eitaa logo
مجردان انقلابی
14.2هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
657_44649658085515.mp3
11.04M
قسمت یازدهم : چطور مثل حرفه‌ای‌ ها سخنرانی و ارائه‌ تون رو شروع کنید ؟ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌
660_44649653623181.mp3
7.05M
قسمت دوازدهم : معرفی بهترین تمرین برای اینکه موقع صحبت کردن حرف کم نیارید .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ ‌
⭕️ با اینکارا خودتون رو نابود می‌کنید: - وقتی نمی‌بخشید. - وقتی به کاری که دوست ندارید ادامه می‌دید. - وقتی وقتتون رو تلف می‌کنید. - وقتی از خودتون مراقبت نمی‌کنید. - وقتی از همه چیز شکایت می‌کنید. - وقتی با پشیمونی و افسوس زندگی می‌کنید. - وقتی شریک نادرستی برای زندگی‌تون انتخاب می‌‌کنید. - وقتی خودتون رو با بقیه مقایسه می‌کنید. - وقتی قدرنشناس هستید. - وقتی توی روابط اشتباه می‌مونید. - وقتی بدبین و منفی‌گرا هستید. - وقتی درمورد همه چیز نگرانید. .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙 ✈️ #قسمت۳۱ ✈️ #آدم_و_حوا نه . خداییش یه چیزایی حالیش می شد . شاید به جاي درس دینی و
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙 ✈️ ✈️ واي که دلم می خواست یه چیزي بکوبم تو سرش . خوب من می گم پاهام خواب رفته اون وقت میگه بکششون بیرون . با حرص گفتم: من – شما به غیر مسایل دینی به چیز دیگه اي هم فکر می کنی؟ خوب اگه می تونستم که خودم تنهایی این کار رو انجام می دادم . دیگه چه نیازي به کمک بود ! مثل من با حرص گفت: - منم می دونم سخته . ولی باید انجام بدین . نمی تونم صندلیا رو پرت کنم اون طرف . کلی آدم افتاده اینجا که نمی دونم زندن یا مرده . با این حرفش چشمام رو باز کردم که باز هم اون مادر و کودك تو مرکز نگاهم نشستن . بهش حق دادم . ناچار تکونی به پاهام دادم . - زیر پاتون یه صندلی دیگه قرار داره . با زانو بهش فشار بیارین که بتونین پاهاتون رو جمع کنین و بیرون بکشین . به حرفش گوش کردم . ناچار بودم . کار دیگه اي از دستمون بر نمی اومد .همون کاري رو که گفته بود انجام دادم . یواش یواش پاهام رو بیرون کشیدم .پام که به کف هواپیما تماس پیدا کرد ، سعی کردم کمی فشار بیارم تا بتونم تنه م رو آزاد کنم . واي که بیرون اومدن از اون بین مثل آزادي از زندون بود . حس کسی رو داشتم که بعد از مدت ها اسارت اجازه ي رهایی داشت . سعی کردم بلند شم و روي پاهام بایستم . نتونستم .نه اینکه نتونم روي پاهام بایستم . نه . درسته پاهام درد می کرد ولی انگار زمین هم کج بود و نمی ذاشت راحت و صاف بایستم . نگاهی به دور تا دور غول اهنی کردم . کمی کج شده بود . چرا توقع داشتم بعد از سقوط صاف و خوشگل سر جاش ایستاده باشه ؟ نگاهم رو به سمت کف هواپیما کشیدم . فاجعه اي بود ! 💙 💙 به قلم گیسو پاییز .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙 ✈️ ✈️ کلی آدم که یا روي هم افتاده بودن و یا این طرف اون طرف . غرق در خون . انگار دوباره حس بویاییم به تکاپو افتاد که بوي زننده ي خون رو حس کردم و حالت تهوع گرفتم . بی اختیار گوشه ي شالم رو بالا آوردم و جلوي بینی و دهنم گرفتم . عق زدم.. عق خشک سریع رو کردم به مرد جوون که داشت صندلی ها رو سر جاش بر می گردوند . آروم گفتم . من – داره حالم به هم می خوره . نشنید .انقدر حواسش به کارش بود که نشنید چی گفتم . به ناچار بلند و با لحن پر از التماس گفتم . من – داره حالم به هم می خوره . برگشت به سمتم .بدون اینکه نگاهم کنه گفت: - بلندشین بریم بیرون . باز هم سعی کردم روي پاهام بایستم . نمی شد . یکی نبود به من بگه خوب این کفشاي پاشنه دار رو چرا پوشیدي که نتونی روي زمین کج و کوله راه بري تازه فهمیدم چرا حس می کردم اون مرد جوون کج و کوله به نظر میاد . مشکل از هواپیماي کمی کج شده بود روي پاهام بلند شدم ولی نشد که راست بایستم و در حالی که کمی سعی می کردم با خم و راست کردن خودم، به پاهام اجازه ي پیشروي بدم ، دنبالش راه افتادم . خودش هم تعادل درستی نداشت . در حالی که پشتش به من بود نگاهی به سر تا پاش کردم . چرا حس کردم لباساش اتو کشیده ست ؟ با اینکه شلوارش خط اتو داشت اما کاملاً کثیف شده بود . و یکی از پاچه هاي شلوارش پاره شده بود و مثل پارچه هاي مخصوص نظافت آشپزخونه ي مامان ریش ریش شده بود. نگاهی به مچ پاش که کمی پیدا بود کردم . زخم بزرگی روش بود . که معلوم بود باید تازه باشه . آخه رد خون هنوز روش بود . 💙 💙 به قلم گیسو پاییز .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
✈️💙✈️💙✈️💙✈️💙 ✈️ ✈️ دلم براش سوخت . با اون پایی که مطمئن بودم باید درد داشته باشه اومده بود کمکم . یکی از آستین هاشم از درز شونه پاره شده بود . و پایین لباسش از داخل کمر شلوار کمی بیرون اومده بود . همون موقع بود که متوجه وسط هواپیما شدم . واي ..... انگار کاملاً از وسط به دو نیم شده بود . قسمتی از بدنه ش هم کنده شده بود و بیرون به خوبی معلوم بود . یه جاي سنگلاخی . وقتی به اون شکاف رسیدیم تازه فهمیدم جایی که سقوط کردیم یه کوهه . ایستاد . انگار داشت بیرون رو ارزیابی می کرد .کمی بهش نزدیک شدم .بدون نگاه کردن به من به راهش ادامه داد . از غول آهنی بیرون اومدیم . به سختی کفشاي پاشنه بلندم رو روي اون کوه سنگلاخی جفت و جور گذاشتم که نیفتم . اما آخر سر با یه تکون تعادلم رو از دست دادم .براي سرپا موندن چنگ زدم به دستش و بازوش رو گرفتم . مثل برق زده ها برگشت و نگاهم کرد. البته به من که نه . به دستم که دور بازوش حلقه شده بود .اخماش رفت تو هم . از اخمش بدم اومد . کلاً من با این جماعت مذهبیون آبم تو یه جوي نمی رفت . دلم می خواست بزنمش که اونجوري اخم کرده بود . مگه قتل کرده بودم . حرصی از اون نگاه خیره ش به دستم با لحن تندي گفتم . من – چیه ؟ نکنه توقع داشتی با صورت برم تو این سنگا ! نترس تو رو نمی برن جهنم من رو میبرن . کلافه نفسی کشید و رو کرد به سمت دیگه اي : - لطفاً یه مقدار مراعات کنین . اصلاً از حرفش خوشم نیومد . دست خودم که نبود ، داشتم می خوردم زمین . 💙 💙 به قلم گیسو پاییز .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
🥰 ▫️فرازی از فرموده‌های پیامبر(صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله) در روز غدیر: .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️ 🎉 اینکارو ویژه بشنوید؛ که در کنار کار آقای نوشه ور؛ از جذاب ترین کارهای معرفی مولانا امیرالمومنین حیدر کرار(ع) بوده و هست و خواهد بود...🤩☝️ .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا