فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|🌼💛|••
#برگرد_نگاه_کن
این رمان گوشه ایی از حقیقت زندگی عده ایی هست که ناخواسته وارد گروههایی شدند که در ظاهر سعی در رشد افراد داشتند ولی باطنشون چیز دیگری هست.که برای کشف باطن اونها خیلی ها قربانی شدند و بعضی در حال شدند. جالبه بدونید که هنوز این فرقه ها در حال فعالیت هستند.
هدف از نوشتن این رمان فقط
آگاهی دادن به مخاطب بوده
که روزاهای زیادی وقت برای تحقیق صرف شده٫امیدوارم از خوندنش لذت ببرید.آگاهی تون زیاد شه...
آرزوی عافیت برای همتون میکنم❤️
نویسنده رمان :لیلافتحیپور
💛•••|↫ #رمآن
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
••|🌼💛|••
#برگرد_نگاه_کن
قـسمت اول
به نام او که میبیند...
تمام آرزوها فقط در عشق خلاصه میشود.
عشق آمدنی نیست ساختنیست،
عشق با رنج تو ساخته میشود. در وجود توست، همیشه بوده و خواهد بود. کافیست اجازه دهی که اتفاق بیفتد و سر از خاک سرزمین قلبت بیرون کند. آب حیاط، نور ایمان و خاکپاک میخواهد برای جان گرفتن و تنومند شدن.
نگاهی به سر در کافی شاپ انداختم
با چراغهای نئون طلایی تزیین شده بود. وارد که شدم از دیدن محوطهی بزرگش تعجب کردم. از بیرون زیاد داخلش دید نداشت. چون داخلش کم نور کار شده بود. تقریبا ده الی دوازه میز دونفره و چهار نفره چوبی که روی تاجشان نشان قلب بود چیده شده بود.
با این که روی بعضی صندلیها مشتری نشسته بود ولی صدایی از کسی نمیآمد.
سکوت بیشتر از مشتریها خودنمایی میکرد.
خودم را به آقای غلامی معرفی کردم تا با کار آشنایم کند.
بعد از این که فرمی را پر کردم گفت که فردا صبح زود بر سر کارم بروم.
کنار دستگاه اسپرسو ایستادم و به دیوار پشتش چشم دوختم
تابلوی کوچکی توجهم را جلب کرد
رویش تایپ شده بود،
"بدها خوب نمیشوند مگر این که خوبها خوبتر شوند"
اخمی کردم و با خودم گفتم:
"این چیه اینجا نوشته، یعنی چی؟ خوبا خوبتر بشن؟ لابد بدها هم فقط خودشون رو باد بزنن، یه وقت زحمت نکشن. والا.
با صدای بم آقای غلامی سرم را به طرفش چرخاندم.
–قبلا جایی کار کردی؟
ماسکم را روی صورتم جابه جا کردم.
–سلام.
جایی بیرون از خونه خیر. قبلا تو خونه تایپ انجام میدادم.
یکی از ابروهایش را بالا داد.
–خب چرا ولش کردی؟
–کارش خیلی سخت و حقوقش پایین بود.
آقای غلامی با آن هیکل درشت و گوشتی به طرفم قدم برداشت پیراهن سفید و اتو کشیده ایی تنش بود با یک شلوار پارچه ایی مشگی که برق اتویش نشان میداد که این شلوار انس و الفت خاصی با اتو دارد.
سرم را پایین انداختم ظاهرش خشن به نظرم رسید.
لبخندی روی لبهای کلفتش نقش بست که باعث شد سیبیلهای از بنا گوش در رفته اش عقبتر بروند.
–اگه کارت رو درست انجام بدی همه چی خوب پیش میره، بعد هم بستهی نایلونی را روی میز گذاشت و ادامه داد:
این لباس کارته حتما باید تنت باشه، دلم نمیخواد وقتی مشتری میاد هر دفعه تو رو با یه لباس ببینه، وقتی لباس فرم باشه توام بیشتر حواست به کارت جمع میشه.
وظیفه ی تو فقط سفارش گرفتن و بردن به سر میزها هست. یادت باشه همیشه ساده باشی، حوصله دردسر ندارم. من به تعداد موهای سرم اینجا آدم عوض کردم، هم دختر هم پسر، هر کس میاد اولش خوبه بعد کم کم نمیدونم چی میشه سرو گوششون میجنبه و وظایفش یادش میره.
نویسنده لیلافتحیپور
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
••|🌼💛|••
#برگرد_نگاه_کن
قـسمت2
–گفتی چند سالته؟
نگاهم روی بسته مانده بود.
–نوزده سال.
نوچی کرد.
–زود کار کردن رو شروع کردی فکر کردم حداقل بیست و دو سه سال رو داری.
از حرفش خوشم نیامد اخم ریزی کردم. چرا اینطوری فکر کرده، اولین نفری بود که در مورد سن من همچین نظری میداد.
–توی فرمی که پر کردم سنم رو هم نوشته بودم.
سرش را به علامت تایید حرفهایم تکان داد و نفسش را بیرون داد.
–چرا میخوای کار کنی؟ چرا دنبال درس و مشقت نیستی؟
با اعتماد به نفس گفتم:
–هستم. من سال آخر دانشگاه سراسری هستم.
ابروهایش را بالا داد:
–چطوری نوزده سالته اونوقت سال آخر دانش...
حرفش را بریدم.
–جهشی خوندم.
لبخند رضایت بخشی زد.
–پس بچه درس خونی؟
–بله داخل فرم نوشتم گاهی تو فصل امتحانات ممکنه یه روزایی نتونم بیام چون درسم برام خیلی مهمه. شما فرم رو نخوندید؟
–نه کامل، معرفت یه چیزهایی در موردت بهم گفت. چون بهش مطمئنم دیگه نخوندم. الان که درس و مشقا مجازیه واسه چی میخوای نیای؟
شانهایی بالا انداختم.
–خب مجازی هم باید وقت بزارم درس بخونم، فرقی نداره.
–زرنگ باشی راحت میتونی وقتت رو هماهنگ کنی و...
حرفش را نصفه گذاشت و همانطور که به طرف آشپزخانه میرفت با صدای بلندی گفت:
–ماهان کجایی؟ واسه صبحونه خیلی چیزا لازمه ها؟ الان مشتری بیاد املت بخواد چیزی هست؟
بعد دستی به سبیلهایش کشید و به طرفم برگشت و سوالی نگاهم کرد.
–چرا ماتت برده؟ خب برو آماده شو بیا سر کارت دیگه.
نــویسنده لیلافتحیپور
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
سرفصلهای #مقام_محمود۱۸
۱• ضرورت وقف شدن برای کسب مقام محمود
۲• ضرورت رد شدن از گذرگاههای امتحان و ادامه دادن مسیر
۳• فهم ولایت، باور ولایت و پذیرش و تسلیم در برابر ولایت، ضرورت حرکت بسمت مقام محمود.
رسانه رسمی #استاد_محمد_شجاعی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
385_16967965100567.mp3
10.84M
#مقام_محمود ۱۸
※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله.
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
شوخی و بچه بازی نیست!
خواستن مقام محمود، یعنی خواستن مقام اهل بیت علیهم السلام!
✘ هم نوع تلاش خاصی میخواد!
✘ هم امتحانهای خاصی میشیم!
✘ هم فقط از همون یک مسیری که معرفی کردن بهمون، باید رد بشیم!
وگرنه ... حتماً نمیرسیم !
منبع : کارگاه مقام محمود
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راهی که تنها از #عشق می گذرد
از عشق زمینی تا عشق آسمانی
از نهال تا کمال
تا #شهادت
🎞 برشی از مجموعه ی تلویزیونی «سوران»
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیراهن حریر بهشت برین نداشت
نورے ڪه داشت رخت عزاے تو یاحسين
شبهاے جمعہ تا بہ سحر غبطہ مےخوریم
بر زائران ڪرببلاے تو یاحسین
#شبتون_حسینی
#پایان_فعالیت
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنیدد
#یک_فنجان_ارامش
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💓💒|••
بیپناه که شدی صدایش کن..
بیامان که شدی به سراغش برو
"او حسین ِ « وِترُ المَوتور» است"
میداند تک و تنها شدن یعنی چه؛
به پناه و مامن شدن به چه معناست..
در آغوشت میگیرد.
امانت میدهد 🌿!
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|••
#السلام_ایها_الغریب
❣#سلام_مولا_جانم❣
#مهدی_,جانم
🥀بـی تـو تمــام قافیـه ها لنـگ میزند
دنیا بہ شیشہی دل من سنگ میزند
🥀ساعٺ بہوقٺ غربتتانگشتہ اسٺکوک
حالا مدام در دل من زنگ میزند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲🍃
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#ارسالی_از_کاربران
#انچه_مجردان_باید_دانند
⚜️برخی از هشدارهایی که در انتخاب همسر باید به آنها توجه شود:
1. زوجين به فاصله كوتاهى از يك فقدان معنادار (طلاق، فوت همسر) باهم آشنا شوند يا ازدواج كنند.
2. آرزوى دور شدن از خانواده پدرى، عاملى براى ازدواج باشد.
3. پیشینه همسران به طور معنادارى متفاوت باشد (به لحاظ مذهبى، تحصيلى، طبقه اجتماعى، قوميت و سن).
4. زن وشوهر از جمع خواهر و برادرى ناسازگار برخاسته باشند.
5. زن و شوهر يا خيلى نزديك به خانواده هايشان و يا خيلى دور از آنها سكونت داشته باشند.
6. زن و شوهر به لحاظ مالى يا عاطفى به خانواده هاى خود وابستگی غیرمعمول داشته باشند.
7. ازدواج در سنین پایین و قبل از بلوغ اجتماعی و... انجام شود
8. مدت آشنايى و يا نامزدى كمتر از شش ماه باشد و يا اين كه بيشتر از سه سال به طول انجامد.
9. مراسم ازدواج بدون حضور خانواده يا دوستان فعلى انجام شود.
10. همسران دوره كودكى يا نوجوانى خود را دورهاى تلخ و آشفته محسوب كنند.
11. همسران، رابطه ضعيفى با خواهر و برادر و يا والدين خود داشته باشند.
#مهارت_زندگی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´