afzalamal.daneshmand.mp3
5.5M
🎧🎧
⏰ 14 دقیقه
#حتما_گوش_کنید
✅ به دنبال کیستی؟!
🎙 #استاد_دانشمند
🔹 #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
༄🤍༄
🤲 #خداجووونم 😍
من خدایی دارم ، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها😌
مهربان ، خوب ، قشنگ چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید ،
با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد ، او مرا می خواند ، او مرا می خواهد …😊
•
🤍¦⇢ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎✿•••
🍁¦⇢ #کلیـــღـــــپ
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🤍🍁﴾ @mojaradan
#ارامش
🌸" آرامش"
به معنای آن نيست که صدايی نباشد ،
مشکلی وجود نداشته باشد ،
يا کار سختی پيش رو نباشد .
" آرامش" يعنی در ميان صدا ، مشکل و کار سخت ، دلی آرام وجود داشته باشد..
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
💎 @mojaradan
-🌸-
-
-
نـٰاشِنَــوابـٰاشۅَقتۍبِہ؛
آرِزۅهـٰاۍقَشَنگِټمیگَنمَحـٰالہ...˘˘𐇵!
#نیازمندۍهاےیڪهنرمندじ
-
-
¦🌸💭¦➺ #ایدھ
¦🌸#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
-🌸-𝑴𝒚𝒄𝒉𝒏𝒍↷
❁¦➺@mojaradan
مجردان انقلابی
💍💞💍 💞💍 💍 #رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 #رمان_اینک_شوکران 📚 #قسمت_دوا
💍💞💍
💞💍
💍
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑
ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌
#رمان_اینک_شوکران 📚
#قسمت_سیزدهم🎬
ناهار خونه ي پدر منوچهر بودیم .از اونجا ماشین بابا رو برداشتیم رفتیم ولیعصر برای خرید ....
《به نظرش شلوار لی به منوچهر خیلی می آمد. سرتا پایش را ورانداز کرد و «مبارك باشد»ي گفت. برایش عیدی شلوار لی خریده بود، منوچهر اما معذب بود.
می گفت:" فرشته، باور کن نمی تونم تحملش کنم".
چه فرق هایی داشتند! منوچهر شلوار لی نمیپوشید، اودکلن نمی زد، فرشته یواشکی لباس هاي او را اودکلنی میکرد. دست به ریشش نمیزد. همیشه کوتاه و آنکارد شد بود، اما حاضر نبود با تیغ بزند. انگشتر طلایی را که پدر فرشته سر عقد هدیه داده بود، دستش نمی کرد. حتی حاضر نشد شب عروسی کراوات بزند،اما فرشته این چیزها را دوست داشت...》
هفته ي اول عید به همه گفتم قراره بریم مسافرت. تلفن رو از پریز کشیدم تمام هفته هفته رو خودمون بودیم دور از همه....
بعد از عید منوچهر رفت توي سپاه و رسما سپاهی شد. من بی حال و بی حوصله امتحانات نهایی رو می دادم. احساس می کردم سرما خوردم. استخونام درد میکردن...
امتحان آخر رو داده بودم و اومده بودم. منوچهر از سرکار، یکسره رفته بود خونه پدرم. مادرم برامون قرمه سبزی پخته بود، داده بود منوچهر بیاره سر سفره . زیر چشمی نگاهم می کرد و می خندید.
گفتم: " چیه؟خنده داره؟بخند تا تو هم مریض شی".
گفت: "من از این مریضیا نمیگیرم".
گفتم: "فکر می کنه تافته ی جدا بافتست!"
گفت: "به هر حال،من خوشحالم،چون قراره بابا شم و تو مامان".
نمی فهمیدم چی میگه...
گفت: "شرط می بندم بعد از ظهر وقت گرفتم بریم دکتر".
خودش با دکتر حرف زده بود، حالتای منو گفته بود دکتر احتمال داده بود باردار باشم. زدم زیر گریه...
اصلا خوشحال نشدم...
فکر می کردم بین من و منوچهر فاصله میندازه...
منوچهر گفت: "به خاطر تو رفتم نه به خاطر بچه اینو هم بگم چون خوابشو دیدم..."
#ادامه_دارد...
📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق
✍نویسنده:مریم برادران
🌼✨همانا برترین کارها،
کار برای امام زمان است✨🌼
@mojaradan
💍
💞💍
💍💞💍
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
༄🤍༄
اَزبَسگُذَشتبےتوبِہمآتيرهروزگآر
روشَننَشُدڪهروزوشَبِمآڪدامبود
💛🍃|
•.
🤍¦⇢ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎✿•••
🍁¦⇢ #پــا_ღ_یــــا_ن_فعالیت
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🤍🍁@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنید
#یک_فنجان_ارامش
📺 تلاوتی بسیار زیبا و آرامش بخش از سوره مبارکه الرحمن با صدای ماهر المعیقلی
🎞🎙 #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی 🌱
●▬▬๑ @mojaradan ๑▬▬●