'بسـم‌ِالـلٖھ‌الـرِّضـــــــــا🌸'

روزهشتم#چلہ‌شهدا صدصلوات‌‌هدیہ‌بہ شہید‌‌#حسین‌هریری #الهم‌صلی‌علی‌محمدوآل‌محمد🌱

#یڪمۍ‌هم‌خاطره🌿 او که به تازگی نامزد کرده بود، دوست نداشت ازدواجش مانعی برای دفاع از حریم اهل بیت شود. بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد و مدتی پس از نامزدی به سوریه رفت و قدم به حجله شهادت گذاشت. «زهرا سادات رضوی» همسر شهید متولد 1376 است. دختر جوانی که هنوز زندگی مشترکش را آغاز نکرده، همسر شهید شد.🕊

~🕊📿|•• #معرفی‌شـهید |•نام‌و‌نام‌خانوادگی:حسین‌هریری🧔🏻 |•نام‌جهادی:سیدعمار👨🏻 |•تاریخ تولد:۳آبان۱۳۶۸👶🏻 |•تاریخ شهادت:۲۲آبان۱۳۹۵🥀 |•محل تولد:مشهد🌝 |•محل شهادت:حلب،سوریه🍃 |•محل دفن:بهشت‌رضا(ع)،مشهد🕌 |•وضعیت تاهل:متأهل💍

#ازطرف‌شما سلام به نظرتون یه آدم میتونه چند تا رسالت داشته باشه

سلام و نور خب ببینین چیزی که من خودم بش رسیدم و اتفاقا ابجی فاطمه هم گفته بود اینو ما دونوع هدف داریم اهداف کلی و اهداف جزئی حالا اهداف کلی من چیه؟ اینکه خدارو اصل قرار بدم تو زندگیم خدامحور باشم یه هدف دیگم اینکه تقرب و نزدیکی به خدا جلب رضایت خدا و درآخر عاقبت بخیری و موثر بودن اینا اهداف کلیه من و اهداف جزئی هام رو طوری انتخاب میکنم که تو این جهت باشه

مثال میگم من عاشق تدریسم و عڪاسی و ادیت و کارای فرهنگی و بیرونی و خادم بودن خب پس اگه تدریسو دوس دارم هدفمو از تدریس الهی میکنم بعد از خونواده معلم نقش زیادی تو تربیت بچه داره یا حتی بیشتر منه معلم فقط وظیفه ندارم چارتا چیز کلیشه ای بگم ک یا تو عکاسی و ادیت از چیزایی عکس میگیرم و چیزایی رو ادیت میزنم که یکی با دیدنش کمی تلنگر بخوره بش پس این کارمم هدفش الهیه وقتی خدایِ من این استعداد هارو درمن قرار داده چرا تو مسیری غیراز مسیر خودش استفاده کنم؟ ما ی رسالت داریم که شامل همون اهداف جزیی و علایق و استعدادهامون جمع که بشه میشه رسالت ما

الان این کانال یجورایی جزئی از رسالت منه بارها خواستم پاکش کنم اما پشیمون شدم گفتم من ی هدفی داشتم نباید جا بزنم و الحمدالله همون فرمونو گرفتم و با لطف خدا دارم میرم جلو به کمک بقیه بچه‌ها

#تنها_مسیر 🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 #جلسه_بیست‌وهفتم پارت 4 استاد #پناهیان ˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀

دیروز تو تاکسی هندزفری تو گوشم بود و مداحیا پشت هم پخش میشد مدت ها بود این سخنرانی تو فایلم بود ولی حس گوش دادنش نبود.. همینطور ک مداحی ها پشت هم میرفتن یهو این پلی شد... چون گوشی تو کیفم بود دیه حوصله نداشتم در بیارم رد بدم، گفتم بزار بره... بعد از اینکه تموم شد... یه حال خوب خیلی زیاد به روحم. تزریق شده بود... به جواب سوالمم رسیده بودم... اره خلاصه... تصمیم گرفتم برا سخنرانی ام ب اندازه مداحی زمان بزارم !