هدایت شده از "پیامهایذخیرهشده"
تو تهدید میشی ؛ میری تو پناهگاه .
ولی ما تهدید میشیم ، میریم نماز جمعه ؛ 🦦
ما مثل هم نیستیم .
داشت در یک عصر پاییزی زمان میایستاد
داشت باران در مسیر ناودان میایستاد ..
موقع رفتن که میشد من سلاحم گریه بود
هر زمان که دست میبردم بر آن ، میایستاد