eitaa logo
مجردان انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 پارت26 همین که نشستم صدایی از پشت سرم اومد که گفت: - سلام مامان، من اومدم بریم؟! خانم حقی گفت: - سلام عزیزدلم، اره بریم دخترگلمم هست و با لبخند به من نگاه کرد! منم با تعجب سرم رو برگردوندم که پسری قد بلند و خوشتیپ دیدم که سرش رو انداخته پایین..! لاالله‌الا‌لله دوباره هیز شدم! چشام رو درویش کردم و با خودم گفتم اخه این پسرای بسیجی رو زمین دنبال چی میگردن آخه! تو دلم خندیدم که پسره گفت: - سلام ببخشید ندیدمتون! منم سلامی کردم و چیزی نگفتم آخه چی می‌تونستم بگم؟! خانم حقی خندید و گفت: - نیلا جان دستت رو بده من کمکت کنم بلند بشی، امیرعلی توهم برو ماشین رو روشن کن تا ما بیایم. امیرعلی رفت و خانم حقی کمکم کرد تا بلند بشم. سمت ماشین راه افتادیم که خانم حقی در گوشم گفت: - خب نظرت چیه؟! با تعجب گفتم: - راجب چی؟! چشمکی زد و با ذوق گفت: - امیرعلی دیگه! عروسم میشی؟ لب گزیدم و سرم رو انداختم زمین مطمئنم الان لپام سرخ شده راستش خیلی خجالت کشیدم! چیزی نگفتم که دوباره گفت: - این سکوت رو چی معنی کنم؟ بازم چیزی نگفتم که خندید و گفت: - قربون اون خجالتت برم من! به ماشین که رسیدم خانم حقی در رو برام باز کرد تا سوار بشم و گفت که راحت باشم. خودشم جلو نشست و ماشین حرکت کرد. منم به در ماشین تکیه دادم و چشام رو روی هم گذاشتم چون خیلی خسته بودم پس طولی نکشید تا به عالم خواب رفتم! با نشستن دستی رو دستام چشام رو باز کردم خانم حقی بود. گفت: - دخترم اذان رو گفتن پاشو بریم نماز بخونیم و یه چیزی هم بخوریم بعدش حرکت کنیم. با حالت زاری گفتم: - حالا من چجوری با این پا نماز بخونم؟ لبخندی زد گفت: - خدا فکر اینجور جاهاشم کرده نیلا خانوم، اول باید وضوی جبیره بگیری واسه پاهاتم چون نمی‌تونی بایستی میتونی نشسته نمازت رو بخونی حالا اگرم سختت بود بری سجده می‌تونی مهر رو به پیشونیت نزدیک کنی سجده بری به همین راحتی! سوالی گفتم: - جبیره چیه؟ - حالا شما پاشو بریم تو راه واست توضیح میدم. نویسنده: فاطمه سادات @mojaradan 🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 پارت27 همین جور که می‌رفتیم برام توضیح میداد. چقدر اطلاعاتش کامل بود! نمازم رو که خوندم با کمک خانوم حقی بلند شدم و از مسجد بیرون رفتیم. امیرعلی هم بهمون ملحق شد و خیلی آقا و مأدبانه گفت: - چی می‌خورید سفارش بدم؟ خانم حقی گفت: - هرچی خودت سفارش دادی! بعدش خانم حقی رو به من کرد و گفت: - تو چی میخوری نیلا جان؟ گفتم: - هرچی خودتون سفارش دادید. یه ساندویچی نزدیک مسجد بود. از اونجا چندتا ساندویچ گرفتیم و خوردیم و به سمت شلمچه راهی شدیم. توی راه بودیم که از خانم حقی پرسیدم چقدر دیگه میرسیم که جوابی نشنیدم به جاش امیرعلی با صدای آرومی گفت: - مامان خوابه! تا قبل از اذان صبح به شلمچه میرسیم. سری تکون دادم و دیگه هیچی نگفتم. اونم هیچی نگفت و من کم کم حوصلم داشت سر می‌رفت! موبایلم رو از توی جیبم بیرون آوردم دیدم که ساعت سه صبحه! کی این همه ساعت گذشت و من چجوری آروم یه جا نشستم و هیچی نگفتم برام عجیب بود! فکر کنم دیگه کم کم داشتیم میرسیدیم چون نزدیکای اذان صبح بود. داشتم همینطور با خودم فکر می‌کردم که ماشین نگه داشت! امیرعلی گفت: - رسیدیم با ذوق پیاده شدم عصا هم زیر بغلم بود و هنوز بهش عادت نکرده بودم. خانم حقی بنده خدا مثل اینکه خیلی خسته بوده چون هنوز خوابه! میخواستم بیدارش کنم که امیرعلی گفت: - اذان صبح رو که گفتن بیدار میشه شما برید داخل استراحت کنید. باشه ای زیر لب گفتم و به سمت محل اقامت خواهران حرکت کردم. اینجا یه حس خاصی داشتم اینجا اصلا مثل تصورم نبود و همه جا خاک بود اما بنظرم خاکش معمولی نبود وقتی روش قدم میزدم اینو حس کردم خیلی برام آرامش بخش بود همینجور که داشتم میرفتم صدایی شنیدم! صدای گریه بود! صدای گریه‌ی یک مرد بود! خیلی تعجب کردم آخه تاحالا نشنیده بودم یا حتی ندیده بودم که یک مرد گریه کنه. دوست داشتم بدونم کیه و از طرفی دوست نداشتم مزاحم خلوتش بشم. یک مرد هم وقتی گریه می‌کنه مطمئنا دوست نداره کسی ببینش چون مرده و غرور داره! خواستم راهم رو ادامه بدم و برم تا کسی نبینم اما عصام به سنگی برخورد کرد و صدایی ایجاد کرد که اون مرد سرش رو برگردوند و من با دیدنش تعجب وار نگاهش کردم! نویسنده: فاطمه سادات @mojaradan 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خدا این جهان را فقط با یک قطره از دریای محبتش اداره می‌کند 🫧 باقی‌اش را برایمان پس‌انداز کرده...! @mojaradan ⠀⠀
نگران نباش.mp3
1.42M
💥 نگران نباش! - من در حق خودم ظلم کردم - همه عمرم رو به بطالت گذروندم از خدا خجالت میکشم ... میترسم دیگه منو نبخشه! منبع: مجموعه سفرپرماجرا @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂» نام‌پدرش‌سجاد‌بود‌اما‌ولی او‌علم‌علوم‌باقراست‌که‌آمده ویژه‌ولادت‌امام‌محمدباقر😍 C᭄ @mojaradan
👈 آسید ماشالله چاقه منتظر شماست👇 https://eitaa.com/joinchat/1538326563C2effa63500
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از آدمین های محترم کانال خواهش میکنم هیچ پستی وارد کانال نکنند چراغ های کانال را خاموش کردیم😉 کار کانال یه پایان رسیده فردا برای خدمتگذاری آماده هستیم 😍 وقت تبادل و تبلیغ هست لطفا صبور باشید همتون به خدا می سپارم تا فردا صبح مح‌ـبوب‌حسین؏‌`باش نھ‌‌معروف‌جماعت꧇)✋🏼💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°~⚡️  ❪بِہ‌نفس‌هـا؎ِ توبنداست‌مرآ‌هرنفسۍ... سایِہ‌ات‌ڪم‌نشود‌از‌سرما‌حضرت‌مـآهـ••❫ . ✨ . •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂» . ✦بوی پیراهنی اِی باد بیاور، ورنه غم یوسف بکُشد عاشق کنعانی را«♥️» C᭄ @mojaradan
می‌توان از کتاب‌ها و دوره‌های آموزشی، متخصصان و روان‌شناسان کمک گرفت. افراد مبتلا به وسواس‌ فکری نیز باید در درجه اول توقعات خود را پایین بیاورند و نقص‌هایشان را بپذیرند. این کار ابتدا بسیار دشوار است و شاید لازم باشد از روان‌شناس کمک بگیرند. راه ترک اعتیاد به جراحی زیبایی یک راه‌حل عمومی ‌برای ترمیم عزت‌نفس، تهیه فهرستی از داشته‌ها و ویژگی‌های مثبت درونی و شخصیتی است. البته در انتهای فهرست می‌توانید ویژگی‌های مثبت ظاهری خود را نیز ذکر کنید اما باید مراقب باشید فقط گرفتار مسائل ظاهری نشوید. همچنین می‌توانید از دیگران درخواست کنید سایر ویژگی‌های مثبت شما را نیز به این فهرست اضافه کنند. به این ترتیب، نگاهتان به سمت داشته‌های خود می‌رود و به‌تدریج احساس خود‌کم‌بینی جبران می‌شود. تمرین دوم برای ترمیم عزت‌نفس، بریدن بند ناف از دیگران است. به عبارت دیگر، نباید دنبال تایید و ارزیابی نظر اطرافیان باشید بلکه باید خودتان این تایید را به خود بدهید. در مرحله سوم نیز باید نقص‌های خود را بپذیرید و آنها را به‌عنوان بخشی از ظاهر و شخصیت‌تان قبول کنید زیرا مادامی ‌که بخش‌های تاریک، ناسالم یا نقص‌گونه خود را کتمان و پنهان می‌کنید آن عیب بزرگ‌تر می‌شود، اما درست از زمان پذیرش آنها می‌توانید برای تغییرشان قدم بردارید و از لحاظ روانی بهبود یابید. @mojaradan