eitaa logo
حسینیه حضرت امام حجة بن الحسن العسکری (علیهما السلام تکاب)
267 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
7.5هزار ویدیو
218 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نبرد آخر
تصاویری از شهید حسن الطویل فرمانده حزب الله لبنان که امروز توسط پهپاد رژیم صهیونیستی به شهادت رسید 🔵 👇 https://eitaa.com/joinchat/3310223917C506c0dd2d1
هدایت شده از شیخ فرهاد فتحی
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻این سخنان را دقیق بشنوید، آره ما بخاطر یک عده متهم به بی عقلی شدیم، تو جامعه میگن شما انقلابی ها منطق ندارید، شما تندرو هستید، نه عزیزم، نه رهبر ما بی منطق است نه طرفداران واقعیش. اون عده هم شاغول انقلاب نیستن، انقلاب یک شاغول دارد آن هم امام و رهبری است، انقلاب را با متر این دو رهبر باید بشناسید نه طرفدارانش وگرنه اسلامو هم با مسلمانان بشناسید از اسلام متنفر میشوید، اسلام را باید با قرآن و ۱۴ معصوم شناخت. خلاصه با من انقلابیم سرتون کلاه نذارن. انقلابی واقعی یعنی پیرو خط امامین انقلاب. 💢 شیخ / عضویت 👇🏻 @sheikh_farhad_fathi
هدایت شده از  توشه313
آیت‌الله حاج‌آقا مرتضی تهرانی: ♻️مرحوم پدرم، به من گفت: من به امام‌زاده ابوالحسن می‌رفتم و از شب تا به صبح ذکر می‌گفتم و مناجات می‌کردم و گریه می‌کردم. مادرم هم خبر نداشت. من چهل روز ترک حیوانی کردم. نان و سیب‌زمینی می‌خوردم. نان و سرکه‌شیره می‌خوردم. نگذاشتم مادرم متوجه شود. ما در منزل خدمتکاری که به ما کمک کند نداشتیم و من خودم از مادرم پذیرایی می‌کردم. ♻️در آن چهل روز، شب‌ها هم تا به صبح ریاضت و دعا و تضرع و التماس و مناجات داشتم و از خدا فهم می‌خواستم. ➰چهل روز من تمام شد. متوجه شدم که رنگ مادرم پریده است. به بازار رفتم و یک مقداری گوشت خریدم. گوشت را شُستم و سیخ کردم و روی ذغال، کباب کردم و آن کباب چنجه را جلوی مادرم گذاشتم. به مادر گفتم که من متوجه ضعف شما شدم. این کباب را بخورید تا ضعف شما برطرف شود. ♻️مادر نگاه کرد و گفت خودت هم بخور. حالا روز چهلم است و من تا غروب باید صبر کنم تا از ترک حیوانی، با آن همه کارهایی که در طی چهل شب تا صبح کرده‌ام نتیجه بگیرم. ♻️باطنم یک تکانی خورد که خدایا چه کنم؟ تمام زحماتم از بین می‌رود. ابتدا سعی کردم مادر را قانع کنم که من بعداً می‌خورم. پیش خودم گفتم که مثلاً من هم شب کباب درست می‌کنم و برای شام یا افطار می‌خورم. ماه رمضان هم نبود که روزهٔ واجب باشد. ♻️مادر قبول نکرد و لقمه‌ای از گوشت برداشت و گفت: تا تو این را نخوری من هم نمی‌خورم. ♻️یک لحظه خدا نهیبی به دل من زد که عبدالعلی، تو نورانیت و عبودیت و سعادت را از غیر‌خدا می‌خواهی یا از خدا؟ از اربعینیات می‌خواهی یا از خدای اربعینیات؟ اگر خدا نخواهد، صدتا اربعین هم که بگیری به تو نورانیت نمی‌دهند. اگر از خدا اطاعت کنی، او بدون اربعینیات به تو نورانیت می‌دهد.. ♻️ایشان گفت: همین که گوشت را در دهان گذاشتم، چشم دلم باز شد. همه چیز را می‌بینم؛ همه چیز را می‌گویم؛ نه فقط حرف‌های مردم را، بلکه روایات و آیات و فرمایشات معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را بیان می‌کنم. ♻️این قدرت، نتیجه همان است که خدا با شکستن اربعین و خوردن گوشت در روز آخر به او داده است. چرا؟ چون اطاعت از مادر کرده است. «اَلْجَنَّهُ تَحْتَ اَقْدامِ الْاُمَّهات». . 📚 برگرفته از کتاب سفر چهارم، صفحات ۱۹۹ تا ۲۰۳. https://eitaa.com/tosheh313
هدایت شده از آخوندهمراه110
خاطره طنز تلخ از لب دریا👆 @Akhondehamrah110 کانال‌رسمی محمدتقی حسین‌زاده http://eitaa.com/joinchat/1266352130C040283159a ✅ یاعلی‌علیه‌السلام‌
هدایت شده از بنده خدا محمدجواد
جلسات هفتگی قران .سه شنبه ها کانون ابوفاضل و هیأت حضرت حجة بن الحسن علیه السلام بعداز نماز مغرب و عشاء درمسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام پشت شرکت نفت آغال 🌹
شب با یکی از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتیم. بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما این موقع - موقع افطار - در دفتر هستید؟ گفتیم برای استهلال مانده‌ایم. فرمودند خیلی خوب، افطار را برویم منزل ما. ما هم دلمان می‌خواست که برای افطار منزل آقا برویم، ولی تعارف هم می‌کردیم. گفتیم نه آقا در دفتر غذا تهیه کرده‌اند. فرمودند نه، بیایید برویم. ما هم رفتیم. ‌این آقای حاج ناصر که پذیرایی می‌کند، مقداری نان و پنیر و سبزی و حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر، یک مقدار هم حلوا خوردیم. ولی منتظر بودیم که غذا را بیاورند. بالاخره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا کند. چون ما کنار آقا نشسته بودیم. ایشان چشمشان توی چشم ما نمی‌افتاد، مقداری آزادتر بودیم. این آقای حاج ناصر که می‌آمد، من یک جوری علامت دادم که چیزی ادامه دارد یا نه، که اگر ادامه ندارد، ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم. اگر ادامه دارد، خوب خودمان را به اینها سیر نکنیم. علامتی دادم. ایشان گفت نه، ادامه ندارد. ما همان نان و حلوا و همان نان و پنیر را خوردیم. ولی اگر دفتر می‌آمدیم، قطعاً غذایی که در دفتر درست کرده بودند‌ برای همین پرسنلی که شیفت کاری داشتند‌ چرب‌تر از غذای حضرت آقا بود. بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به آقای حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطاری بود؟ اگر ما دفتر بودیم یک غذای حسابی به ما می‌دادند. ایشان گفت که خانواده‌ حضرت آقا مشهد مشرف شده‌اند و قبل از رفتن یک قابلمه‌ بزرگ از این حلواها درست کرده‌اند. به اندازه‌ این سه‌ چهار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا می‌خوریم. گفتم سحر چه کار می‌کنید؟ ایشان گفت برای سحر هم آبگوشت درست می‌کنیم و به اندازه یک پیاله‌ برای حضرت آقا آبگوشت می‌دهیم و بقیه‌اش را هم خودمان می‌خوریم. این برنامه‌ غذایی آقا بود. از این نمونه‌ها تقریباً فراوان است که واقعاً زندگی آقا، یک زندگی کاملاً زاهدانه است. یعنی من می‌توانم به جرات عرض بکنم که زندگی ایشان از نظر کیفیت، هیچ فرقی با قبل از انقلاب نکرده است. البته تعداد اولاد بیشتر شده‌اند‌، عروس، داماد و نوه و یک مقدار فضای بیشتری لازم است‌ اما کیفیت زندگی هیچ فرقی نکرده است، همان زندگی، همان خانه، همان امکاناتی که ایشان در دوره‌ قبل از انقلاب در مشهد داشتند، ما شاهدیم الان همان وضعیت هست. ✍‌ کانال طلبه آنلاین💡☫ @hoseiinadiideh
« ملک عبدالله، در سال ۷۶ برای کنفرانس اسلامی به ایران سفر کرده بود که برای رهبری و همچنین خانواده ایشان هدایای گران بهایی را آورده بود که رهبری هیچ کدام از آن‌ها را قبول نکرد و تمامی این هدایا پس از قیمت گذاری در اختیار آستان قدس رضوی قرار گرفت و با معادل پولی آن، برای محرومین ۲۰ واحد مسکونی تهیه شد.» ✍‌ کانال طلبه آنلاین💡☫ @hoseiinadiideh