eitaa logo
مجتمعنا
494 دنبال‌کننده
120 عکس
16 ویدیو
17 فایل
برخی یادداشت ها و درس گفتارهای محمدرضا قائمی نیک در اینجا، به عنوان شخص حقیقی می نویسم @MRghaeminik
مشاهده در ایتا
دانلود
🖋 فلسفۀ مقاومت در روزگارِ توسعه‌یافتگی-وابستگی قسمت 1 از 3 1. «زمان» در نزد حکما و عرفای مسلمان، واجد ساحات مختلفی است. فی‌المثل سیدحیدر آملی، عارف سدۀ هشتم هجری، از سه زمان کثیف، لیطف و الطف یاد می‌کند. با حذف ساحات مابعدالطبیعی از زمان و انحصار زمان به قلمروِ سوژۀ انسانی، زمان منحصر به مقوله‌ای کمّی و قابل محاسبه و کنترل برای انسان شد. زمان، شرط پدیدارهای سوژۀ کانتی است. در اینجا دیگر نه خبری از زمان لطیف و الطف است و نه وجود، مقدم بر زمان معنایی دارد، بلکه زمان، به¬همراه انسان، قدیم است. به تبع این درک از زمان، تاریخ نیز منحصر به تاریخ کمّی می‌گردد. از حیث آغاز، با این تحول عظیم، جهان ماقبل هبوط که زمانی غیر از زمانِ این‌دنیایی و غیر وابسته به سوژۀ انسانی دارد، از ساحات وجود حذف می‌شود و هبوط، همانطور که امیل دورکیم جامعه‌شناسی، در کتاب صور بنیادی حیات دینی و بسیاری د یگر متذکر شده‌اند، تبدیل به فرضیه‌ای می‌گردد که صرفاً در «قصه‌«‌های ادیان الهی، مقبولیت داشت و با ظهور علوم مدرن و خرافات‌زدایی از قصه‌های ادیان، دیگر معنایی ندارد. از حیث پایان تاریخ نیز، پایان تاریخ در نگاه دینی و مابعدالطبیعی، همواره در جایی ورای تاریخ کمّی و این‌دنیایی تعریف می‌شد که همواره باید مورد انتظار قرار می‌گرفت، در حالی‌که با حذف ساحت مابعدالطبیعی از زمان و تاریخ، لحظۀ پایان تاریخ نیز، درون‌ماندگار (Immanent) در تاریخ کمّی می‌شود. در این لحظه است که ایدۀ ترقی (the Idea of progress) به‌عنوان هستۀ اصلی نظریات و فلسفه‌های تاریخ غربِ مدرن در سدۀ هجده و نوزده سربر می‌آورد. ایده‌ای که با بسط منطقِ علوم طبیعی مدرن به قلمرو تاریخ، هم آغاز، هم میانه و هم پایان تاریخ را قابل محاسبه با سنجه‌های کمّی می‌داند. https://eitaa.com/mojtamaona/513
فلسفۀ مقاومت در روزگارِ توسعه‌یافتگی-وابستگی قسمت 2 از 3 2. با این‌حال فارغ از این نتایج مابعدالطبیعی، با حذف ساحت مابعدالطبیعی از زمان و انحصار آن به زمانِ کمّی، تنوع و تکثر جوامع در تاریخ، لاجرم به تقدم و تاخر نسبت به پایانِ تاریخ متوقف می‌شود. به‌تعبیر هگل، حقیقت، کل و پایان است و بنابراین جامعِ اجزاء متضاد ماقبل خود است. این درک از زمان و تاریخ، لاجرم جوامع را نسبت به نقطۀ پایان، بر اساس شاخصه‌های کمّی می‌سنجد و ارزیابی می‌کند. جوامع توسعه‌یافته، پیشرانِ نقطۀ پایان‌ِ تاریخ و معیار سنجه‌های توسعه‌یافتگی در تاریخ‌اند و جوامع متکثر دیگر، بر اساس آناتِ متغیر تاریخِ کمّی و سنجه‌های قابل محاسبه، در مسیر توسعه‌یافتگی‌اند. با این معیار و ملاک، جایگاه و موقفِ تاریخیِ جوامع در حال یا در مسیر توسعه، همواره با نقطۀ متغیرِ پایانِ تاریخی معین می‌شود که توسط جوامع توسعه‌یافته به آن تشخیص می‌بخشند. بنابراین تعیین جایگاه در حال توسعه‌ها، «وابسته» به نقطۀ توسعه‌یافتگی‌ای است که خودِ توسعه‌یافته‌ها مشخص می‌سازند. ما در ورای تاریخ، در ساحتِ فراکمّی تاریخ، در ابعاد مابعدالطبیعیِ آن، هیچ معیار و ملاکی برای پیشرفت تاریخ نداریم و نقطۀ پایان تاریخ، حلول‌یافته و درون‌ماندگارِ در تاریخی است که توسعه‌یافته‌ها، «به‌روزش» می‌کنند. به‌روز بودن (up date) نه یک صفت عارضی، بلکه قوام‌بخش همۀ دستاوردهای جهانِ مدرنِ غربی است؛ علمِ به‌روز، اقتصادِ به‌روز، صنعت به‌روز، انسان به‌روز و جامعۀ به‌روز و البته مراد از «روز»، پایانِ تاریخی است که به درونِ تاریخِ غربی، تقلیل یافته و درون‌ماندگار شده است. به این جهت، «وابستگی»، همانطور که بسیاری از نظریه‌پردازان منتقد توسعه نظیر پل باران متذکر شده‌اند، سویۀ دیگر توسعه‌یافتگی است. با حذف ساحتِ مابعدالطبیعیِ زمان و تاریخ و کلِ هستی و انحصار آن به ساحت این‌دنیایی، تکثر و تنوع جوامع ناگزیر در رابطۀ متضاد و متضایفِ توسعه‌یافتگی-وابستگی قابل توضیح است. در تاریخِ تک‌ساحتی و فاقد ابعاد مابعدالطبیعی، یا بایستی هرگونه تکثر و تنوع جوامع را منکر شد و یا ناگزیر، بایستی این تکثر و تنوع را در رابطۀ توسعه‌یافتگی-وابستگی توضیح داد. این رابطه صرفاً یک رابطۀ سیاسی نیست، بلکه ناظر به نحوۀ هستی و بودنِ جوامع مذکور است. در این تلقی از زمان و تاریخ، همانطور که ادوارد سعید در قالب توضیح شرق‌شناسی متذکر می‌شود، شرق، تبدیل به شرقِ غربی‌ها می‌شود و مادامی که از این دیدگاه به جهان بنگریم، شرق، چیزی جزِ شرقِ غربی‌ها نیست و چون، غرب، عینِ توسعه‌یافتگی و تحقق‌بخشِ پایان تاریخ است، شرقِ غربی‌ها، چیزی جز عقب‌ماندگی در تاریخِ غربی که تاریخ جهان است، نخواهد بود. عقب‌ماندگی، صفت عارضیِ شرقی‌ها نیست، بلکه نحوۀ وجودِ ضرورت‌یافتۀ آنها در تاریخِ غربی است. اگر فلسفۀ تاریخ هگل را عینِ مابعدالطبیعۀ او بدانیم، آنگاه روشن خواهد که به حسب ضرورت‌های تاریخی، در جنگ‌های ایران و یونان، تمدن از ایران به یونان منتقل شد و بعدهم در جهان غرب، پس از تجربۀ مسیحیتِ قرون وسطی، در دورۀ مدرن به اوج رسید. به حسبِ این ضرورتِ تاریخی، شرق، همواره عقب‌ماندۀ غرب خواهد بود. تاریخِ شرق، بالضروره، ذیل تاریخ غرب است. https://eitaa.com/mojtamaona/514
فلسفۀ مقاومت در روزگارِ توسعه‌یافتگی-وابستگی قسمت 3 از 3 3. با لحاظ ضرورتِ تاریخی که با جایگزینیِ فلسفۀ تاریخ به‌جای مابعدالطبیعۀ سنتی، تبدیل به عاملِ هستی‌بخش جهان معاصر شده است، راه گریزی از این ضرورت، مگر با پذیرشِ عدم و حذف از تاریخ بشری، وجود ندارد. امتناع از این ضرورتِ تاریخی، به‌معنای پذیرفتنِ امتناع اندیشیدن است. ساکنین جهانِ سنت، «امتناع اندیشه» در جهانِ مدرن دارند و بلکه ممتنع‌الوجودند و یا در بهترین حالت، تاریخ، مادامی که به منطقِ وحیانیِ سنت مقید بماند، در «مسیر» زوال و انحطاط است و به‌میزانی که از این اندیشۀ سنتی، گسست می‌یابد، در مسیر ترقیِ تاریخی قرار می‌گیرد. از این حیث، پذیرفتنِ این ضرورت تاریخی یا اِعراضِ از آن، به‌معنای پذیرفتنِ بازی مرگ و زندگی است. استقلال از این مسیرِ تاریخی گریزناپذیر، معامله بر سرِ مخاطره‌ای است که شاید در سویِ دیگر آن، حیاتی دوباره باشد و شاید، نیستیِ محض. این نحوۀ نیستی و مرگ، البته به دلیل ماهیتِ ضرورت تاریخی، با مفهوم «استقلال» گره می‌خورد. اما در جایی که ضرورتِ هستی‌شناختی، در چارچوبِ توسعه‌یافتگی-وابستگی معنادار است، استقلال، در حقیقت «استقلال از وابستگی» و «مقاومت» در برابر آن است. بنابراین استقلال از وابستگی، به معنای خروج از تاریخ ضرورت‌یافتۀ توسعه¬یافتگی-وابستگی است. استقلال از این تاریخ، یعنی استقلال از وابستگی، همراه با نفیِ ضرورتِ دیالکتیکی میان توسعه‌یافتگی-وابستگی است و نفیِ ضرورت در دیالکتیک، چون امکانی در میان نیست (یا ضرورت و امکان، هر دو به امکان سپرده شده‌اند)، به معنای امتناع است. 4. با این‌حال پذیرشِ مخاطرۀ استقلال، اگرچه از منظرِ تاریخ توسعه‌یافتگی-وابستگی، عینِ مرگ و نیستی و نابودی است، اما شکل‌ دیگری از تاریخ و توجه مجدد به ابعاد مابعدالطبیعی زمان و تاریخ، امکان‌های متعددی را برای انسان می‌گشاید. در جهانیِ که زمان و تاریخ، واجد ابعاد مابعدالطبیعی است، همان‌طور توماس باور متذکر شده، «فرهنگ چند معنایی» امکان توضیح تنوع و تکثر جوامع را فارغ از الگویِ وابستگی ارائه می‌دهد. در این جهان، توسعه و پیشرفت، تشدید وابستگی نیست، بلکه گسترشِ استقلال است. وابستگی در این جهانی که طبیعت و مابعدالطبیعه در ارتباط با یکدیگر شکل می‌گیرند، عینِ وابستگی به مابعدالطبیعه است و بنابراین پیشرفتِ آن، گسترشِ «استقلال از وابستگی به این‌دنیا» است. تعالیِ انسانِ سنتی و پیشرفت او در این مسیر، عینِ استقلال از دنیا و مافیها است. در این جهان، معیار و ملاکِ حقیقت، نه در پایانِ تاریخ حلول‌یافته و درون‌ماندگارِ در جهان که موجدِ وابستگی همۀ ابناء بشر، به‌ نقطۀ پایانیِ این‌دنیایی و مادی است، بلکه در نسبت با حقیقت مابعدالطبیعی شکل می‌گیرد که در عین حال، وسعتِ وجودی ِاو در سرتاسرِ تاریخ باطنی است. 5. با این مقدمات شاید بتوان دریافت که استقلال و مقاومت، در جهانیِ که ضرورتِ تاریخی آن، عینِ وابستگی-توسعه‌یافتگی است، همراه با مخاطرات مرگ و زندگی یا هستی و نیستی خواهد بود. اگر بپذیریم که موضوع فلسفه، وجود و احکام وجود است و ضرورت، امکان و امتناع از جملۀ این احکام‌اند، در جهانی که ضرورت و امکان و امتناع، در ضرورت‌های تاریخیِ توسعه‌یافتگی-وابستگی تعریف می‌شود و هستی، به هستیِ این‌دنیایی فروکاسته و غایت آن، درون‌ماندگار است، توضیح مفاهیمی مانند مقاومت و استقلال، ناگزیر توضیحی فلسفی می‌طلبد. مقاومت، وجه بنیادین و هستی‌شناختیِ انسان‌ها و جوامعی است که مخاطرۀ گسست از جهانِ توسعه‌یافتگی-وابستگی را پذیرفته‌اند و سودای تحقق تاریخی دیگر را دارند؛ تاریخی که مسیر این‌دنیایِ آن، گسسته از عوالم قبل و بعدش، معنادار نیست. منتشره در: http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/4172/1/294793/0 https://eitaa.com/mojtamaona/515
زیست بوم تربیتی نُهی برگزار می کند: 🔷🔹سمپوزیوم پداگوژی صلح بر اساس ایده مقاومت🔹🔷 🔸 با ارائه دکتر بختیار شعبانی پداگوژی صلح و دیپلماسی علمی: نگاهی به رویکردهای خرد و کلان 🔸 اساتید و موضوعات نشست: ▪️استاد علیرضا شفاه؛ در برابر افول ایده علم: مسأله ایستادگی و سرنوشت در آموزش علمی ▫️دکتر رقیه فاضل؛ پداگوژی مقاومت و ایده معلم جهانی ▪️دکتر علی قربانی؛ آموزش مقاومت محور: از سرزمین های اسلامی تا آمریکای لاتین ▫️دکتر سیدعلی متولی؛ مقاومت در مقام ایده تربیت 🗓️ زمان: چهارشنبه ۱۶ آبان ساعت ۱۳:۳۰ 📍مکان: تالار دکتر کوهستانی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد زیست بوم تربیتی نهی☘️ 🆔@noha_edu
با سلام و احترام لينك اتاق مجازی سمپوزیوم پداگوژی صلح بر اساس ایده مقاومت شروع: ساعت 13:30 https://vroom.um.ac.ir/eplscm *** ورود میهمان به روم آزاد است. زیست بوم تربیتی نهی🌱 🆔@noha_edu
کون الفاعل بحیث إن شاء فعل و إن لم یشأ لم یفعل انتشار و شهرت کتاب «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» از مرحوم دکتر فیرحی، در اواخر دهۀ هفتاد و اوایل دهۀ هشتاد، همزمان با رواج استفادۀ پژوهشگران علوم اجتماعی و سیاسی از اشکال و صورت های مختلف تحلیل گفتمان (فوکو، لاکلا و موفه، فرکلاف و ...) بود. با این حال کار مرحوم فیرحی، از این جهت شهرت یافت که با تحلیل گفتمان به تحلیل دانش سیاسی صدر اسلام و دورۀ تمدن اسلامی پرداخته بود و مفهوم «قدرت» را در معنای فوکویی به کار گرفته بود. در جریان تصویب طرح نامه رسالۀ دکتری که مرحوم فیرحی نیز داور آن طرح نامه بود و راهنمایی آن را دکتر حمید پارسانیا پذیرفته بودند، با نقدهای جدیِ استاد راهنما و همچنین دومین داور طرح نامه، دکتر حسین کچویان نسبت به بهره گیری از این روش در مراجعه به سنت اسلامی گذشته مواجه شدم. عمدۀ استدلال بر این بود که تحلیل گفتمان، واجد مولفه هایی است که بکارگیری آن در مطالعۀ سنت اسلامی، موجب بدفهمی آن خواهد شد. «قدرت» و «تاریخیت» مهمترین این مولفه ها بود، اما بعدها مسئلۀ «زبان» نیز برای خودم اهمیت یافت. ماحصل آن طرح نامه آن شد که به پیشنهاد استاد راهنما، از روش شناسی بنیادین استفاده کردم و آن را با بهره گیری از آثار فارابی، در بخش روش شناسی رساله، پروراندم. روش شناسی بنیادین، علیرغم آنکه کوشیده است نقصان های روش های مدرن، مخصوصاً دربارۀ جایگاه حقایق نفس الامری در تکوین نظریه های علمی را در کنار بسترهای تاریخی و اجتماعی آن توضیح دهد، اما در توضیح مولفه های قدرت، تاریخیت و زبان که تبارشناسی بر آنها متکی است، نقصان هایی دارد.
از همان زمان، سعی داشتم تا این نقصان را با تقید به منطق این روش شناسی دنبال کرده و تا حد مقدور مرتفع سازم. ابتدا در مقالۀ «جایگاه زبان در علم مدنی فارابی» سعی کردم با تطبیق میان «علم اللسان» اولین علم در کتاب احصاء العلوم فارابی، این مسئله را تا حدی دنبال کنم؛ هرچند صورتِ کامل تر آن را در حینِ تحصیل کلاس اسفار ملاصدرا که توسط دکتر پارسانیا ارائه می شود، در ذیل بحث «فی تحصیل مفهوم التکلم» که به صورت مجازی دنبال می کنم، یافتم. با این حال در اواخر جلد ششم، در بحث «فی قدرته تعالی» بحث از قدرت را نیز دنبال کردم و ماحصل آن، مقالۀ پیوست، شد. دراین مقاله سعی کرده ام با نظر به دو مولفۀ «قدرت» و «تاریخیت»، امکان های روش شناسی بنیادین را بسط دهم. قطعاً هم محدودیت های قالب مقاله و هم نقصان های معرفتی نویسنده، در ضعف های این کار دیده می شود؛ اما با نظر به نیاز مبرم اهل تحقیق و دانشجویان به «روش» در تحقیقات علوم اجتماعی، ناگزیر از مکتوب کردن آن بودم تا با دریافت نقدهای اهل نظر و دوستانِ جان، این مسیر تکمیل شود. شایان ذکر است مقالات و پارساهایی که با بهره گیری از روش شناسی بنیادین نوشته شده اند، زیادند، اما از میان آنها مقاله دکتر مهدی سلطانی، بر سمت و سوی نوشتن این مقاله موثر بوده اند.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60 نویسنده این متن اگر می دانست که شخص مورد نظرش، یعنی «از آنکه انتظار می رفت واکنش نشان دهد و فریاد برآورد، در قم به شرح اسفار سرگرم است» بالغ بر ده سال است که حداقل هفته ای دو بار، از قم به تهران می رود و بر می گردد و تا حد مقتضی، به شهرهای دیگر از جمله مشهد و شیراز می رود تا سامان فرهنگ این مملکت را ارتقاء بخشد، نمی گفت «بی آنکه خودش اهل سفر باشد، برحذر است از چالش». چند نفر را مثل او می‌شناسیم که اسفارعقلی را به چالش با علوم اجتماعی و تکنولوژی و سیاست و فرهنگ مدرن کشانده باشد؛ که غیر منصفانه بگوییم، برحذر است از چالش. استاد حسن رحیم پور ازغدی، جایی گفته بود فردی، پایش به پلۀ خانه شان گیر کرده بود درد داشت. فریاد برآورد که ای امام زمان (عج)، درد از این بیشتر؛ مشکل از این بزرگتر؛ پس چرا ظهور نمی کنی. این حکایت، حالا حکایت نویسندۀ این متن است. گویا همۀ مملکت باید به خاطر دردی که ایشان فکر می کند برایش کاری کرده، همۀ کارهای مملکت را تعطیل کنند و نوشته های ایشان را بخوانند وگرنه شایستۀ هرگونه انتساب صفاتی اند که از خود ایشان برون افکنده می شود. بعید می‌دانم نویسنده این متن، اگر کلاس حسین کچویان را هم درک می‌کرد یا آثار او درباره وگلین را خوانده بود، او را هم به تیغ تکفیرش نمی‌زد.
🔻 تبیین آرمان شهری از مفهوم زیارت مبتنی بر اندیشه متفکران مسلمان : رهیافتی برای عبور از فضاهای زندگی روزمره برگزاری جلسه دفاعیه از گزارش نهایی طرح پژوهشی پایان یافته 🎙ارائه دهنده: دکتر مرتضی نقره ای عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد استاد راهنما : دکتر محمد رضا قائمی نیک استادیار دانشگاه علوم اسلامی رضوی 🔎استاد داور : دکتر رمضانعلی ایزانلو ( مدرس دانشگاه علوم اسلامی رضوی) ⏰زمان: دوشنبه ۱۴۰۳/۰۸/۲۸ ، ساعت ۸/۳۰ صبح 🏢 مکان: ساختمان شماره ۲، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، دفتر معاونت پژوهشی لینک ورود به جلسه به صورت مجازی: skyroom.online/ch/razaviuni/research