eitaa logo
موکب الامام حضرت حجة بن الحسن (علیه السلام تکاب)
246 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
192 فایل
🔶️🔷️🔸️هیأت هفتگی جمعه ها روبروی گلزار شهدا کوچه شهید عبدی نژاد ..جلسه جمعه‌ها مهدویت 🕗ساعت ۱۹/۳۰شب الی۲۱/۳۰
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  تبلیغات اسلامی تکاب
🔸مراسم سینه زنی و عزاداری خیابانی 🔹️از مقابل مصلی و حرکت به سمت مسجد جامع 📌۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۲ مصادف با ۲۱ رمضان الکریم ۱۴۴۴، ساعت شروع ۱۰:۳۰ صبح @emamat_takab
امام صادق (ع ) فرمودند: اميرالمؤ منين (ع ) در روز جمعه بر بالاى منبر در مسجد كوفه خطبه مى خواند كه صداى دويدن مردم را شنيد كه بعضى ، بعضى راپايمال مى كردند. حضرت به ايشان فرمود: شما را چه شده ؟ گفتند: يا اميرالمؤ منين ، مارى بسيار بزرگ داخل مسجد شده كه ما از آن هراسانيم و مىخواهيم آن را به قتل برسانيم . حضرت فرمود: احدى از شما به آن نزديك نشود و راه را براى او باز كنيد كه اوفرستاده اى است و براى حاجتى آمده . راه را برايش گشودند او نيز از ميان صف ها گذشت و از منبر بالا رفت ، دهانش را برگوش اميرالمؤ منين (ع ) نهاد و در گوش آن حضرت صدايى كرد و اميرالمؤ منين (ع )گردن خود را كشيده و سرش را تكان مى داد. سپس ‍ اميرالمؤ منين (ع ) مانند صداى اوصدايى برآورد و مار از منبر به پايين آمد و در ميان جمعيت فرو رفت . مردم هر چه توجهكردند، ديگر او را نديدند. عرض كردند: يا اميرالمؤ منين ، اين مار بزرگ كه بود؟ حضرت فرمود: اين ، درجان بن مالك ، جانشين من در ميان جن هاى مسلمان است ، آنها درموضوعاتى اختلاف كرده بودند؛ لذا او را به نزد من فرستادند و او نزد من آمد و ازمسايلى پرسش نمود و من جواب مسايلش را دادم ، سپس بازگشت .(46
اسماء بنت عميس گويد: فاطمه زهرا(س ) فرمود: يكى از شب ها كه على (ع ) بر من واردشد مرا به هراس انداخت . عرض كردم : چگونه تو را به هراس انداخت اى سرور زنان عالمين . فرمود: شنيدم كه زمين با او حرف مى زد و او نيز با زمین سخن مى گفت .(38)
از جابر روايت كرده است كه گفت : با اميرالمؤ منين (ع ) در كنار فرات مى رفتيم كه ناگاه موج عظيمى برخاست و آن جناب را پوشاند به طورى كه از نظر من پنهان شد،سپس از اطراف او عقب رفت و هيچ رطوبتى بر آن جناب نبود، و من از اين جريان ترسناك ومتعجب شده ، جريان را از حضرت پرسيدم ، فرمود: آن را ديدى ؟ گفتم : آرى . فرمود: ملك موكل بر آب بيرون آمد و بر من سلام كرد و مرا در آغوش ‍ گرفت .(34)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 بهترین عمل در شب قدر 🔸 رهبر انقلاب: بهترین اعمال در شب قدر دعاست، احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. دعا یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همه‌ی اینها دعاست. ⭐️ 💻 Farsi.Khamenei.ir
🖼 جهاد مخلصانه امیرالمؤمنین(ع) ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: سرتا پای زندگی امیر المؤمنین جهاد مخلصانه است. از هنگام نوجوانی که اسلام آورد تا شصت و سه سالگی که به شهادت رسید، یک لحظه زندگی چنین فارغ از تلاش مخلصانه نیست، و قطعا شخصیتی با این همه تلاش در تاریخ اسلام وجود ندارد. 🌙 💻 Farsi.Khamenei.ir
🖼 فرصتِ بازگشت به خدا ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: فرصت استغفار، فرصت زندگی و حیات است که برای بازگشت به خدا در اختیار من و شماست و بهترین فرصتها ایامی از سال است که از جمله آنها ماه مبارک رمضان است و در میان ماه مبارک رمضان، شب قدر! 🌙 💻 Farsi.Khamenei.ir
🏴 امیر مهربانی‌ها ◾️ حضرت آیت‌‌الله خامنه‌ای: کسانی که به فقرا کمک کنند و به خانواده‌های مستضعف سر بزنند، زیادند؛ اما آن کسی که اوّلاً این کار را در دوران حکومت و قدرت خود انجام دهد، ثانیاً کارِ همیشه‌ی او باشد، ثالثاً به کمک کردن مادّی اکتفا نکند؛ برود با این خانواده، با آن پیرمرد، با این آدم نابینا، با آن بچه‌های صغیر بنشیند، مأنوس شود، دل آنها را خوش کند، فقط امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. ◾️ 💻 Farsi.Khamenei.ir
کس نمیداند چه ها بر قلب مولا میگذشت
لحظه های آخرش با یاد زهرا میگذشت
دخترش را کرد آرام و سپس در را گشود
گفت کاش آن روز زهرایم به پشت در نبود
در که شالش را گرفت از دل قرارش را گرفت
یادش آمد میخ در دار و ندارش را گرفت
شال خود محکم ولی در را علی آهسته بست
یادش آمد ضرب در پهلوی زهرا را شکست
تا قدم در کوچه ها زد لرزه بر پایش فتاد
یاد آن روزی که بین کوچه زهرایش فتاد
یادش آمد باز تنها یاورش را میزدند
دست هایش بسته بود و همسرش را میزدند
تا در مسجد فقط میکرد مولا زمزمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
گریه میکرد و دعا میکرد یا رب یا مجید
که علی را دیگر از این مردم دنیا بگیر
سجده آخر دعای مرتضی شد مستجاب
تیغ اشقی الاشقیا بشکست فرق بوتراب
خورد با صورت زمین شیر خدا از حال رفت
در همان لحظه دلش یک لحظه تا گودال رفت
دید در گودال آن خدا التریب افتاده است