#مراسم_فاتحه
⚫️مراسم یادبود مرحوم
بهروز محمدصادقی
فرزند فتح الله
🔹زمان:پنج شنبه ۱۴۰۰/۸/۶
ساعت ۳ الی ۴:۳۰ بعداز ظهر
🔹مکان:بر سر مزار خواهر مرحومه اش
واقع در آرامستان شهر نقنه
⚫️هفتمین روز درگذشت مرحوم
جمشید عنصری تبار
فرزند ولی اله(بالاخان)
🔹زمان:پنج شنبه ۱۴۰۰/۸/۶
ساعت ۲:۳۰ الی ۴ بعداز ظهر
🔹مکان:آرامستان شهر نقنه
🔸کانال اطلاع رسانی موج حضور
مراتب تسلیت خود،به کانون های
داغدار را اعلام می دارد.
☑️ @moj_hozor
🔺شناسایی ۲۰ میلیون جامانده سهام عدالت؛ نخستین مرحله بهمن امسال واگذار می شود
🔹رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس: تعداد جاماندگان سهام عدالت ۲۰ میلیون نفر است و با موافقت دولت با طرح مجلس، سهام عدالت گروه نخست که شامل ۱۰ میلیون نفر از جمله ۴ میلیون افراد تحت پوشش سازمان های حمایتی می شود، تا قبل از ۲۲ بهمن امسال واگذار خواهد شد.
🆔 @moj_hozor
#مراسم_فاتحه
⚫️چهلمین روز درگذشت مرحوم
حاج محمدحسین سیفی پور
فرزند مرحوم کربلایی علی مراد
🔹پنج شنبه ۱۴۰۰/۸/۶
ساعت ۲:۳۰ الی ۴ بعداز ظهر
🔸کانال اطلاع رسانی موج حضور
مراتب تسلیت خود به کانون داغدار
را اعلام می دارد.
🔴همشهریان گرامی،می توانند
آگهی های ترحیم،هفته،چهلم و
سالگرد را برای درج در کانال،به
ادمین ارسال کنند.
☑️ @moj_hozor
#امام_صادق علیه السلام:
💠 ما أحسَنَ عَبدٌ الصَّدَقَةَ إلاّ أحسَنَ اللّهُ الخِلافَةَ على وُلدِهِ مِن بَعدِهِ
❇️هيچ بندهاى كار صدقه دادن را به خوبى انجام نداد، مگر اينكه خداوند بعد از او جانشين خوبى براى وى بر فرزندانش شد.
📚 عدّة الداعی، صفحه ۶۱
#حدیث_روز
🆔 @moj_hozor
🔆 #پندانه
✍ قهرمانان زندگیت را درست انتخاب کن
🔹نادانی رو به خردمندی کرد و گفت:
فلان شخص، ثروتمندترین مرد شهر است. باید از او آموخت و گرامیش داشت.
🔸خردمند خندید و گفت:
فلانی کیسهاش را از پول انباشته، آنگاه تو اینجا با جیب خالی بر او میبالی و از من میخواهی همچون تو باشم؟
🔹نادان گفت:
خب گرامیش مدار، بهزودی از گرسنگی خواهی مرد.
🔹خردمند خندید و از او دور شد.
🔸از گردش روزگار مرد ثروتمند در کام دزدان افتاد و آنچه داشت از کف بداد و دزدان کامروا شدند.
🔹چون چندی گذشت همان نادان رو به خردمند کرد و گفت:
فلان دزد بسیار قدرتمند است باید همچون او شکستناپذیر بود.
🔸خردمند باز بر او خندید.
🔹فردا دزد به چنگال سربازان فرمانروا اسیر شده، در میدان شهر شلاقش میزدند که خردمند دید نادان با شگفتی این ماجرا را میبیند. دست بر شانهاش گذاشت و گفت:
عجب قهرمانهایی داری، هر یک چه زود سرنگون میشوند.
🔸نادان گفت:
قهرمانان تو هم به خواری میافتند.
🔹خردمند خندید و گفت:
قهرمانان من در ظرف اندیشه تو جای نمیگیرند، همینجا بمان و شلاق خوردن آنکه گرامیش میداشتی را ببین.
🔸و با خنده از او دور شد.
🆔 @moj_hozor
🔺طارمی و آزمون نامزد بهترین بازیکن جهان در سال ۲۰۲۱
🔹فدراسیون تاریخ و آمار نامزدهای بهترین بازیکن جهان در سال ۲۰۲۱ را اعلام کرد که نام دو مهاجم تیم ملی ایران نیز در آن دیده می شود.
🔹 مهدی طارمی و سردار آزمون با شایستگی توانستند در این رده بندی حضور داشته باشند و باید دید این دو چند رای در رده بندی برترین بازیکنان جهان خواهند آورد. /ایسنا
🆔 @moj_hozor
امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام:
💠 أيُّهَا النّاسُ! اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ بِعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزّورِ فيهِ، ولا بِحَكيمٍ مَن رَضِيَ بِثَناءِ الجاهِلِ عَلَيهِ، النّاسُ أبناءُ ما يُحسِنونَ، وقَدرُ كُلِّ امرِىًءما يُحسِنُ، فَتَكَلَّموا فِي العِلمِ تَبَيَّن أقدارُكُم
❇️ اى مردم! بدانيد كه آن كه از سخنى ناروا درباره خويش ناراحت گردد، خردمند نيست و آن كه از ستايش نادان، خشنود گردد، حكيم نيست. مردم، فرزند چيزى هستند كه به نيكى از عهده انجام دادن آن بر مىآيند و منزلت هر شخص، به اندازه كارى است كه به نيكى از عهده آن بر مىآيد. پس در حوزه دانش، سخن بگوييد تا منزلَتتان آشكار گردد.
📚 الكافی، جلد ۱، صفحه ۵۰
#حدیث_روز
🆔 @moj_hozor
🔆 #پندانه
✍ در شهری که موش آهن میخورد، کلاغ هم کودک میبرد
🔹بازرگانی به قصد سفر و تجارت راهی شهر دیگری بود و تصمیم گرفت برای اینکه در این سفر ضرری متوجه او نشود، مقداری از سرمایه خود را در شهر باقی بگذارد.
🔸بنابراین با آن مقدار سرمایه مقداری آهن خرید و آنها را نزد دوست خود به امانت گذاشت چون فکر میکرد آهن وزنش زیاد و قیمتش کم است و کسی به فکر دزدیدن آن نمیافتد.
🔹پس از آنکه بازرگان از سفر بازگشت، قیمت آهن زیاد شده بود و بازرگان فکر کرد بهتر است به سراغ دوستش برود و آهنها را از او پس بگیرد.
🔸اما دوست قدیمی او که به فکر خیانت افتاده بود، آهنها را در جای دیگری پنهان کرده بود و زمانی که بازرگان نزد او رفت و آهنها را طلب کرد، با ناراحتی گفت:
دوست عزیز، من واقعاً متاسفم اما من آهنهای تو را در گوشهای از انبار نگه میداشتم، تا اینکه روزی برای کار دیگری به انبار رفته بودم، متوجه شدم موشی در انبار بوده که تمام آهنها را خورده است.
🔹مرد بازرگان فهمید که دوستش قصد دارد او را فریب دهد، اما اندیشید حرف حسابی زدن فایده ندارد و باید با حیلهای او را شرمنده سازد.
🔸بنابراین گفت:
بله، من هم شنیدهام که موش آهن دوست دارد، تقصیر من است که فکر موش را نکرده بودم.
🔹دوست بازرگان با خود فکر کرد حالا که این مرد احمق حرف مرا باور کرده، بهتر است او را برای ناهار دعوت کنم تا دوستی خود را به او ثابت کرده و تردید را از او دور کنم.
🔸بازرگان نیز دعوت دوست خائن خود را پذیرفت.
🔹اما زمانی که از خانه او خارج میشد، فرزند کوچک دوستش را که نزدیک خانه در حال بازی بود، بغل کرد و به خانه برد.
🔸او به همسرش سفارش کرد تا فردا از کودک به خوبی مراقبت کند و فردای آن روز برای صرف ناهار به خانه دوستش رفت.
🔹دوست خائن که از گم شدن کودک بسیار نگران و ناراحت بود، گفت:
دوست عزیز، من شرمنده شما هستم اما امروز مرا معذور بدارید، چون فرزند کوچکم از دیروز گم شده و بسیار نگران و پریشان هستم.
🔸بازرگان که منتظر این سخنان بود، گفت:
اما من دیروز، زمانی که به خانه میرفتم، فرزند شما را دیدم که کلاغی او را به منقار گرفته بود و با خود میبرد.
🔹دوست خائن او که پریشانتر شده بود، فریاد زد:
آخر چطور امکان دارد کلاغی که وزنش نیم من نیست، کودکی را که وزنش ده من است، بلند کند و بپرد؟ مرا مسخره کردهای؟
🔸بازرگان بلافاصله پاسخ داد:
تعجبی ندارد. در شهری که موش میتواند آهن بخورد، کلاغ هم میتواند کودکی را ببرد.
🔹دوست او که پی به داستان برده بود با پریشانی گفت:
حق با توست. فرزندم را بیاور و آهنت را بستان، من به تو دروغ گفتم.
🔸بازرگان که دیگر ناراحت نبود، در پاسخ گفت:
بله، اما این را بدان که دروغ تو از دروغ من بدتر بود زیرا من برای پس گرفتن حق خود، مجبور به دروغگویی شدم، اما تو قصد خیانت به من را داشتی.
کلیه و دمنه
🆔 @moj_hozor
🖼 #طرح_مهدوی
📌 نگرانم که پس از مردن من برگردی
📖 اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ
خدايا بنمايان به من آن جمال ارجمند...
🔆 فرازی از #دعای_عهد
🆔 @moj_hozor