#ناحله♥️
#قسمت_دویست_و_شانزدهم
🚫#ڪپے بدوݩ ذکرنام نویسنده حرام و حقالناس است🚫
گریه ام به هق هق تبدیل شده بود.
فاطمه:محمد نمیدونم چرا ولی حس میکنم دیگه صداتو نمیشنوم محمد به خدا همه ی وجودم داره کنده میشه با هر زنگ تلفن با هر زنگ در ده سال از عمرم کم میشه محمد برگرد زودتر زینب خیلی دلتنگی میکنه قَسَمِت میدم زود برگرد
محمد:چشم عزیزم اروم باش قول میدم زودتر برگردم.
فاطمه:قول میدی؟
محمد:اره قول میدم تا چهار روز دیگه ورِ دلت باشم نگران نباش.
میدونستم داره سر به سرم میذاره برای همین چیزی نگفتم
محمد:میتونی زینب و بیدار کنی؟
فاطمه:نمیدونم بیدار شه اذیت میکنه
محمد:خب برو بیدارش کن یکم گریه کنه صداشو بشنوم دلم واسش یه ذره شده.
فاطمه:واسه من چی؟
محمد:شما دل ما رو بردی خیالت راحت؟دلم واسه زینب تنگ شده فقط ولی دل من واسه تو رفته خیلی وقته که رفته!
فاطمه:محمد خیلی عاشقتم!
صداشو خیلی اروم کرد و گفت:من بیشتر
فاطمه:چیکار میکنی؟
محمد:نشستم دارم خاطرات اولین روزی که دیدمت تا الان رو مرور میکنم.
فاطمه:چقدر قشنگ
محمد:راستی ریحانه خوبه؟
فاطمه:اره خوبه دلش واست خیلی تنگ شده همچنین مامان بابا
محمد:به مامان بابا که خیلی زحمت دادم شرمندشونم واقعا حلالیت بگیر ازشون
فاطمه:آهاااان اینو یادم رفته بود راستی واسم شفاعت نامه نوشتی؟دور حرم چرخوندی؟حضرت زینبُ شاهد قرار دادی؟
محمد:اره اره خیالت راحت
فاطمه:خیلی خب حالا دیگه حلالت کردم میتونی با خیال راحت #شهید بشی.
با صدای بلند زد زیر خنده!!
فاطمه:شام خوردی؟
محمد:نه بچه ها دارن میخورن ولی من ازاونجایی که بهت قول دادم تو اولین فرصتی که پیدا شد باهات تماس بگیرم اومدم انجام وظیفه کنم.
فاطمه:آهان چه سرباز وظیفه شناسی هستی
محمد:بله دیگه.
میخواستم بهش بگم برو شامتو بخور که با بلند شدن صدای زینب منصرف شدم.
رفتم تو اتاقش و بچه رو بغل کردم.
محمد:زینب بیدار شد؟
فاطمه:اره انقدر لجباز شده که نگو.
محمد:دختر باباست دیگه میگن دخترا بابایین واسه فراق از باباش داره اینجوری گریه میکنه.
خندیدمو گفتم:بله شما راست میگی.
محمد:اره
فاطمه:راستی محمد
برو زودتر شامتو بخور گرسنه نمونی
محمد:چشم
فاطمه:قربون چشمات خیلی مراقب خودت باش
محمد:چشم
فاطمه:چشمت بی بلا تونستی بازم زنگ بزن نگران میشم
محمد:چشم امر دیگه ای ندارین بانو؟
فاطمه:نه عزیزم برو شامتو بخور
محمد:چشم
فاطمه:اره بچه هم گریه میکنه برم ارومش کنم
محمد:مواظب خودتون باشین به بقیه هم سلام برسون بگو به یادشون هستم اگه کاری نداری خداحافظ.
فاطمه:خدا به همرات عزیزدلم مواظب خودت باش
محمد:چشم خداحافظ
فاطمه:خداحافظ
و صدای بوق قطع تماس...
زینب از دیشب حتی یک ساعت هم دست از گریه نکشیده بود انقدر گریه میکرد که واقعا نمیدونستم باید چیکارش کنم انقدر که اذیتم کرده بود میخواستم بشینم گریه کنم کلی تو دلم از محمد گله کردم که رفت و منو با این بچه تنها گذاشت.
از خود اذان صبح تا الان یک دم گریه کرد.
زنگ زدم به ریحانه و قرار بود بیاد دنبالم تا بریم خونه ی خودمون رو مرتب کنیم که وقتی محمد برگشت تمیز باشه.
رفتمو از داخل یخچال شربت اَستامینوفِن برداشتم که با قطره چکان بریزم تو دهنِ زینب.
این مدل گریه اش بی سابقه بود
هم جاش تمیز بود هم شیرشو خورده بود هم تازه حمومش کرده بودم.
عجیب بود واسم که چرا انقدر گریه میکنه.
مشغول نق زدن بودم که ریحانه در زد
در رو براش باز کردم تا بیاد بالا.
سلام علیک که کردیم زینب رو دادم دستش تا برم حاضر بشم.
کیف زینب رو جمع کردمو شیرخشک و پوشک و دو دست لباس انداختم توش چادر خودمم سرم کردمو رفتم پایین.
بعد از قفل کردن در سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم سمت خونه ی خودمون.
تمام مدت زینب بغل ریحانه بود ریحانه هم خیلی تعجب کرده بود از اینکه چرا بچه به این ارومی اینجوری شده.
داشتم از اخرین تماسم با محمد برای ریحانه تعریف میکردم که رسیدیم.
ماشین رو تو پارکینگ پارک کردمو رفتیم بالا.
لباسامون رو که عوض کردیم
شوینده ها رو در اوردمو مشغول شدم.
سقف ها رو گردگیری کردمو جارو برقی کشیدم.
فرش هارو تمیز کردیم.
بخار شوی رو در اوردمو مبل ها و پرده ها رو بخارشوی کشیدم.
زینب هم ریحانه ی بیچاره رو حسابی به خودش مشغول کرده بود.
هم باهاش بازی میکرد هم اتاقا رو تمیز میکرد.
رفتم تو اشپزخونه و واسش شربت درست کردم و با شکلات براش بردم.
ریحانه:دستت درد نکنه گلوم خشک شده بود دیگه
فاطمه:قربونت نوش جان میگم ریحانه
ریحانه:جان؟
فاطمه:اون روز که روی لباس محمد بستنی ریختم یادته؟
خندید و گفت:تو پارک دیگه؟اره چطور؟
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#ادامه_پارت_بالا ☝️
فاطمه :اومد خونه چیزی نگفت؟
ریحانه:نه چیزی که نگفت ولی اگه کس دیگه ای بود چون خیلی رو تمیز بودن لباساش و نظافتش حساسه کلی نق میزد ولی به نظرم خوشحالم شده بود تو روش بستنی ریختی چندین بار تعریف کرد و خندیدیم تمام مدت لبخند از لبش کنار نمیرفت.
خندیدمو چیزی نگفتم.
ساعت حدودا دوازده و نیم شده بود از خستگی نای پلک زدن نداشتم
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
سرفصلهای #مقام_محمود۱۵
۱. ضرورت تلاش دائم و خودسازی بی وقفه در حرکت بسمت مقام محمود.
۲. تنظیم سبک زندگی و رفتاری درست، منطبق با سبک صاحبان مقام محمود علیه السلام.
۳. لزوم توسل و استمداد دائم از اهل بیت علیهم السلام در مسیر.
۴. لزوم اولویت گذاری بر هدف کسب مقام محمود و مبارزه برای اهداف اهل بیت علیهم السلام در کنار ایشان در تمام زندگی.
رسانه رسمی #استاد_محمد_شجاعی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
389_16712710522559.mp3
12.2M
#مقام_محمود ۱۵
※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله.
#استاد_شجاعی | #استاد_میرباقری
♡ نشانه های نزدیک شدن به هدف، کم کم معلوم می شود!
شرح حالی دارد و ظهوراتی ... که گواه از این است که مسیر درست است و باید ادامه داد تا وقتی نفس می آید و می رود.
◇ این شرح حال و ظهورات که سلامت مسیر و نزدیک شدن به هدف را تایید میکند کدام است؟
منبع : کارگاه مقام محمود
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزوت چیه؟!
خوندن دورکعت نماز تو بین الحرمین با دلبر:)! ♥️
،ان شاءاللله قسمت مجردان کانال به زودی با همسرشان توی بین الحرمین نماز بخوانند و برای خدا دلبری کنند
#عاشقانہ✾
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
18.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴تو زمزمهی روز فرجی
🌴ایرانی جماعت یعنی #حججی
#اربعین✾
#شبتون_شهدایی
#فعالیت_امروز_هدیه_میدیم_به_شهدا
#خاج_قاسم_سلیمانی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنیدد
#یک_فنجان_ارامش
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قرار_عاشقی
#سلام_اربابم_حسین
امامحسینیهجورعجیبیگفته
"هَلمنناصریَنصُرُنی"
کهبعدازهزاروچهارصدسال
هنوزدارنبهشمیگنلبیکیاحسین:)🖐🏻
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
28.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#السلام_ایها_الغریب
#سلام_امام_زمانم❣
#مهدی_جانم
🌾خودرادرحصارعادتپیچیدهایم
و #نبودنت رابهتماشانشستهایم!🍃
درحالیکههمچناندر #دعایعهد
زمزمهمیکنیم:
-وَبَیْعَةًلَهفیعُنُقی-
گفتمبیعت.."
یادامامحسینافتادم😔
یادڪوفیانوامامیکه #تنھا ماند"🥀
وما ...💔😔
اݪسلامعلیڪیابقیةالله...
[✨] #اللهمعجللولیكالفرج
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#انچه_مجردان_باید_بدانند
قابل توجه #مجردان :
💠 قاطع باشید
⚜️ اگر طرف مقابلتان بهانههایی مثل اینکه:
🔸 تو فرد ایده آل من هستی اما من آدم زندگی مشترک نیستم،
🔸 تو گزینههای بهتر از من میتوانی داشته باشی،
🔸 دوستت دارم اما نمیتوانم به خاطر برخی مشکلات با تو ازدواج کنم و...
شما را معطل میکند، خیلی زود رابطه را تمام کنید. این افراد نه آنقدر شهامت آن را دارند که بگویند هیچوقت فکر ازدواج با شما نیستند و هدفشان صرفاً دوستی و وقتگذرانی است، و نه آنقدر قابل اعتماد هستند که بتوانید به تغییر نظرشان درباره ازدواج امیدوار باشید.
✅ در مقابل این افراد، قاطعیت داشته باشید و به او بگویید در گفتگو با شما از کلمات محبتآمیز استفاده نکند. برای خودتان ارزش قائل شوید و موقعیتهای بعدی زندگیتان را به خاطر بودن در یک رابطه عقیم و بیسرانجام هدر ندهید.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
28.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سریال_پوست_شیر
ژانر: خانوادکی_جناحی
#فصل_پنجم
#قسمت_۵_۳
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´