فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #استوری ویژه روز عرفه
عرفه رسید و نرسیدم به کربلات آقا
جای خالیمو دارم میبینم تو زائرات آقا
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 #ببینید
😇اصلاً تو ذهن مبارکتون نیارید که دست رد به سینهمون میخوره...
هیچکسی امروز ناامید برنمیگرده...
🎤 حجت الاسلام مومنی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
در یک قسمت از #دعای_عرفه، امام حسین علیه السلام شروع میکنن به شکرگزاری از اعضای بدنشون
گوش ،چشم ،رگ های بدن ،اعصاب ،دنده ها ،مغز و....
و بعد به خداوند میگن 👇
💌«گواهی می دم بر اینکه اگر از ابتدای روزگار عمر میکردم و نهایت تلاشم رو میکردم نمیتونستم ، شکر یکی از نعمتهایت رو بجا بیارم.»
حقیقت شکرگزاری رو باید در مکتب امام حسین بیاموزیم .
چند بار این مدلی با شکرگزاری از چیزهایی که به نظرمون ساده و معمولی میاد ،
سرمست شدیم و دور خدا گشتیم، شکر کردیم .
ما مثل آدمهایی هستیم که هنوز یک غذا از گلوشون پایین نرفته، غذای بعدی رو سفارش میدن.
هنوز از شکر نعمتهای قبلی خدا فارغ نشدیم، طلب نعمت جدید میکنیم.اون هم با غر و قهر و تهدید 😔
خدایا ما رو ببخش اگر رسم بندگی و شکرگزاری رو بلد نبودیم . کمک کن تا حقیقت شکرگزاری رو بیاموزیم .🙏
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|••
ای امیر عرفه حالِ مناجات بده
بر گدای حرمت وقت ملاقات بده
ای امیر عرفه روح مناجات توئی
مشعر وسعی وصفا مروه ومیقات توئی
ای امیر عرفه حاجی زهرا(س)برگرد
جان زهرا(س)دگر ازخیمه صحرا برگرد
🌼در این روز عظیم،بزرگ و با عظمت
که برد بالا رفتن دعا بسیارست
🌼برای ظهور آقا #امام_زمان عج
رفع شر دشمنان اسلام
از سر همه مردم دنیا
و برای عاقبت بخیری
و رفع گرفتاری های یکدیگر
دعا کنیم...
💐کاش اینبار
🕊عرفه آخر هجران باشد
💐کن دعا بهر فرج
🕊که مستجاب است امروز
#روز_عرفه
#عرفه
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا صحرای عرفات و این جبله الرحمه کوهی که در وسط صحرای عرفات قرار دارد و امام حسین علیه السلام پای این کوه #دعای_عرفه را قرائت کردند
#عرفه
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
755_44519538467559.mp3
25.67M
✘چرا عرفه از کل ماه رمضان،
قدرتش بیشتره؟
#استاد_شجاعی🎙🌸
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
658_44563569201121.mp3
12.9M
#فن_بیان
قسمت سوم : چطور مغزمون رو در برابر ترس از صحبت کردن فریب بدهیم ؟
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
766_44563577497507.mp3
12.24M
قسمت چهارم : بزرگترین آفت اعتماد به نفس
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙 ✈️ #قسمت۱۸ ✈️ #آدم_و_حوا از نگاهش خنده م گرفت . ولی با کنترل خنده م ادامه دادم . من
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙
✈️ #قسمت۱۹
✈️ #آدم_و_حوا
می خواستم تا می رم و بر می گردم با خیال
مهمونی و نقشه اي که برام کشیده بود خوش باشه .
-•-•-•-•-•-•-•-•-•-
یه بار دیگه کیفم رو چک کردم . همه وسایل مورد نیازم رو برداشته بودم . رفتم سمت تختم و مانتوي قرمز
نازکم رو برداشتم و تنم کردم .
جلوي آینه ایستادم و جلوي موهام رو به سمت عقب بردم . کلیپس بزرگی زدم . بقیه ي موهام رو هم کنار
صورتم ریختم .
شال مشکیم رو هم انداختم روي سرم و کمی عقب بردمش . آرایشم رو هم براي بار اخر چک کردم و کیفم رو
برداشتم و از اتاق خارج شدم .
مامان و بابا هر دو کنار در منتظرم ایستاده بودن . بابا با دیدنم دسته ي چمدون رو گرفت و به دنبال خودش از
خونه خارجش کرد .
-•-•-•-•-••-•-•-•-•-•-
نگاهی به کارت پروازم انداختم . ردیف نه . صندلی اف .
هواپیما یه بوئینگ کوچیک بود که توسط یکی از شرکت هاي هواپیمایی چارتر شده بود .
نگاهی به شماره ي ردیف ها انداختم . با دیدن ردیف شماره ي نه که فقط دو ردیف صندلی ازش فاصله داشتم
به قدم ها سرعت دادم .
💙 #رمان_خوان
💙 به قلم گیسو پاییز
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙
✈️ #قسمت۲۰
✈️ #آدم_و_حوا
روي صندلیم نشستم و از همون اول کمربندم رو بستم .
مسافراي دیگه هم در حال پیدا کردن صندلی هاشون بودن یا در حال گذاشتن ساك دستیشون تو کابین هاي
بالا .
زن و شوهر جوونی با بچه ي چندماهه شون ردیف جلوییم رو اشغال کردن . کنارم هم یه خانوم مسن نشست .
هواپیما که روي باند پرواز قرار گرفت مهماندار شروع کرد به انجام همون ادا اطوارهاي همیشگی که نشون
دهنده ي راه هاي خروج بود و ماسک اکسیژن بالا سرمون . و جلیقه ي نجات زیر صندلی .
بی حوصله نگاهم رو ازش گرفتم و از پنجره ي کنار دستم چشم دوختم به هواپیماهاي دیگه هر کدوم سر جاي
خودشون انگار به صف ایستاده بودن .
با بالا رفتن صداي موتورها نگاهم رو از پنجره گرفتم و چشم دوختم به رو به روم .
هواپیما با سرعت شروع به حرکت کرد . بی اختیار از فشاري که حاصل از سرعت هواپیما بود به دسته ي کنار
صندلیم چنگ انداختم .
هواپیما اوج گرفت . همیشه از این قسمت پرواز واهمه داشتم . قلبم به منتهاي کوبش خودش می رسید . و من
نمی دونستم از فشاریه که به بدنم تحمیل می شه یا از ترسه .
تا هواپیما توي آسمون صاف نمی شد آروم نمی گرفتم .
💙 #رمان_خوان
💙 به قلم گیسو پاییز
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´