که در آن خون قِى مینمود و کبد آن حضرت قطعه قطعه از سمّى که معاویه لعنَهُ اللَه خورانیده بود خارج میشد1 ؛ و عرض کردم: اى مولاى من! چرا خود را معالجه نمىکنید؟
حضرت فرمود: اى بنده خدا! مرگ را به چه علاج کنم؟ گفتم: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ﴾.
ثُمَّ الْتَفَتَ إلَىَّ فَقَالَ: وَ اللَه لَقَدْ عَهِدَ إلَینَا رَسُولُ اللَه صَلَّى اللَه عَلَیهِ وَ ءَالِهِ إنَّ هَذَا الامْرَ یمْلِکهُ إثْنَا عَشَرَ إمَامًا مِنْ وُلْدِ عَلِىٍّ وَ فَاطِمَةَ، مَا مِنَّا إلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ. ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّسْتُ وَ بَکى صَلَوَاتُ اللَه عَلَیهِ وَ ءَالِهِ.
«سپس روى به من نموده فرمود: سوگند به خدا که رسول خدا صلّى اللَه علیه و آله و سلّم از ما پیمان گرفته و وصیت نموده است که این امر ولایت و خلافت عامّه را بعد از او، دوازده امام از اولاد علىّ و فاطمه عهده دار خواهند بود؛ و هیچکس از ما نیست مگر آنکه مسموم یا مقتول گردد.
در این وقت طشت را از نزد آن حضرت برداشتند و آن حضرت بگریست». قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: عِظْنِى یا بْنَ رَسُولِ اللَه!
قَالَ: نَعَمِ، اسْتَعِدَّ لِسَفَرِک وَ حَصِّلْ زَادَک قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِک. وَ اعْلَمْ أَنَّک تَطْلُبُ الدُّنْیا وَ الْمَوْتُ یطْلُبُک، وَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ یوْمِک الَّذِى لَمْ یأْتِ عَلَى یوْمِک الَّذِى أَنْتَ فِیهِ. وَ اعْلَمْ أَنَّک لَا تَکسِبُ مِنَ الْمَالِ شَیئًا فَوْقَ قُوتِک إلَّا کنْتَ فِیهِ خَازِنًا لِغَیرِک.
. در تعلیقه «بحار» طبع حیدرى که به انشاء آقا شیخ محمّد باقر بهبودى است چنین وارد است که: در این کلام غرابت است؛ چون وقتى جگر آب شود، به صورت لِرْد به أمعاء میرود و به معده بالا نمىآید تا به صورت خون از دهان خارج شود؛ و صحیح همانطور که در سائر احادیث وارد است آنکه در مدّت چهل روز طشتى در زیر آن حضرت میگذاردند و طشتى را بر میداشتند، و آن حضرت میفرموده است: من جگر خود را انداختم و ظاهرش خروج جگر به صورت لرد از أمعاء است. و من چنین گمان دارم که این داستان بر افهام راویان دگرگون شده و اینطور نقل کردهاند؛ علاوه بر آنکه سند این حدیث از اصل ضعیف است.- انتهى.
و این حقیر میگوید: خروج جگر به صورت ذوب شده از معده بُعدى ندارد؛ چون رگهاى «ماساریقا» که رابط بین جگر و معده هستند میتوانند خون کبد آب شده را به معده بیاورند و نظیر این قى کردن خون هم در مریضهائى که به مرض کبدى دچارند دیده شده است؛ علاوه اصل این گفتار از جناده است نه از حضرت مجتبى، و ممکن است جناده به نظر خود خونهاى قى شده را خون جگر پنداشته است؛ و عَلى کلِّ تقدیر ایرادى به روایت وارد نیست.
مواعظ امام حسن مجتبی عليه السّلام به جناده
3
وَ اعْلَمْ أَنَّ فِى حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِى حَرَامِهَا عِقَابٌ وَ فِى الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ؛ فَأَنْزِلِ الدُّنْیا بِمَنْزِلَةِ الْمِیتَةِ، خُذْ مِنْهَا مَا یکفِیک فَإنْ کانَ ذَلِک حَلَالًا کنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فِیهَا، وَ إنْ کانَ حَرَامًا لَمْ یکنْ فِیهِ وِزْرٌ، فَأَخَذْتَ کمَا أَخَذْتَ مِنَ الْمِیتَةِ، وَ إنْ کانَ الْعِتَابُ فَإنَّ الْعِتَابَ یسِیرٌ.
«عرض کردم: مرا نصیحت و اندرزى کن اى پسر رسول خدا!
فرمود: بلى، براى سفرى که در پیش دارى خود را آماده ساز، و توشه این سفر را قبل از آنکه زمان کوچ کردن در رسد و آهنگ رحیل بنوازند مهیا کن.
و بدان که تو به دنبال دنیا میروى و طلب آن را میکنى در حالیکه مرگ تو را تعقیب نموده و طلب تو را مىنماید. و همّ و اندوه و اندیشه و تفکر روزى را که هنوز نیامده است بار مکن بر روزى که آمده و تو در آن هستى.
و بدان که تو از اموال دنیا هیچ چیزى را زیادى از قوت خودت کسب نمىکنى مگر آنکه در آن چیز خازن و نگهدار براى غیر خودت بودهاى!
و بدان که در آنچه از اموال دنیا از راه حلال بدست مىآورى حساب است و در حرامش عقاب است و در مشتبهاتش عتاب و سرزنش و مؤاخذه است.
بنابر این اصل، دنیا را مانند جیفه و مُردارى فرض کن که به اندازه کفاف در موقع ضرورت از آن براى خود برمیدارى؛ پس اگر آنچه اخذ نمودهاى از حلال باشد، تو در این امر طریق زهد و قناعت پیشه داشتهاى و از عهده حساب کمترى برآمدهاى؛ و اگر آنچه را از دنیا برمیدارى از حرام باشد، دیگر دچار وِزر و تبعات و مؤاخذه نشدهاى، چون از میته به قدر ضرورت برداشتهاى نه زیاده بر آن؛ و اگر از موارد مشتبه باشد که مورد عتاب واقع مىشوى، دچار عتاب کمترى شدهاى!»
وَ اعْمَلْ لِدُنْیاک کأَنَّک تَعِیشُ أَبَدًا وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِک کأَنَّک تَمُوتُ غَدًا.
وَ إذَا أَرَدْتَ عِزًّا بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیبَةً بِلَا سُلْطَانٍ، فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیةِ اللَه إلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَه عَزّ وَ جَلَّ.
مواعظ امام حسن مجتبی عليه السّلام به جناده
4
وَ إذَا نَازَعَتْک إلَى صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ، فَاصْحَبْ مَن إذَا صَحِبْتَهُ زَانَک، وَ إذَا خَدَمْتَهُ صَانَک، وَ إذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً أَعَانَک، وَ إنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَک، وَ إنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَک، وَ إنْ مَدَدْتَ یدَک بِفَضْلٍ مَدَّهَا، وَ إنْ بَدَتْ عَنْک ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَ إنْ رَأَى مِنْک حَسَنَةً عَدَّهَا، وَ إنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاک، وَ إنْ سَکتَّ عَنْهُ ابْتَدَاک، وَ إنْ نَزَلَتْ إحْدَى الْمُلِمَّاتِ بِهِ سَآءَک.
مَنْ لَا تَأْتِیک مِنْهُ الْبَوَآئِقُ، وَ لَا یخْتَلِفُ عَلَیک مِنْهُ الطَّرَآئِقُ، وَ لَا یخْذُلُک عِنْدَ الْحَقَآئِقِ، وَ إنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْقَسِمًا ءَاثَرَک.
«براى دنیاى خود چنان عمل کن که گویا تو إلى الأبد در دنیا بطور جاودان زیست میکنى و براى آخرتت چنان عمل کن که گویا تو فردا خواهى مرد!
و اگر اراده دارى که عزیز بشوى بدون عشیره و یاران، و صاحب هیبت گردى بدون قدرت و سلطنت، پس براى حصول این مقصود از پستى و کاستى معصیتِ خدا خارج شو، و در بلندى و رفعت طاعت خداوند عزّ و جلّ درآ.
و اگر حاجتى تو را وادار کند که ناچار با افرادى مصاحبت و همنشینى کنى، پس براى خود مصاحب و همنشینى اختیار کن که این مصاحبت موجب زینت و احترام تو گردد، و اگر او را خدمت کنى تو را حفظ کند، و اگر از او کمکى بخواهى تو را کمک کند، و اگر سخنى گوئى گفتار تو را تصدیق کند و صحّه بگذارد، و اگر با کسى بخواهى در افتى و با شدّت رفتار کنى صَولت تو را محکم کند، و اگر بخواهى دستت را به کرم و عطا دراز کنى مانع این نشود بلکه خود در این امر مساعدت نماید، و اگر در تو فتور و رخنهاى پیدا شد فوراً آن را ببندد و مسدود کند، و اگر از تو نیکى ببیند آن را به حساب آورد و دستخوش نسیان قرار ندهد، و اگر تو از او چیزى خواستى به تو بدهد، و اگر در مواقع ضرورت و نیاز از خواستن امتناع ورزیدى خود او ابتدا به دادن کند، و بدون سؤال رفع ضرورت و حاجت از تو بنماید، و اگر بعضى از حوادث و ناملایمات بر او وارد شود، مراتب دوستى تو با او چنان باشد که تو را به رنج و ناراحتى اندازد.1 آن رفیقِ همنشین، کسى باشد که از ناحیه او هیچگاه ناراحتى و گرفتارى به تو نرسد، و راههاى زندگى بر تو تغییر نپذیرد، و در مواقع وصول به واقعیات و حقائق تو را تنها و ذلیل و مخذول نگذارد و اگر در چیزى که باید بین شما قسمت گردد، نوبت به منازعه رسید و در تقسیم دچار گفتگو و جدال شدید، تو را بر خود مقدّم دارد.»
در نسخه «بحار» طبع کمپانى و طبع حیدرى چنین آورده است که: وَ إنْ نَزَلَتْ إحْدَى الْمُلِمّاتِ بِهِ ساءَک. و لذا ما بدون تصرّف همان را در اینجا ترجمه کردیم ولیکن در کتاب «معالى السّبطین» که او هم از «بحار» نقل کرده است اینطور آورده است که: وَ إنْ نَزَلَتْ بِک إحْدَى الْمُلِمّاتِ واساک.
«یعنى اگر به تو بعضى از شدائد و گرفتارىهاى روزگار برسد مواسات کند.» و البتّه این معنى صحیح تر و مناسب تر است
مواعظ امام حسن مجتبی عليه السّلام به جناده
5
جُناده به دنبال این مطلب میگوید: پس از آنکه حضرت مجتبى علیه السّلام این مواعظ را بیان فرمودند نَفَسشان قطع و رنگ آن حضرت زرد شد تا حدّیکه چنین پنداشتم که در هماندم جان خواهد داد. در این حال حضرت إمام حسین علیه السّلام با أسود بن أبى الاسود داخل شدند و سید الشّهداء خود را به روى برادر انداخت و سر و صورت او را بوسید، و سپس در نزد او نشست، و هر دو با یکدیگر به نجوى و آهستگى سخنانى گفتند. و أبو الاسود ناگاه گفت: إنَّا لِلَّه روح حضرت حسن به عالم باقى شتافت.
D1737211T12886383(Web)-mc.mp3
4.4M
🔹 رحلت رسول الله صلی الله علیه وآله شهادت امام حسن علیه السلام
رسول خدا (ص) در لحظات آخر عمر بابرکتشان به ابن عباس فرمودند که ایشان را به مسجد ببرند. ایشان را به مسجد برده و با زحمت بر منبر نشاندند.
🎙#آیت_الله_احمد_مجتهدی_تهرانی
⏱ #سخنرانی_کامل
📺 #صوتی
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd