درد فراق را
به کدامین مطب برم؟
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
← #استوری
🔺شهید سلیمانی:
ما از مرگ ترس نداریم...!
چون از جان گذشتهایم!
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📸 میز خدمتت خاکریز بود #قهرمان_من
هدیه نثار ارواح مطهر همه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#مکتب_حاج_قاسم
#حاج_قاسم
#جان_فدا
🌷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
🟢مدیر باید خلاق باشد، نوآور باشد، مبتکر باشد، از دل بحران خلاقیت ایجاد کند.
بحران را دور بزند، بحران را سرکوب کند، بحران را به ضد بحران تبدیل کند...
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
11.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصویری جالب از مرز لبنان و فلسطین اشغالی که بیش از همه رژیمصهیونیستی را عصبانی میکند
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
«پنهان در غبار»
یک روز قرار بود حاجی از پایگاهی که من فرمانده ی آن بودم، بازدید کند.
به رسم تمام مراسمی که یک فرمانده به بازدید می آید، نیروها را در محوطه به خط کرده بودیم که بالگرد حامل ایشان به زمین نشست... به استقبالش رفتیم.
منطقه خاکی بود و پس از فرود بالگرد ،گرد و خاک زیادی بلند شد.
چند دقیقه ای منتظر پیاده شدن سردار بودیم
درکمال تعجب ایشان نیامدند
ازخلبان پرسیدم که سردار کجا هستند؟
پاسخ داد:سردار از در دیگر رفتند.
چون ایشان را در محوطه ندیدم و در آنجا نیز جز یک آشپزخانه مکان دیگری نبود به آنجا رفتم.
دیدم روی نیمکت چوبی با یک لباس معمولی نشسته و آشپزها هم برایشان چای آورده بودند.
وقتی دلیل عدم حضور ایشان در جمع نیروها را جویا شدم،
گفتند من عمداً از این سمت اومدم تا باعث اذیت نیروها نشم....
خاطره ای از محمد علی پردل،یاران شاهد ۱۷۱
🕊...برایمان دعا کن
چشمان تو گل آفتابگردانند!
به هرکجا که نگاه کنی،
خدا آنجاست!
#حاج_قاسم💔🥀
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢«پنهان در غبار»
🔹یک روز قرار بود حاجی از پایگاهی که من فرمانده ی آن بودم، بازدید کند.
🔹به رسم تمام مراسمی که یک فرمانده به بازدید می آید، نیروها را در محوطه به خط کرده بودیم که بالگرد حامل ایشان به زمین نشست... به استقبالش رفتیم.
🔹منطقه خاکی بود و پس از فرود بالگرد ،گرد و خاک زیادی بلند شد.
🔹چند دقیقه ای منتظر پیاده شدن سردار بودیم درکمال تعجب ایشان نیامدند
ازخلبان پرسیدم که سردار کجا هستند؟
پاسخ داد:سردار از در دیگر رفتند.
🔹چون ایشان را در محوطه ندیدم و در آنجا نیز جز یک آشپزخانه مکان دیگری نبود به آنجا رفتم.
دیدم روی نیمکت چوبی با یک لباس معمولی نشسته و آشپزها هم برایشان چای آورده بودند.
وقتی دلیل عدم حضور ایشان در جمع نیروها را جویا شدم،
گفتند من عمداً از این سمت اومدم تا باعث اذیت نیروها نشم....
خاطره ای از محمد علی پردل،یاران شاهد ۱۷۱