🍃🌸🍃
دراین صبح نیکو
"دعــــا"کنیم،
چشمانی داشته باشیم،
ڪه بهترینها راببینید.
قلبی ڪه"خطاها"راببخشد.
ذهنی ڪه"بدیهـــا"رافراموش کند
و روحی ڪه"عاشق خــــالق"باشد.
✨خدایا برای سلامتی جسم و روانمان شکر.
✨ خدایا برای اینکه امروز با دلی آرام در راه رسیدن به اهدافم تلاش می کنم شکر.
✨خدایا برای کسب و کار، شغل و پیشه ام و برکتی که در آن نهفته است شکر.
✨خدایا برای شعور و آگاهی ام شکر.
✨خدایا برای سلامتی و شادابی ام شکر.
✨خدایا شکر که قدرت رها کردن روابطی که دیگر ارزش و اعتباری ندارند را به ما دادی.
سلااااام
صبحتون بخیر
روزتون پر از نور و عشق😍
با نامِ نامی نور ، امروزمان را شروع میکنیم و از خدای مهربانمان طلب یاری داریم تا از هر ثانیهی امروز و هر روزمان بهره ببریم🙏
🔹مهربانم، تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
این جمله 👆👆 را امروز با خودم تکرار میکنم و دقایق امروزم را زیباتر میسازم😊👌
🆔 کانال دوممون متن ها و فیلمهای انگیزشی🌱👇 👇 👇 👇
@PARVARESHEEAFKAR
هدایت شده از پیشنهاد ویژه آشپزی و ترنج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زعفرونی که این مدلی رنگ میده روهمون موقع بریز سطل اشغال😱😳🍷
📛تو ۱۵ سانیه بهت یاد میدم زعفرونی که تقلبیه و رنگ شیمیایی میزنن و به خوردت میدن چطوریه و چه شکلیه❌
بیا اینجا تا بهت اموزش بدم و کلی ترفند خانه داری دیگه بهت یاد بدم😍👇
https://eitaa.com/joinchat/66715672Cf31f65c7a3
بسمالله
«ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جملهام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمیدانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرفهایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر میگرداندند که راننده پنجرهاش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد.
از پنجره باز شده، سوز هوای بهمنماه میخورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال میبرد؛ وقتی که توی همین تاکسیهای سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشتهایمْ کاغذ آدرس داروخانهای در کوچه پس کوچههای جنتآباد شمالی را فشار میدادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطهای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله میانداخت.
پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کمحسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع میخواست مبل باشد یا قلهی سرسرهای در پارک. میتوانست پشت بام خانهای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت.
وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایینتر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیهای به من نگاه کرد. انگار میخواست از دزاژ استیصال صورتم شناساییام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغسنجیاش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. میتونید کدملی بچهمو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانهاش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل میکنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید:«خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشکهایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و میشد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرصهای تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانهمان، تمام شده بود. صبح زود، کاسهی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئنمان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومیسازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریمها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار میرود.
نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم.اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرینتر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانهی محلهمان به خانه آمد.
من رای میدهم چون پسرم اتیسم دارد. چون میدانم اگر با صندوقهای خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، برای یافتن داروهای سادهای مثل تببر و سرماخوردگی، راهی این مسیر پر رنج میشوند. این تنها جایی است که نمیخواهم هیچ مادری درکم کند.
صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسیبلندهای نمایندهها حرف میزد. پسر جوان کنارش که نگاه خیرهی معذبکنندهای به یقهی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم اتفاقا خیلی از مردمان سرزمینهای جنگزدهی اطرافمان رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیهشان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا، نه مراتع سرسبزش! اما نمیشد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شدهی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگهای داخلیشان داشته باشد.
در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسیرانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمیکنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید این و اون باشیم که کلاهمون پس معرکه است.» با خندهام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش میدونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!»
https://eitaa.com/joinchat/1828192313Cca1eb505cb
4_5918249309349876471.mp3
5.93M
پنج شنبه ۱۹ بهمن
حال دلتون عالی
💜💜💜
🌱❤️❤️💪🌾💐🌷🍀☘🌿🌱
فقط انرژی مثبت تورو به هدفت میرسونه✌🏻
@mojemosbaat
تو میتونی زندگیتو تغییر بدی💪❤️👆🪴
❣به کائنات بگو:
نوبتی هم باشه نوبت منه😎
نوبت منه که به مراد دلم برسم
نوبت برنده شدن منه🤩
نوبت منه که طعم خوشبختی رو بچشم
نوبت شادیهای بی حدو مرز منه
نوبت پیروزیهای بزرگ منه💪💪
نوبت آروزهای منه
نوبت خوشبختی های بی حد و مرز منه💸
نوبت منه که کتاب ترجمه کنم و چاپ کنم
نوبت منه که به خواسته هام برسم🥳🥳
نوبت منه که کاری عالی با درآمدی عالی داشته باشم
نوبت منه که طعم آرامشو بچشم🍃🍃
مثبت باش معجزه میشه😍😊😄👇👇
@mojemosbatt
🌱🌺🌿🌸☘🌼🍀🌷
#نکات_آموزشی
#افکار_منفی
افکار منفی در ذهن تمام ما در جریان هستند. شما نمی توانید جریان افکار را متوقف کنید. اما نکته این جاست که شما نباید با آوردن این افکار بر زبان، به آن ها زندگی ببخشید. با دوستان خود تماس نگیرید تا به آن ها بگویید که کارها درست پیش نمی روند. مخصوصا در شرایط سخت باید بسیار مراقب باشید، زیرا در این شرایط بسیار وسوسه انگیز است که ناامید شوید و با اطرافیان تان در این رابطه صحبت کنید و بگویید که چقدر شرایط بد است، چقدر گزارش های پزشکی ناامید کننده است. اگر شما به صورت مستمر درباره مشکلات خود صحبت کنید، به مشکلات قدرت بیشت تری می بخشید و حیات آن ها را طولانی تر می کنید.
باید نگرش خود را معکوس کنید. درباره مشکلات صحبت نکنید، بلکه در مورد وعده های الهی صحبت کنید.
مثبت باش معجزه میشه😍😊😄👇👇
@mojemosbatt
🌱🌺🌿🌸☘🌼🍀🌷
┄┄❅✾❅┄┄
❇️ یه جمله ای رو شنیدم که میگفت:
رشد درد داره! تغییر هم درد داره! اما هیچی به اندازه ی درجا زدن در جایی که بهش تعلق نداری دردناک نیست! نترس از اینکه کُند رشد کنی ولی از این بترس که فقط درجا بزنی.!☹️💔^^
مثبت باش معجزه میشه😍😊😄👇👇
@mojemosbatt
🌱🌺🌿🌸☘🌼🍀🌷
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻خدا برای ما نشونه گذاشته. چرا توجه نداریم؟
بهسادگی از کنار این کلیپ عبور نکنیم
و با فرستادن این ویدیو برای دیگران قدم کوچکی برای ظهور امام زمانمون برداریم❗️
مثبت باش معجزه میشه😍😊😄👇👇
@mojemosbatt
🌱🌺🌿🌸☘🌼🍀🌷
هدایت شده از مسیر موفقیت 🌱💪
4_5960555046453119228.mp3
2.29M
♨️ #جدید
🔰 #فایل_آموزشی شماره 97
🏵 نقش احساس
🎗یک چالش تامل برانگیز
🎗نقش درد چیست؟
کانالی برای افراد موفق 🌷💪👇
https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a
هدایت شده از مسیر موفقیت 🌱💪
parvareshafkar__178_V2.1.3_b4.apk
15.52M
.
🏆 جملات تاکیدی عالی چه ویژگیهایی دارن؟
❓ چطور عبارات تاکیدی عالی بسازیم؟
❌در جلسه چهاردهم دوره #رررررایگان ظهور معجزه❌ یاد میگیری☝️
🎁 برای شرکت در دوره های رایگان «عزت نفس و اعتماد به نفس» و «ظهور معجزه» اپلیکیشن👆 رو دانلود و نصب کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه برای #پیتزای_سیر_استیک رستوران نرو🍕 چون قراره خوش بافت ترین و خفن ترین پیتزای سیر و استیک رو تو خونه بپزی🥐🧀🍕
بیا تو این کانال 👇صفر تا صد پیتزای سیر و استیک رستورانی رو یاد بگیر
چندتا نکته خیلی مهم برای پیتزا هست بیا تو این کانال بهت بگم😍👇👇
https://eitaa.com/joinchat/232784240C0b4d64ea07
این #پست_موقته پس زودتر عضو بشید😍👆