14.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قابل توجه کسانیکه اسنپ استفاده میکنند
توجه. توجه پخش کنید
🔷در آستانه روز حماسه و ایثار خمینی شهر
🔶و گرامیداشت ۲۳۰۰ شهید شهرستان به ویژه ۱۸۱ شهید عملیات خیبر
♦️پخش مستقیم دعای ندبه از شبکه ۱ سیما
🔻جمعه ۳ اسفندماه از نماز جماعت صبح
🔺حسینیه ثارالله خمینی شهر
🆔 ستاد برگزاری مراسم دعای ندبه شهرستان خمینی شهر.
⬅️ هیئت رزمندگان اسلام عاشقان ثارالله خمینی شهر.
👇
https://eitaa.com/joinchat/1786904780C82b37b2d42
سلام
صبح بخیر
در اولین پنج شنبه اسفند
نثار روح درگذشتگان پاکان
بهشتیان برای تمام آنهایی که
دستشون از دنیـاکوتاست
بخوانیم فاتحه همراه با صلوات
خدایا
عزیزان مارا ببخش و بیامرز
https://eitaa.com/mokbansaralmahdi
🔷 راهیان نور، سفری تضمینی برای رفتن به بهشت در جهنم دنیا! اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور
♦️همین حالا وسایلتان را جمع کنید و به جنوب بروید. اولین شهیدی که به ذهنتان میآید شما را به این سفر دعوت کرده است!
🔹مسیحی بودم و اسمم «ژاکلین زکریا» بود. خیلی دوست داشتم با مریم به اردوی جنوب بروم اما مشکل پدر و مادرم بودند. به آنها نگفتم که به سفری زیارتی و فرهنگی میرویم، بلکه گفتم از طرف مدرسه به یک سفر سیاحتی میرویم اما باز مخالفت کردند.
🔹دو روز قهر کردم و لب به غذا نزدم. ضعف بدنی شدیدی پیدا کردم. ۲۸ اسفند ساعت ۳ نیمه شب بود. هیچ روشی برای راضی کردن آنها به ذهنم نرسید. با خودم گفتم خوب است دعای توسل بخوانم. کتاب دعا را برداشتم و شروع کردم به خواندن. هرچه بیشتر در دعا غرق میشدم احساس میکردم حالم بهتر میشود.
🔹نمیدانم در کدام قسمت از دعا بود که خوابم برد. در عالم رؤیا دیدم که در بیابان برهوتی ایستادهام. دم غروب بود، مردی به طرفم آمد و به من گفت: «زهرا، بیا بیا، میخواهم چیزی نشانت بدهم». با تعجب گفتم: «آقا ببخشید من زهرا نیستم. اسمم ژاکلین است!» ولی هرچه میگفتم گوشش بدهکار نبود و مرتب مرا زهرا خطاب میکرد!
🔹با آرامش خاصی راه افتادم و دنبالش رفتم. در نقطهای از زمین چالهای بود. اشاره کرد به آنجا و گفت «داخل شو.» گفتم اما این چاله کوچک است! گفت دستت را بر زمین بگذار تا داخل شوی! به خودم جرأت دادم و این کار را کردم.
🔹آن پایین جای عجیبی بود! یک سالن خیلی بزرگ که از دیوارهای بلند و سفیدش نور آبی رنگی پخش میشد. درست می دیدم، آن نور منعکس از عکس شهدایی بود که بر دیوارها آویخته شده بودند! انتهای آن عکسها عکس رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای قرار داشت. به عکسها که نگاه می کردم با من حرف میزنند ولی من چیزی نمیفهمیدم تا اینکه رسیدم به عکس آقا!
🔹آقا شروع کرد با من حرف زدن. خوب یادم است که ایشان گفتند: «شهدا یک سوزی داشتند که همین سوزشان آنها را به مقام شهادت رساند مانند شهید جهانآرا، شهید همت، شهید باکری، شهید علمدار و…» همین که نام شهید علمدار را آورد پرسیدم ایشان کیست؟ چون اسم بقیه را شنیده بودم ولی اسم علمدار به گوشم نخورده بود.
🔹آقا نگاهی به من انداخت و گفت: «علمدار همانی است که پیش شما بود. همانی که ضمانت شما را کرد تا بتوانی به جنوب بیایی!» به یک باره از خواب پریدم. خیلی آشفته بودم. نمیدانستم چکار کنم. هنگام صبحانه به پدرم گفتم که فقط به این شرط صبحانه میخورم که بگذاری به جنوب بروم. او هم شرطی گذاشت و گفت به این شرط که بار اول و آخرت باشد.
🔹باورم نمیشد که پدرم به همین راحتی قبول کرده باشد. خیلی خوشحال شدم. به مریم زنگ زدم و این مژده را به او دادم. اینگونه بود که به خاطر شهید علمدار به سفر معنوی راهیان نور رفتم. نمی دانم برای چه، اما موقع ثبتنام وقتی اسمم را پرسیدند مکثی کردم و گفتم من زهرا علمدار هستم! بالاخره اول فروردین سال ۱۳۷۸ بعد از نماز مغرب و عشاء با بچه های مدرسه عازم جنوب شدیم. کسی نمیدانست که من و خانواده ام مسیحی هستیم به جز مریم
🔹در راه به خوابم خیلی فکر کردم.
از بچهها درباره شهید علمدار پرسیدم اما کسی چیزی نمیدانست. وقتی به حرم امام خمینی رسیدیم در نوار فروشی آنجا متوجه نوارهای مداحی شهید علمدار شدم. کم مانده بود از خوشحالی بال دربیاورم. چند نوار از مداحی هایش را خریدم. در راه هرچه بیشتر نوارهای او را گوش میدادم بیشتر متوجه میشدم که آقا چه گفته اند!
🔹درطی چند روزی که جنوب بودیم، تازه متوجه شدم که اسلام چه دین شیرینی است. وقتی بچهها نماز جماعت میخوانند من کناری مینشستم، زانوهایم را بغل میگرفتم و گریه میکردم. گریه به حال خودم که با آنها زمین تا آسمان فرق داشتم. شلمچه خیلی باصفا بود، حس غریبی داشتم.
🔹احساس میکردم که خاک آنجا با من حرف میزند. با مریم دعا میخواندیم که ناگهان در حالتی عجیب و در اوج هوشیاری احساس کردم شهدا دور ما جمع شده و زیارت عاشورا میخوانند! منقلب شدم و از هوش رفتم. در بیمارستان خرمشهر به هوش آمدم. صبح روز بعد هنگام اذان مسئول کاروان خبر عجیبی داد! تازه معنای خواب آن شبم را فهمیدم!
🔹خبر این بود که امروز دوباره به شلمچه میرویم چون قرار است امام خامنهای به شلمچه بیایند و نماز عید قربان را به امامت ایشان بخوانیم! از خوشحالی بال درآورده بودم! به همه چیز در خوابم رسیده بودم! بعد که از جنوب برگشتیم تمام شکهایم به یقین تبدیل شد. آن موقع بود که از مریم خواستم راه اسلام آوردن را به من یاد دهد. او هم خیلی خوشحال شد وقتی شهادتین را میگفتم. احساس میکردم مثل مریم و دوستانش من هم مسلمان شدهام و...
┄┅☫🇮🇷 https://eitaa.com/mokbansaralmahdi 🇮🇷☫┅┄
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام باقر(ع): هرکس با خانوادهاش خوشرفتار باشد، بر عمرش افزوده میگردد.
#صبح_نو
امروز پنجشنبه
۲ اسفند ماه
۲۱ شعبان ۱۴۴۶
۲۰ فوریه ۲۰۲۵
https://eitaa.com/mokbansaralmahdi
9.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً)
ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
صباحا اتنفس بحب الحسین علیه السلام
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
👇
https://eitaa.com/mokbansaralmahdi
┄═﷽═┄
✅ نماز روزهای پنجشنبه ماه شعبان
در هر پنجشنبۀ ماه شعبان دو ركعت نماز بجا آورد، در هر ركعت:
۞. سوره «حمد» یک مرتبه
۞. سوره «توحید» صد مرتبه
💭و بعد از سلام نماز:
۞. صد مرتبه صلوات بفرستد.
تا حق تعالى هر حاجتى كه در امر دين و دنيا دارد، روا کند. https://eitaa.com/mokbansaralmahdi
سلام صبح بخیر
بارالهی
در این جمعه زیبـا
دل هایمان را پراز محبت
دست هایمان را پراز بخشندگی
لحظه هایمان را پر از آرامش
و خانه هایمان را پراز
حس خوشبختی بگردان
https://eitaa.com/mokbansaralmahdi
15.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چرا وقتی اسم امام زمان(عج) رو میاریم دست روی سر میذاریم
https://eitaa.com/mokbansaralmahdi
970.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پزشکیان: خیال میکنید می کی ام؟ من شش ماه پیش در مجلس قدم میزدم!
✍توقع دارید ایشون مملکت رو درست کنه با این تفکر ؟
https://eitaa.com/mokbansaralmahdi