eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
241.7هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
65 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد ، ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید : ببخشید آقا ،من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟ مرد روی زمین : بله، شما در ارتفاع حدودا ً 6 متری در طول جغرافیایی 18’24 درجه 87 و عرض جغرافیایی 41’21درجه37 هستید! مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید!؟ مرد روی زمین : بله ، از کجا فهمیدید؟ مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟ مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید مرد بالن سوار : بله ، از کجا فهمیدید؟ مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند . اطلاعات دقیق هم به دردتان نمیخورد!! 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📗📘 مادرش میگفت: "دخترم! بگذار راحتت کنم تمام زندگی آینده ات بستگی به همین چند دقیقه چای آوردن دارد. پایت را که از آشپزخانه گذاشتی بیرون اول خوب همه جا را نگاه کن بعد سرت را پایین بنداز و با صدای آرام بگو سلام! نمیخواهم پشت سر دخترم حرف درست کنند که چقدر خودخواه و بی تربیت بود. یک وقت هول نشوی! رنگت عوض میشود با خودشان میگویند: "دختره آدم ندیده است" سینی چای را محکم بگیر مثل دفعه قبل نشود که دستت بلرزد و آقای داماد را شرمنده کنی. حواست جمع باشد اول بزرگتر. یک وقت نبینم که سینی را یکراست بردی جلوی آقای داماد فکر میکنند که حالا پسرشان چه آش دهان سوزی است. آرام و باحوصله راه برو دوبار کمتر تعارف نکن سرت را بلند نکن آرام حرف بزن حتی اگر جک هم تعریف کردند نخند و گرنه از فردا رویت عیب میگذارند که دختره بی حیا و پر رو بود. عزیزم! میدانم که سخت است ولی چند دقیقه بیشتر نیست. تحمل کن از قدیم گفته اند: "در دروازه شهر را میشود بست ولی در دهان مردم را نه..." لحظه موعود فرا رسیده بود دستورها را مو به مو اجرا میکرد سینی چای را دو دستی چسبیده بود سعی کرد به هیچ چیزی فکر نکند شانه هایش را پایین انداخت محکم و استوار قدم بر میداشت. همه چیز روبراه بود چند قدم بیشتر راه نرفته بود چشمش به مادر داماد افتاد که چادرش را جلو کشیده بود و در گوش دخترش پچ پچ میکرد ... گوشهایش را تیز کرد صدای مادر را شنید که میگفت : ماشاالله هزار ماشاالله همچین چایی میاره که انگار نسل اند نسل قهوه چی بوده اند ... 💐نتیجه اخلاقی: واقعا در دروازه رو میشه بست ولی در دهن مردم رو نه....برای خودتون زندگی کنید نه حرف مردم 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📖#اندکی_تفکر درهر 3 ثانیه یه نفر تو دنیا می‌میره و یکی از این 3 ثانیه‌ها نوبت ماست تو همین مدت که این جمله رو خوندی 2 نفر مردن! کسی رو نرنجونیم قلبی نشکونیم کینه به‌ دل نگیریم جدایی نزدیکه 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
‏مراحل کباب درست کردن: زن: گوشت میخرد، تمیز میکند، با ادویه و پیاز مخلوط میکند، گوشتها را به سیخ میکشد، سالادو برنج درست میکند،ظرفها را میچیند، کنار مرد می ایستد اگر چیزی خواست بیاورد مرد: سیخها را روی آتش گذاشته و باد میزند،با لبخند به زن میگوید خوب امروز استراحت کردیا من غذا درست کردم 😐😂 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
در آمریکا کتابی برای کودکان چاپ شده تحت عنوان «101 فیلمی که قبل از بزرگ‌شدن باید ببینید» و یکی از فیلم‌های آن، «بچه‌های آسمان» مجید مجیدی است. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
صبح شد پنجره ها خنديدند شاخه ها رقصيدند همه جا بوی شكفتن جاری است فرصت بيداری است صبح يعنی آغاز صبح يعنی پرواز 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
فرصت‌ها مانند بیسکویتی هستند که با چای خیسش می‌کنیم، کافیست کمی تعلل کنیم، به راحتی از دست‌شان خواهیم داد... 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
یک شب ماری در نجاری، بدنش به اره ای گير کرد و كمي زخم شد. خيلي عصبانی شد، اره را گاز گرفت که سبب خونريزی دهانش شد و برای دفاع از خود شدیدا حمله کرد. بدنش را به دور اره پيچاند و هي فشار داد. صبح كه نجار به کارگاه آمد روي ميز بجای اره، لاشۀ ماری زخم آلود ديد كه فقط و فقط بخاطر خشم زياد مرده است. ما در لحظۀ خشم میخواهیم به ديگران صدمه بزنیم ولی بجز خودمان كس ديگری را نرنجانده ايم و موقعی اين را درك میکنیم كه خيلي دير شده. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
این خانم فقیر 5عدد تخم مرغ دزدید تا کودکانش را سیر کند وقتی افسر پلیس خانه او را پیدا کرد، به جای دستگیرکردن او یک وانت خواروبار برایشان خرید! انسانیت بالاترین مقام است. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📕 کودکان را از مکتب به بیابان برده بودند، عابری پرسید: برای چه این کودکان را آورده‌اید؟ گفتند: از برای دل پاک ایشان، تا مگر دعای‌ آنها کارگر بیفتد و باران بیاید... عابر گفت: اگر دعای کودکان کارگر بودی، یک معلم و یک مکتب در جهان نماندی…! 🗣 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
🌱تازه اومده بود جبهه،یه رزمنده پیدا کرده بود ازش پرسید؛وقتی توتیرس دشمن قرارمیگیرید،برای اینکه کشته نشید چی میگید؟🤔 رزمنده که فهمیده بود تازه وارده، گفت:اولا باید وضو بگیری. بعد روبه قبله بگی:الهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا ویاپاینا ولاجای حساسنا برحمتک یاارحم اراحمین. اول بادقت گوش دادبعد که به عربیش دقت کرد گفت:اخوی غریب گیر آوردی؟؟😂 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
❣️وقتی دائم بگويى گرفتارم؛ هیچ وقت آزاد نمیشوى، وقتی دائم بگويى وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی كنی، وقتی دائم بگويى فردا انجامش میدهم، آن فردای تو هیچ وقت نمیايد! وقتی صبحهااز خواب بیدار میشويم دوانتخاب داریم: برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم، یا بیدار شويم و رویاهايمان را دنبال كنیم. انتخاب با شماست! وقتی در خوشی و شادی هستی عهد و پیمان نبند! وقتی ناراحتی جواب نده! وقتی عصبانی هستی تصمیم نگیر! زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست، امتحان ریشه هاست. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍