eitaa logo
حسینیه حضرت امام حجة بن الحسن العسکری (علیهما السلام تکاب)
270 دنبال‌کننده
11هزار عکس
7.5هزار ویدیو
218 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدار صمیمانه حضرات آیات عظام مکارم شیرازی و سبحانی دامت برکاتهما حضرت آیت الله سبحانی در این دیدار ضمن ابراز خشنودی از بهبود وضعیت جسمانی حضرت آیت الله مکارم شیرازی برای سلامتی و طول عمر ایشان دعا کردند. روز جمعه 1400/02/31‌ @kanoontakab
آیا در منزل خود دارید؟؟ هاضوم چیست؟؟ 🔸معرفی ادویه پرکاربرد و ضروری طب اسلامی هاضوم، درمان و پیشگیری ده ها مشکل گوارشی 💠این ترکیب متشکل از آویشن و سیاه دانه و زنیان و نمک دریا بود. 💠آویشن و زنیان میزان مساوی پودر و مخلوط شود 💠هربار با مقدار کمی سیاه دانه مثلا 5 تا یا هفت تا و مقدار دلخواه نمک دریا مصرف شود در آخر غذا بدون نمک مصرف می شود. 💠این ترکیب مختص افراد بیمار نیست و به طور معمول استفاده از آن مشکلی ندارد. 💠استفاده این ترکیب خصوصا در مواقعی که غذا سنگین است بسیار مفید است. و باعث رفع عوارض ناشی از هضم نشدن یا بد هضم شدن غذا می شود. 🔺ترکیبات داروی هاضوم 🏞نمک(ملح) 🏞سیاهدانه(حبه السودا) 🏞زنیان(هاضوم) 🏞آویشن(صعتر یا سعتر) 🔳پیامبر اکرم (ص ) چون این ترکیب را خوردم این غذا برایم ضرر و آسیبی نخواهد داشت. @kanoontakab
🌷🌱دجّالی از ایران در آستانۀ ظهور..🌱🌷 ❣️«أَلا إِنَّ الدَّجَّالَ صَائِدُ بْنُ الصَّيْدِ فَالشَّقِيُّ مَنْ صَدَّقَهُ وَ السَّعِيدُ مَنْ كَذَّبَهُ‏ يَخْرُجُ مِنْ بَلْدَةٍ يُقَالُ لَهَا أَصْفَهَانُ مِنْ قَرْيَةٍ تُعْرَفُ بِالْيَهُودِيَّةِ..» امیرالمؤمنین علی (عليه السّلام) فرمود: آگاه باشید! «دجّال» صائد بن صید است؛ بدبخت كسی که تصديقش كند و خوشبخت آنکه تكذيبش نماید؛ از شهرى برآيد كه آن را اصفهان گویند، از دهى كه به يهوديّه شناسند..✔️❣️ 🌿(كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 526)🌿 👈این فرد به احتمال بسیار، یک فرد سیاسی است که در پی صید (مناصب) است، و موافقان نادان و مخالفان خردمندی دارد. به نظر رگ و ریشۀ او از مادری یهودی از روستاهای قدیمی یهودی نشین اطراف اصفهان است.👉 👈توضیح اینکه تعبیر «دجّال» یک عنوان کلّی است که برای افراد یا جریانات بسیار دروغگو و بسیار فریبکار بکار می رود، و می تواند مصادیق متعدّد در افراد و مصادیق متعدّد در جریانات مختلف سیاسی، رسانه ای و ... داشته یاشد. 👉 @kanoontakab
«تهران زندگی می‌کردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت (ره) می‌خواندند را دیدم و لذت بردم. تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم. یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … . کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟ چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام می‌ده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم. به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد می‌کشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این هفته هفته آخرمه … یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی می‌رم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟ سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیت‌الله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول! خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم. یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم تا آقا رحلت کردند.» 📚این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیت‌الله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیت‌الله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.    🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼    @kanoontakab