مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 📍قسمت هشتاد و یکم ✅ اوقات و حالات تاکید شده بر دعا برای حضرت صاحب الزمان اوقات و ح
#مکیال_المکارم
📍قسمت هشتاد و دوم
✅ اوقات و حالات تاکید شده بر دعا
💠 از دیگر وقتهایی که تاکید دعا برای
حضرت صاحب الزمان و درخواست ظهور ایشان از درگاه خداوند ،سفارش شده .....
7⃣ شب و روز نیمه شعبان
حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند «وَ لَو أدرَکتُهُ لَخَدمتُهُ ایّامَ حَیاتی » اگر زمان او را درک می کردم تمام روزهای زندگیم را در راه او قرار میدادم .
8⃣ بعد از ذکر مصیبت سَیِّد الشهدا
زیرا این دعا نوعی یاری نمودن حضرت است .حضرت صاحب الزمان علیه السلام فرمودند ،من برای مؤمنی که مصیبت جدّ شهیدم را یاد آور شود ،سپس برای تعجیل فَرَج و تایید من دعا نماید ،دعا میکنم .
9⃣ در سختیها و گرفتاریها
حضرت صاحب الزمان علیه السلام در حزن و اندوه دوستانشان ،اندوهگین میشوند و در آن هنگام برای آنها دعا میکنند ،پس ما نیز در آن هنگام برای ایشان زیاد دعا کنیم .
و همچنین آن حضرت فرمودند : و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که همان فرج شماست .
🔟 روز غدیر
چون روزی است که خداوند در آن امیرالمومنین و ائمه معصومین را به ولایت بر مومنین و جانشینی پیامبر خاتم صلوات الله علیه اختصاص داد ،و آن ولایت را مولایمان صاحب الزمان، از پدران معصومشان به ارث بردند ،پس چون مومن در این روز مخفی بودن حافظ دین را ببیند ، ایمان و دوستیش به آن حضرت او را وامیدارد تا برای زودتر شدن فرج دعا کند .
📚 منبع: مکیال المکارم
من ازعالم «تو» را تنها گزینم
روا داری که من غمگین نشینم؟
`دلِ من چون قلم اندرکفِ توست
ز توست ار شادمانم گر حزینم...
📍با مرور کتاب مکیالالمکارم با ما همراهباشید.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کلاس_مهدویت
✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔻 ناب ترین کانال مهدویت و قرآن💫
@mojaradan
#ادمین_نوشت
زمان جنگ پسرهای نوجوان دلیر و دخترهای شجاع سینه سپر کردن ودر مقابله حمله و هجوم دشمنان ایستادگی کردن و از خاک و سرزمینشان دفاع کردن حتی نزاشتن یک وجب از خاک کشورشان دست بیگانگان بیفته . مثل شهید فهمیده و شهید بهنام محمدی و.شهیده صدیقه رودباری و سیده طاهره هاشمی و...
پیشنهاد میکنم کتاب دا زهرا حسینی را حتما بخونید وبا رشادتهای دختران و پسران اون دوره آشنا بشید .
ولی الان پسرهای همان سن شهید فهمیده بی غیرت و بی ناموس شدن و حیا و غیرت و نجابتشون به حراج گذاشتن😔
#به_کجا_چنین_شتابان
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
مجردان انقلابی
#ادمین_نوشت زمان جنگ پسرهای نوجوان دلیر و دخترهای شجاع سینه سپر کردن ودر مقابله حمله و هجوم دشمنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 #ببینید | حالا اگه این پسره رفته
بود ازدواج کرده بود بر ضدش هشتگ #کودک_همسری ترند میشد!
#ازدواج_در_وقت_نیاز
❌ مثل اینکه تو این سن فقط ازدواج
ایراد داره
#توئیت 👈 پدرام شمیرانی
#نرمالیزاسیون
#جامعه_خوکی
@mojaradan
مجردان انقلابی
🔺 #ببینید | حالا اگه این پسره رفته بود ازدواج کرده بود بر ضدش هشتگ #کودک_همسری ترند میشد! #ازدواج
🤬 آخه چی بگم...
♨️وقتی میگیم آاای مسئولین به داد فضای افسارگسیختهی مجازی برسید(بخصوص اینستاگرام ) یه همچین چیزی منظورمونه😰همینقدر منزجر کننده!
♨️حالا اگه این پسر رفته بود ازدواج کرده بود همه علیهش هشتگ (کودکهمسری) راه می انداختن؛ ولی چون دوستی همزمان با دو تا خواهر نوجوونه اصلا مشکلی نداره! لایکشم میکنن ...
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
📛مادر پدرا
خواهر برادرای بزرگ
📌 لطفاً
📌 لطفاً
📌 لطفاً
بیشتر حواستون به بچه ها باشه
مخصوصا تو فضای مجازی
#انحطاط_اخلاقی
#ترویج_فساد_جنسی
#اینستاگرام
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↬«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂»
-
حڪمهرآنچہتوبگویۍ!😌
#رهبرانہ
﹏﹏⃟🌱﹏﹏
"💚| @mojaradan"
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان فــَــــتـــــٰـــاح💗 قسمت چهارم خانه ی اربابی بزرگی است که از پدرش به این پیرزن به
🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان فــــَتـــــٰـــآح 💗
قسمت پنجم
زیر غذا را کم میکنم..
به سکینه خانم توصیه میکنم که مبادا
خواب ببردش و غذا بسوزد...
می خندد و میگوید :
برو دختر....تو پیری...
وگرنه منه جووان رو که خواب نمی بره ...!
لبخندی میزنم و خداحافظی می کنم...
زن مهربان و دوست داشتنی ست صورت گرد و موهای فرفری حکایت می کند که جوانی زیبایی داشته که البته با کهولت سن هم زیاد از چهره نیافتاده،اما تصادف ناگهانی سبب شده پاهایش دگر توان راه رفتن سابق را نداشته باشد..
مادر خریدهایش را برایم لیست کرده و فرستاده
در راه خانه باید فروشگاهی پیدا کنم
که تخفیف خورده باشد تا بتوانم همه ی خریدها را انجام دهم...
غروب است و هوا روبه تاریکی می رود
نمیدانم چرا امروز دلم گرفته است ...!
انگار دنیا روی دلم سنگینی می کند...
فروشگاهی با فاصله ی دو خیابان از حوالی خانه پیدا میکنم که معمولا قیمت هایش هم مناسب است وارد می شوم و لیست را نگاه می کنم
.....
از مردی که نزدیک قفسه ایی ایستاده و لباس فرم فروشگاه بر تن دارد قفسه ی روغن و رب را می پرسم مردی که پشتش به من است ..همزمان برمی گردد و نگاهم می کندفروشنده قفسه ایی را در سمت چپ نشانم می دهدبه سمت قفسه می روم .
خرید ها تمام می شود و می روم که پرداخت کنم خداروشکر پول درون کارت کفایت خریدها را می کند با خوشحالی کیسه ها را در دست می گیرم چه خوب که تمام چیزهایی که مادر خواسته بود را توانستم بخرم ..
خدارو شکر
❤️ فدایی بانو زینب جان❤️
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان فــــَــتــــٰـــآح💗
قسمت ششم
مغازه ایی نظرم را جلب می کند پا کُند می کنم و کنار ویترین اش می ایستم وغرق تماشای پیراهن های رنگین و زیبای ویترین می شوم.
صدای بم و گوش خراش مردانه ایی کنار گوشم
زمزمه میکند : « خوشگله مگه نه ..؟!»
ناخودآگاه اخم میکنم و سریع نگاهش می کنم
همان مردیست که در فروشگاه بود......
اخمم غلیظ تر می شود...
پا تند میکنم و به سمت خیابان حرکت میکنم
فکرم مشغول می شود ینی یک خیابان پشت سرم راه افتاده و تعقیبم می کرد ...
سری از روی تاسف تکان می دهم ... ناراحت و عصبانی به کوچه می رسم صدای قدم هایی درون گوشم طنین انداز می شود...
خدا خدا می کنم که همسایه ایی نباشد و نبیند
به در می رسم کلید را با استرس به در می اندازم و در را پشت سرم محکم و با صدا می بندم نفسم بالا نمی آید گلوم خشک و قلبم با بی قراری درون سینه ام به تکاپو افتاده است...
زنگ خانه به صدا در می آید.....
مادر با صدای بلند می گوید :
_رمیصا در رو باز کن.!
خرید ها را زمین می گذارم ..
آب دهنم را قورت میدهم و
آرام در را باز می کنم
همان مردکِ .. است...
گره ایی در ابرو و پیشانی ام می افتد
همین که می خواهم در را ببندم پایش را لای در می گذارد دندان هایم را عصبانی روی هم فشار میدهم مادر با چادر رنگی از پله ها پایین می آید و بلند میگوید؛
_کی بود زنگ زد رمیصا ؟
با صدای مادر دستم شل می شود و پایش را از لای در بر میدارد مادر نزدیک می شود و نگاهی به چهره ی رنگ و رو افتاده ی من میکند در را باز می کند و نگاهش به جلوی در می افتد..
سلام و احوالپرسی میکنند، مادرم حال مادرش را می پرسد با تعجب نگاهشان می کنم
مادر رو به من می گوید :
«ایشون امروز سوئیت را خریدن و همسایه ی جدیدمون هستن .»
نفسم حبس می شود...
با نیش باز و چهره ای مضحک نگاهم می کند
زمزمه میکنم _بی...شـــعــــور
مادرم در آن لحظه با تعجب نگاهم میکند...
میفهمم که انگار حرفم زمزمه نبوده و بلند گفتم..
بی توجه به مردک کیسه های خرید را برمیدارم و به خانه می روم...
حس خوبی نسبت به او ندارم...
❤️ فدایی بانو زینب جان❤️
#ادامه_دلرد
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸
6737057611.mp3
11.79M
↬«𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂»
-
#موانع_استجابت_دعا ۵
🕋 رشد در مکتب دعا ،
آرام آرام تو را به این باور میرساند ؛
که کسی، دم به دم، در کنار توست، و تمام امور تو را وکالت و کفالت خواهد کرد...
توکل و توحید ؛ از محصولاتِ مکتب دعاست..
#استاد_شجاعی
﹏﹏⃟🌻﹏﹏
"🌔| @mojaradan
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم | شفایافتگان
قسمت اول
🔹از جا برخاستم مثل آفتاب شفاف بهار، لبخند زدم و فریاد شادیام زیر طاق بلند آسمان پیچید «خورشید هشتم من را شفا داده بود»
🔺مجموعه داستان شفایافتگان حرم امام رضا علیهالسلام
📹 حامد عسکری
#دهه_کرامت
#همه_خادم_الرضاییم
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
l صدای آمدنت را شنیدهایم ...
🔹مداح نوجوان مرتضی ارومی چه زیبا از مولود با برکت این روزها میخواند ...
#همه_خادم_الرضاییم
#دهه_کرامت
#شبتون_رضایی
@mojaradan