فوق بيان...
آسمان هم در مدار فاطمه ست
عرش حق هم بیقرار فاطمه ست
کهکشان مُلک خدادادی اوست
در زمین، هر شهر آبادی اوست
اَختر و کوکب به نورش، پُر فروغ
دور او باشد زِ هاجرها شلوغ
آبی دریا به اَمرش آبی است
کارِ دریائیش قطرهیابی است
باغ و بستان از نگاهش جان گرفت
لطف او بوده اگر باران گرفت
آه او آری جهنم ساز شد
ماهِ رویش جلوه ی اعجاز شد
مهر او در سینه آمد از ازل
از ازل شد مهر پاکش بیبدل
در مثال ما نِمیگُنجد بسی
مثل او دنیا نیاوده کسی
پردهی عرش الهی چادرش
بالِ پرواز ملائك پاخورش
دست او روی سر افلاکیان
زیرْ دست او تمام خاکیان
مدح او کار پیمبر ها نبود
خالقِ او بایدش از او سرود
فوق ادراک است و او فوق بیان
در مقام او بُوَد، الکن زبان
آدم و حوا به عشق او دچار
عیسی و مریم برایش سربدار
یوسف از حسنش به چاه افتاده است
نوح در بحر خطر سرداده است..
..«فاطمه یا فاطمه» را یکصدا_
نام او ذکر لبان انبیا
روز میلادش شروع شور بود
روز فقدانش افول نور بود
کوثر و قدر و نساء و مریم است
نصّ قرآن و کلامِ محکم است
اُسوهی عفت، حیا، پاکی، وفا
معدنِ تقوا، کرم، جود و عطا
محو طاعاتش تمام عرشیان
سجدهی او سّر مخفی و نهان
زینت طاها بجز او کیست اش؟
مونسی جز خندهی او نیست اش..
خنده ی زهرا بهشتِ مرتضی ست
دست زهرا، سرنوشت مرتضی ست
سر نوشت ما به دست حیدر است..
..حیدری که عاشقش پیغمبر است..
..حیدری که فاطمه بی تاب اوست
خواب شیرین شبش هم خواب اوست
وصف او انسیة الحورا شدهست
از صفات او یکی زهرا شدهست
قلب ما آبادِ زهرا و علی ست
خانه ی اولادِ زهرا و علی ست
...
عاقبت زهرا دلش غمخانه شد
از نگاهِ وصل، چون پروانه شد
پر کشید و سوخت بَهرِ مرتضی
بعد چندی از وفات مصطفی..
بیت الاحزان از برایش خونفشان
رفته از دنیا جوان و قد کمان!
بین دیوار و در او را کشته اند
خانه ی او را به خون آغشته اند
غنچه ی او را به ضربی چیده اند
بر دلِ خونِ علی خندیده اند
او که حامی ولی الله بود
لحظهی آخر دلش پُرْ آه بود
او به دور از دیده غسل و کَفْنْ شد
حیف از دنیا، که او شب دَفْنْ شد
قبر او پنهان زِ چشم عالم است
کاشفش تنها امام خاتم است
میرسد مهدی که غوغایی کند
آسمان ها را تماشایی کند
پر شود دنیا زِ بوی فاطمه
دل ندارد با وجودش واهمه
از سقيفه او بگیرد انتقام
کار مولا را کند مهدی تمام
…
ای قیامَت کربلایی العجل
مهدی زهرا، کجایی، العجل
«ملتمس» چشمانتظار روی توست
بَهرِ او بنما عطايی، العجل
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_مرثیه_حضرت_زهرا_س
#حضرت_زهرا_س
@moltames110
محسنی هستم...
قسم به سوره ی کوثر که محسنی هستم
به لحظه لحظه ی محشر که محسنی هستم
به فاطمه به علی، تا نفس به سينَم هست
بگویم از سر باور که محسنی هستم
مرا به عشق علی زاده مادرم اما
به گردنم زده حیدر ، که محسنی هستم
حسينی ام ، حسنی ام، ولی خدا را شکر
به لطف این دو برادر، که محسنی هستم
اگر چه زینبی ام من، ولی بِحق گویم
قسم به زینب اطهر ، که محسنی هستم
نوشت فاطمه با خون خود به دربِ حرم
قسم به محسن پرپر، که محسنی هستم
علیِ اصغر و محسن شهيد مظلوم اند
به خون محسن و اصغر که محسنی هستم
می آید عاقبت آن منتقم که می گوید
قسم به پهلوی مادر ، که محسنی هستم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_حضرت_محسن_ع
#حضرت_محسن_ع
#فاطمیه
@moltames110
شعر کودکان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
مادر ما این روزا حالش بده
مادری که یادگارِ احمده
مادر ما اونکه اسمش فاطمه است
مادری که آرومه دل همه است
مادری که همسرِ شیر خداست
دخترِ عزیز پیغمبرِ ماست
مادری که در دفاعِ از ولی
شده پرپر جلو چشمای علی
روی بستر افتاده آه می کشه
ولی حرف بچه هاش یه خواهشه..
خواهش حسن اینه مادر بمون
بمون ای یاسمنِ قامت کمون
خواهش حسین شده مادر نرو
ای صفای خونه ی حیدر نرو
خواهشِ زینبشه ای مادرم
اگه تو بری دیگه من مضطرم
خواهشه کلثومش اینه ای خدا
مادر ما نره از خونه ی ما
اما دیگه مادرِ ما خمیده
دیگه داره میشه کم کم شهیده
آره مادر حسین شهید شده
تو جوونی موی او سفید شده
مادری که سرورِ همه زناس
تو مدینه صورتش چرا سیاس؟
مادری که کوثر و مطهره است
پهلو و بازوی اون چرا شکست!؟
چون اونا که از علی جدا شدن
از علی و از غدیر سوا شدن
اونا که غصب فدک کارشونه
یادشون رفت که علی یارشونه
اونا که یهود پرست و دیو بودن
در خونشو با آتیش گشودن
اونا مادر حسین و کُشتنش
علی رو با دستِ بسته بُردنش
فاطمه شبونه شد غسل و کفن
مخفیه مزار مادرِ حسن..
یه روزی مهدی میاد غوغا میشه
مزار فاطمه هم پیدا میشه
میادش منتقم مادرمون
دعا میکنیم بیاد صاحبْ زمون
دعای فرج میخونیم همیشه
چشم به راهِ اون میمونیم همیشه
*ویژه جلسات کودکان و نوجوانان
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_شهادت_حضرت_زهرا_س
#شعر_کودکان
#فاطمیه
@moltames110
شعر مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
ای گل باغ علی، یاسمنت را کشتند
عده ای رذل، عقیق یمنت را کشتند
از زمانی که به کوچه، به تو سیلی زده اند
غصه و ماتم و غمها حسنت را کشتند
بعد از آنی که تو را کُشته و حاشا کردند
مرتضی همسر خیبر شکنت را کشتند
اینچنین شد که پس از روز دوشنبه فرمود:
آری آن روز گل بی کفنت را کشتند..
قاتلان پسرت بغض تو را داشته اند،
با لگد چون مَه خونین دهنت را کشتند
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
@moltames110
شعر مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
دست من بسته شد و بال و پر تو میسوخت
تازیانه زدن و... دست و سر تو میسوخت
چشم من خیره به سوی تو شد و می دیدم
سیلی آن خصم زد و چشم تر تو میسوخت
من روی خاک و تو اُفتاده به روی خاکی
بر روی خاک تمام ثمر تو میسوخت
پشت در بودی و در شعلهور از آتش بود..
در که میسوخت همه دور و بر تو میسوخت
جگرم سوخت، دلم سوخت، زنِ من میسوخت
درد خود را به که گویم...، جگر تو میسوخت
حسنت دید که بر روی تو سیلی زده اند،
زینبت دید که آنجا پسر تو میسوخت
شد حسین تو پریشان زِ غلاف قنفذ
ضربه ای زد که جهان در نظر تو میسوخت
لعنت حق به کسی که لگدش کاری شد
بعد از آن سینه و دست و کمر تو میسوخت
شرر انداخت چنان بر دل تو دست عدو..
تا دم مرگ دل پر شرر تو میسوخت
«ملتمس» هست دعایش، که بجایت زهرا
کاش آنجا عدوی بی خبر تو میسوخت
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
@moltames110
شعر ایام بستری حضرت زهرا سلام الله علیها
بینِ بستر به خودِش می پیچیده
گل پرپر به خودِش می پیچیده
هی از این پهلو به اون پهلو میشد
خیلی مادر به خودِش می پیچیده
زینبش نگاه میکرد، درد می کشید
جلو دختر به خودِش می پیچیده
علی و فاطمه هر دو زخمی اند
مثلِ حیدر به خودِش می پیچیده
خون آبه می اومد از سینه ش ولی
همه پیکر به خودِش می پیچیده
بازو و پهلو و سر درد می کنه
چِقَد آخر به خودِش می پیچیده
جوری سیلی زدنِش، جلو حسن..
تا دمِ در به خودِش می پیچیده
مادرِ حسین بود و عفیفه بود..
زیرِ معجر به خودِش می پیچیده
تا که فهمیده علی بی کس شده
خیلی بیشتر به خودِش می پیچیده
لحظه های آخرش شکسته بال،
چون کبوتر به خودِش می پیچیده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
@moltames110
السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ
چقدر بی هوا تو را زده اند
عده ای بی حیا تو را زده اند
زینبت دیده بر زمین خوردی
جلوی مجتبی تو را زده اند
چادرت خاکی و تنت زخمی ست
بر روی خاک ها تو را زده اند
یک زن پا به ماه بودی تو..
نانجیبان چرا تو را زده اند؟
این یکی با غلاف آن با پا..
هرکدام از جفا تو را زده اند
بازو و پهلویت شکسته شده
یاس من تا کجا تو را زده اند!؟
آخرش هم به چاه می گویم..
بی گناه و خطا، تو را زده اند
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
@moltames110
السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة
السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَة
مادرم خورد زمین و دلِ آدم خون شد
دلِ آدم نه، دلِ حضرتِ خاتم خون شد
صورتش خورد به دیوار، به ضربِ سیلی
بعد از آن صورت و چشم و سرش از دم خون شد
ضربه ی دستِ عدو کار خودش را می کرد
آه..دیدم رُخِ چون آیينه کم کم خون شد
شبنمِ چشم ترش ریخت به خاکِ کوچه
خاک از داغِ غمش گِل شد و شبنم خون شد
گوش او پاره شد و زینت گوشش بشکست
گوشِ هرکس که شنید این غمش، از غم خون شد
مادری را جلوی چشم پسر زَد ای وای..
از چنین صحنه خدایا، دلِ عالم خون شد
ملتمس ناله بزن در غمِ آن ياسِ کبود
خونِ دل خور، که دلِ دشمن او هم خون شد
*ان شاءالله در جایی استفاده شود که حق شعر و روضه مادر سادات ادا بشه.التماس دعا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
@moltames110
مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
سَبُک شده بدنت، بسکه بر زمین خورده
غریبیاَت چه بلایی سر تو آورده
زمان غسل تو دیدم شکسته سینه ی تو
شکسته سینه ی تو، سینه ی من آزرده
به روی شانه خود می برم تو را تا عرش
فراقِ روی تو دیگر توان من بُرده
نه باغ مانده برایم، نه غنچه، حالا هم..
گل جوان مرا دستِ کینه پژمرده
زِ یادِ من نَروَد لحظه ی شهادت تو
هزار دفعه از آن ضربِ پا، علی مُرده
بگو چه کار کنم، حق بده که گریه کنم
زده است ماه مرا، ظالمی سیه چُرده
غمم کجا ببرم، چون به چشم خود دیدم
که تازیانه به دستان و صورتت خورده..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
@moltames110
تشییع شبانه...
تو را شبانه، از این خانه، مهربان بردم
به سوی مدفنی آرام و بی نشان بردم
تو را زِ ظلمت شب سوی روشنایی ها
به روی دوش خودم چون کشان کشان بردم
منی که کَنده ام از ریشه درب خیبر را
تعجبم که چرا کُند و ناتوان بردم
دلم گرفته از این شهر و مردمانِ شهر..
که دُخت سرورشان، با قدی کمان بردم
فَلَک به روی سرم شد خراب، تا رفتی
من از نبود شما رنجِ بی کران بردم
دل تمام ملائک در آسمان لَرزید
همین که پیکر تو سوی آسمان بردم
به شانه برده ولی، بازوان من می سوخت
شکسته بازوی تو، روی بازوان بردم
کبوترم، نه زمینی، که عرشی هستی تو
تو را کبوتر زخمی، به آشیان بردم
نه، اینکه پیر شدی و، کمان شدی، رفتی
نه، یاس هجده بهارم، تو را جوان بردم
به همره حَسَنینم، وَ زینبینم من
یگانه مادرشان را از این جهان بردم
وصیّتت عملی شد، امانت نبوی
تو را به نَزدِ نبی، یاس ارغوان بردم
بدون تو نه مرا هم زبان بُوَد، نه پناه..
پناه خود به سوی چاه بی زبان بردم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
@moltames110
شعر مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
خانه ی حیدر میان آتشی شعله ور است
این مصیبت، بعد چندی از غم پیغمبر است
مُزد پیغمبر زِ بعد او به اولادش رسید
مُزد تلخی که برای دشمنش شیرین تر است
بین دیوار و در خانه گلش را چیده اند
آن گلی که بر نبی هم مادر و هم دختر است
دست مولا بسته و بازوی زهرا شد کبود
اَندَر آن خانه که از عرش الهی برتر است
آتش و دود و لگد، تا دست به دست هم نهاد
مرتضی یک موقع دیدش روی خاکش کوثر است
از همه نامردتر، مسمار در بود و لگد
چون برابر شد بر آن سینه که سرِّ داور است
نه مقصر فاطمه بود و نه طفل در رحم
این وسط، تقصیر ها بر گردن میخ در است
عاقبت حیدر نشد بابا شود از فاطمه
هم برای فاطمه، هم حیدرش درد آور است
بعد پیکار در و پهلو، میان کوچه ها
تازه نوبت بر غلاف و بازوان مادر است
آنقَدَر زد با غلاف و تازیانه بی حیا
گوئیا کشتش گلی را که عزیز حیدر است
پیش چشم کودکانش زد مغیره با غلاف
آن طرف با تازیانه ضرب قنفذ بدتر است
«ملتمس» باید بگویی از دل خون علی
چونکه یاس ارغوانش در کنارش پرپر است
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
@moltames110
با نورِ علی مسیرِ تا وصل، یکی ست
با فاطمه آرامش هر فصل یکی ست
از این همه، این نکته بدان ای عاشق
نام علی و فاطمه در اصل یکی ست
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#اميرالمومنين_علی_ع
#حضرت_زهرا_س
@moltames110