10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ا ﷽ ا
#فضائل_امیرالمؤمنین
رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله فرمود:
«على بن ابيطالب عَلَيْهِ السَّلامُ مِنَى بمنزله دمى مِن بَدَني من تَوَلاهُ رَشَدَ وَ مَنْ أَحَبَّهُ نَهَجَ وَ مَنْ تَبِعَهُ نجا»
«على بن ابیطالب عليهالسلام نسبت به من به منزله خون من در بدن من است. هرکس ولایت او را داشته باشد، رشد میکند و هرکس او را دوست داشته باشد، راهش روشن است و هر کس از او تبعیت کند، نجات یابد.»
مائة منقبة، ص۹۲.
#غدیر
#امیرالمومنین #ولایت
حضرت #امام_علی علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••『⏰🎞』••
💠بعد از دیدن این کلیپ
دلم خواست چوب درخت باشم
امیدوارم شماهم با دیدن
این کلیپ حال دلتون بهتر بشه
اگه حال دلت خوب شد به خودت افتخار کن:)
نزدیک عید غدیر ببینید و لذت ببرید😍👏🏻
#فقطحیدر_امیرالمومنیناست❤️
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#سوال.
دخترم خواستگار داره ولی میگه میخوام مجرد بمونم.....
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
Recording 154750-061824.mp3
2.22M
#پاسخ
اگر فرزندم تمایل به ازدواج نداشت چکار باید کنم ؟؟؟؟
#علی_بورقانی_مدرس_دانشگاه
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عشق_واقعی_روانشناسی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
هیچ وقت اینقدر خنگ نباشید که تو ازدواج فقط قیافه دختره براتون ملاک باشه، همیشه یکی خوشگل ترش هست بزرگوار😊🤍
#توییت
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
744_44648662513969.mp3
8.47M
#فن_بیان
قسمت نهم : اصلا در مورد چی صحبت کنم ، حرف کم میارم
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
767_44648675419046.mp3
13.36M
قسمت دهم : چطور موقع صحبت کردن همه رو از خودمون راضی کنیم
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙 ✈️ #قسمت۲۷ ✈️ #آدم_و_حوا با ترس صداش کردم . - آقا ! چی شد ؟ با مکث جوابم رو داد .
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙
✈️ #قسمت۲۹
✈️ #آدم_و_حوا
تا جایی که تونستم به گردنم زاویه دادم که بتونم ببینمش .
یه مرد جوون . که به خاطر شرایط من و نوع نگاه کردنم بلند به نظر می رسید .
پیرهن سفید رنگ و شلوار خاکستریش مرتب و اتو کشیده بود .
تنها چیزي که تو اون لحظه خیلی به چشمم اومد ، محاسن کوتاه و مرتبش بود که آدم رو یاد بچه مثبتا می انداخت .
جاي دیگه اي رو نگاه می کرد . با حرص گفتم .
من – داداش من اینجا گیر کردم کجا رو نگاه می کنی ؟
سري تکون داد .
- بله . می بینم .
متعجب از حرفش گفتم .
من – مطمئنی داري من رو نگاه می کنی ؟
باز هم سري تکون داد و برگشت و به پاهام نگاه کرد .
نزدیک بود بگم مگه چشمات چپه که جاي دیگه رو نگاه می کنی و من رو می بینی ! ولی چون وضعیتم چندان خوب نبود ساکت موندم .
زانو زد و شروع کرد به وارسی جایی که من نمی دیدم .
خسته از اون وضعیت معلق و کفري از دستش که به جاي کمک کردن داره جاي دیگه رو نگاه می کنه گفتم :
من – می شه من رو از اینجا بیرون بیاري بعد به بازرسیت برسی .
همونجور که داشت به کارش ادامه می داد ؛ گفت :
- دارم نگاه می کنم ببینم چه جوري می تونم کمکتون کنم دیگه . چقدر عجولید !
کفري تر گفتم :
من – من رو از بین این دوتا صندلی بیرون بیاري بقیه ش حله .
در همون وضعیتی که بود کمی اخم کرد و جوابم رو داد :
- من که نمی تونم به شما دست بزنم . نامحرمیم، صبر کنین تا این صندلی رو از روي کمرتون بردارم . بعد می تونید پاهاتون رو حرکت بدید . اونجوري راحت از بین اون صندلیا بیرون میاین .
با این حرفش دهنم باز موند . " نمی تونم بهتون دست بزنم، نامحرمیم "
💙 #رمان_خوان
💙 به قلم گیسو پاییز
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´