eitaa logo
مجردان انقلابی
13.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️کسی می‌دونه انتخاب باید چطوری باشه تا منجر به طلاق نشه؟🤔 🔵 قسمت دوم: ✅ گفتیم که تو انتخاب‌ همسر دو تا مسألۀ جدّی وجود داره که باید درمان بشه: اولیش «انتخاب احساسی» بود و دومیش👇 2⃣ تفسیر غیر دینی کفویت ♨️ امروز‌ه معیارها و ملاک‌هایی وارد میدان انتخاب‌ها شده که واقعاً ربطی به کفویت نداره، ولی جزو ملاک‌های اصلی مردم شده: 🔴 کفویت توی قیافه! ✖️این ملاک تا حدی برا بعضیا اهمّیت داره که به تنهایی، بقیه‌ی ملاک‌ها رو تحت‌الشّعاع خودش قرار می‌ده.😕 🔴 تناسب اقتصادی بین خونواده‌ها! ❓به نظر شما واقعاً تناسب اقتصادی خونواده‌ها، می‌تونه دلیل خوبی برا نزدیکیِ فکری و روحیِ دو طرف باشه؟ و بر عکس، عدم تناسب اقتصادی، می‌تونه دلیل قابل قبولی برا عدم کفویت دختر و پسر باشه؟🤔 🔴حسّاسیت بیش از اندازه روی شغل پدر! ❓به نظر شما کدوم مهمه؛ شغل پدر یا فهم پدر؟ جایگاه اجتماعی بالا یا شعور بالا؟ اصلاً بین این دو تا تلازمی وجود داره؟ یعنی می‌شه جایگاه اجتماعیِ بالا رو دلیل بر فهم و درک بالای پدر دونست؟😐 🔴 شغل ثابت داشتن پسر! 🌀برا بعضی از خونواده‌ها داشتنِ شغل ثابت، به قدری اهمّیت داره که تا پسری با شغل ثابت به خواستگاری دخترشون میاد، چشمشون به روی خیلی از ملاک‌های مهم، بسته می‌شه. ❌ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
39.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
8_2۷_۵۳_۱🎭 سریال: 🏅 : اجتماعی / درام 9_10_4 .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 وقتی زنی ناراحت است میخواهد درباره ناراحتی اش حرف بزند و بعد تصمیم بگیرد که میخواهد چگونه عمل کند . @mojaradan
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰پدر و مادر ها عامل جدایی فرزندان از خانواده؟! چرا آمار ازدواج کاهشی شده؟ 🔻سختگیری والدین بر جوانان چه تاثیری در ازدواج آنها گذاشته است؟ استاد @mojaradan
✅برای علاقه مند کردن مرد به خانه و زندگی، بهتر است او را در خانه راحت بگذارید. ⛔️مردان از زنان سخت گیر و حساس و زودرنج گریزانند. @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازم جمعه شد و روزی که شوهرهای گرامی در امر خانه داری همسرشون رو یاری می کنند 😂😂😂 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إنّ الله يخَبئكَ لِمّن يشبَهُكَ، يستَحقك. خدا تو را برای کسی که شبیه تو و لایق داشتن توست، کنار گذاشته‌💕 ☂•••|↫ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸 #پارت_هدیه بگرد نگاه کن پارت305 تازه یادم آمد که من اصلا در مورد فروشندگی در مترو چیزی به خ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بگرد نگاه کن پارت306 بعد از شام، کنار سینک، ماتم زده ایستاده بودم و به ظرف شستن نادیا نگاه می‌کردم. دلم حرف زدن با رستا را می‌خواست. از مادر پرسیدم: –مامان فردا می‌تونم برم خونه‌ی رستا؟ مادر باقی‌مانده‌ی غذا را داخل یخچال گذاشت. –اتفاقا می‌خواستم یه کم کاچی درست کنم براش ببرم،اگه میای تا با هم بریم. تیرم به سنگ خورده بود ولی با این حال حرفی نزدم. دلم می‌خواست با رستا تنها حرف بزنم. وارد اتاقم که شدم تلفن را برداشتم و شماره‌ی رستا را گرفتم. شرط و شروط های مادر را برایش تعریف کردم و پرسیدم: –رستا تو بگو چی کار کنم؟ نه می‌تونم قبول کنم نه می تونم قبول نکنم. رستا فکر کرد و با هیجان گفت: –قبول کن. کلافه شدم. –ولی من نمی‌تونم بهش زنگ نزنم. از ظهر تا حالا باهاش حرف نزدم دلم براش تنگ شده. از اون ورم نمی‌تونم کار نکنم تا حالا از سه جا حقوق می‌گرفتم، یهو همه ش قطع شده. این همه وامی که برداشتم واسه خریدن ماشین بابا رو چطوری پرداخت کنم؟ رستا با لحن متعجبی پرسید: –سه جا؟! تا اون جایی که من می‌دونم تو دوجا کار می‌کردی! با مِن و مِن گفتم: –خود علی هم بهم حقوق جدا می‌داد به خاطر این که جنسای مغازه ش رو براش می‌فروختم. –آهان، پس بگو چرا این قدر لارج شده بودی و هی واسه بچه‌ها خرید می‌کردی. نوچی کردم و نگرانی‌ام را با سکوت نشان دادم. رستا گفت: –به نظر منم باید بری سرکار یعنی مجبوری، پس شرط مامان رو قبول کن. بعد پچ پچ کنان ادامه داد: –منتهی می‌تونی زیر آبی بری. –یعنی چی؟ –یعنی تحریما رو دور بزنی. ببین مامان گفته تو بهش زنگ نزن، نگفته که اون به تو زنگ نزنه، نگفته که بهش پیام نده. فقط می مونه دیدنش که گفته تو نرو ببینش، نگفته که اون نیاد تو رو ببینه. خندیدم. –وای رستا تو محشری، چرا به فکر خودم نرسیده بود؟ رستا با خنده گفت: –عشق علی آقا برات فکری نذاشته که، صبح قبل از این که از خانه خارج شوم برای خداحافظی از ساره به طبقه‌ی بالا رفتم. ساره گوشه‌ی تشکش کز کرده بود و آرام آرام گریه می‌کرد. مقابلش نشستم و اشک هایش را پاک کردم. –بازم دلت واسه بچه‌هات تنگ شده؟ سرش را به طرف پایین حرکت داد. بغلش کردم. –الهی بمیرم، خوب می‌فهمم چته. منم مثل تو از دلتنگی دارم دیوونه می شم. با تعجب نگاهم کرد و دستش را به علامت چی شده پیچاند. من هم تمام ماجرا را برایش تعریف کردم. همین طور ماجرای بیکار شدنم را... –راستش مجبورم دوباره برم تو مترو کار کنم. روی تخته، اسم یکی از دوستانش را که در خط دیگری از مترو کار می‌کرد، برایم نوشت. –لعیا خانم. پرسیدم: –یعنی برم بگم از طرف تو اومدم، هوام رو داره؟ سرش را به علامت مثبت تکان داد و بعد نوشت. –کاش می‌تونستم منم برم بیرون. پرسیدم: –بیرون چی کار داری؟ نوشت. –می رفتم خونه‌ی مادرشوهرم و التماسش می‌کردم تا آدرس شوهر و بچه‌هام رو بهم بده. آهی کشیدم. –می خوای شماره‌ی شوهرت رو بده، بهش زنگ بزنم، شاید جواب من رو بده. آن قدر ذوق کرد که اشک در چشم‌هایش جمع شد. دستش را گرفتم. –ساره فقط برام دعا کن. مادر بزرگ با کاسه‌ی کاچی از راه رسید. –دخترم این رو بده ساره بخوره. کاسه را گرفتم. –مامان بزرگ شما هم می رید خونه‌ی رستا اینا؟ –نه مادر، ساره رو نمی‌تونم تنها بذارم. مادرت با نادیا و بچه‌های رستا می رن، می‌گفت توام می خواستی بری ولی پشیمون شدی. –بله، آخه دیگه تصمیم گرفتم برم سرکار. مادربزرگ دستمالی دست ساره داد. –تلما جان، قبل اذان مغرب خونه باشا، می‌خوایم واسه نماز بریم مسجد. توام پیش ساره باشی بهتره. –چشم، حتما! لیلافتحی‌پور .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´