❌عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب چرا در کربلا حضور نداشت⁉️
✍در جواب این شبهه که بعضی عدم حضور جناب عبدالله بن جعفر علیه السلام را در کربلا، نقص ایشان بر میشمارند، عرض میکنیم: عبدالله شخصیتی نبوده است که از فرمان امام زمانش بخواهد تخطی کند، بلکه طبق گزارشهای تاریخی، برای عدم حضور عبدالله بن جعفر علیه السلام در کربلا سه توجیه بیان شده است:
الف. عبدالله بن جعفر کهولت سن داشته و بیمار بوده است. [۱]
ب. به جهت بیماری شدید دو دیده خود را از دست داده و نابینا بوده است. [۲]
ج. به جهت نمایندگی امام حسین علیه السلام به امر امام در مکه برای رسیدگی به امور بنی هاشم و حفظ آنان میماند، [۳] همانند محمد حنفیه که به امر امام حسین علیه السلام نماینده ایشان در مدینه گردید.
---------------------
[۱]: کتاب زینب کبری علیها السلام، علامه نقدی، ص ۱۷۸ و ص ۱۹۵.
[۲]: عمدة الطالب، ج ۱، ص ۳۷.
[۳]: الخصائص الزینبیه علیها السلام، ص ۱۹۵.
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
🍃🌸🍃🌸
🔵 فاتحه کبیره
⚘یکی از علمای شیعه به نام شیخ مهدی فقیهی جهت استخاره و رفع گرفتاری نزد آیت الله بهجت می رود.
⚘آیت الله بهجت به ایشان می فرماید: چرا فاتحه کبیره نمی خوانید؟ هرکس برای میّتی اینگونه فاتحه بخواند هم رفع گرفتاری از خودش می شود و هم گنجی است برای میت.
⚘شیخ مهدی فقیهی می پرسد: #فاتحهکبیره چیست؟
⚘آیت الله بهجت می فرماید :
1⃣ سوره حمد یک مرتبه
2⃣ سوره های(توحید، کافرون، ناس و فلق) هر کدام یک مرتبه
3⃣ سوره قدر هفت مرتبه
4⃣ آیت الکرسی سه مرتبه
⚘شیخ مهدی فقیهی می گوید:
به روستای خودمان رفتم و بر سر قبر پدر و مادرم فاتحه کبیره را خواندم و به قم بازگشتم. شب عمه ام خواب پدر و مادرم را میبیند که خمره ای از طلا و جواهرات در مقابل شان است.
⚘عمه ام از من پرسید:چه خیراتی برای پدر و مادرت فرستادی؟
گفتم: فاتحه کبیره را خواندم.
⚘مشخص شد روزی که من فاتحه ی کبیره را برای پدر و مادرم خواندم، رحمت واسعه ای از طرف خداوند شامل حالشان شده است.
⚘در ضمن به برکت خواندن فاتحه کبیره، گشایشی نیز در زندگی ام مشاهده کردم...
پنجشنبه است، شادی ارواح طیبه شهدا و درگذشتگان مان فاتحه کبیره بخوانیم.🌹🤍
التماس دعا🤲
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
✨﷽✨
🌸 حکایتِ دلدادگی یک جوان شیعه ی ایرانی به دختر دانشجوی مسیحی
خانمی که ماجرای شنیدنی خودش را اینچنین بیان میکند : من مسیحی بودم تا روزی که یکی از دانشجوهای ایرانی به خواستگاریم آمد. او گفت من شیعه هستم و شرط ازدواجم با شما این است که شما هم شیعه شوید. فرصتی خواستم تا پیرامون اسلام و تشیع تحقیق کنم. بعد از تمام تحقیقاتم همسرم هم پزشک شده بود.
خیلی کمکم کرد و همه ی مسائل برایم حل شد جز یک مسأله و آن موضوع طول عمر امام زمان (علیه السلام) بود. ما با هم ازدواج کردیم و بعد از چند سال به حج مشرف شدیم. در منی که برای رمی جمرات می رفتیم، همسرم را گم کردم. از هر کس با زبان انگلیسی نشانی می پرسیدم، نمی دانست. خسته شدم و گوشه ای با حال غربت نشستم. ناگهان آقائی در مقابلم آمد که با لهجه ی فصیح انگلیسی صحبت می کرد. به من گفت: بلند شو برویم رمی جمرات را انجام بده. الآن وقت می گذرد. بی اختیار دنبالش راه افتادم و رمی جمرات را انجام دادم. بعد از رمی جمرات، آن آقا مرا به خیمه رساند. خیلی از لطفش تشکر کردم.
او به هنگام خداحافظی فرمود:
👈«وظیفه ی ماست که به محبان خود رسیدگی کنیم».
👈«در طول عمر ما شک نکن».
👈 «سلام مرا هم به دکتر برسان».
📚نقل از کتاب میرِ مهر صفحه۳۵۵
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
❎به مناسبتِ ولادت با سعادت دختِ ارشد امیرالمومنین علیهما السلام:
زنان برای بهشتی شدن چه نیاز دارند و خالقشان از آنها چه خواسته؟؟
🔴ورُوي عنها عليهاالسلام ـ أيضاً ـ : يقول جدّي الرسول الكريم : « إذا صلّت المرأةُ خَمسَها ، وصامَت شَهرها ، وحَفَظت فرجَها ، وأطاعت زوجها ، قيل لها : أُدخُلي الجنّة من أيّ أبواب الجنّة شئتِ ».
❇️ترجمه::
●از حضرت زینب سلام الله علیها روایت شده است که فرمود: جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
اگر زنی نمازهای پنج گانه واجب خود را بخواند و روزه ماه رمضانش را بگیرد و دامان خود را از آلودگی حفظ کند و از شوهر خود اطاعت نماید ؛ به او گفته خواهد شد از هر دری از درهای بهشت که خواستی داخل شو
📚زينب الكبرى عليها السلام من المهد الى اللحد/ ص۵۸۲
✍🏽پ.ن: گاهی در جامعه مطالبی را بر زنان بار کرده اند که نه خالقشان خواسته است و نه بلحاظ عقلی مناسب روحیه و جسم زنانه میباشد . چیزی که خالق خواسته نه نفقه دادن و اشتغال است نه تحصیلات است نه تفسیر قرآن و تفقه در دین است نه ورود در مسائل سیاسی است این مطالب من درآوردی قطعا ذهنِ زنان جامعه را از وظایف اصلی و آنچه به آن مامور شده اند باز خواهد داشت و تا زمانی که اشتغالِ به حواشیِ مضر برطرف نشود نه عفت جامعه اصلاح میشود نه ازدواج تسهیل میگردد نه فرزند آوری به نتیجه ی مطلوب خواهد رسید.
گاهی میبینیم حتی از طرف کسانی که دلسوزِ مسئله ی جمعیت هستند تشویق به تحصیل (حالا در حوزه یا دانشگاه) وجود دارد یا موافقت با اشتغال زنان چه مستقیم و چه غیر مستقیم وجود دارد اینها تناقض است.
✅ قهرمان و پیروزِ میدان آن بانویست که اشتغالات کاذب و مضر را ترک کرده و تمرکز زندگی اش به شوهر و فرزندانش بوده است .
✅موفقیت و پیروزی از آنِ زنیست که در اطاعت از شوهر پیشی گرفته و مشغولِ جهاد حقیقیِ زنانه یعنی خوب شوهر داری کردن است.
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
👑 7️⃣ دلیل برای اینکه شروع کنید و از این به بعد کره بادام زمینی بخورید ⬇️
1: به کاهش احتمال سرطان سینه کمک میکند
2: چربی سوز قوی شکم و پهلو است
3:سطح استرس را کاهش می دهد
4: قدرت حافظه و یادگیری را بالا می برد
5: فشارخون را کنترل میکند
6:ریسک ابتلا به دیابت را کاهش می دهد
7: راحت تر می خوابید..
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
استفتاء از حضرت آیت الله خامنه ای:
موضوع : پوشیه
سؤال: اگر زنی پوشیه و نقاب بر صورت خود بزند، و در عرف آن شهر و منطقه مایه ی شگفتی و جلب توجه شود، آیا لباس شهرت تلقّی میگردد؟
جواب: پوشیه لباس عفاف است، و لباس شهرت محسوب نمیشود.
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی
🇮🇷@monjiqoran
🟢 بسیار خواندنی ، دخترها حتماً بخونن
☑️ مریم مقدس و خواستگارش!
در یکی از کلاسهای دانشگاه، بحثی داغ در مورد انتخاب همسر توسط پسران در جریان بود. موضوع بحث این بود که چرا برخی پسران با وجود داشتن روابط متعدد با دختران مختلف، در نهایت به دنبال دختری پاک و بیتجربه در زمینه ارتباط با پسران برای ازدواج میگردند. این موضوع برای بسیاری از دانشجویان، از جمله من، غیرقابل درک بود.
در حین بحث، استادمان خاطرهای جالب تعریف کرد:
ایشان که در گذشته مشاور دانشجویان در دانشگاهی دیگر بودند، روزی دختری به نام سارا که قبلاً نیز در یکی از کلاسهایش حضور داشت، به اتاقش مراجعه می کند. سارا که از نظر حجاب و رفتار چندان پایبند به عرف جامعه نبود، در کلاس نیز با پسران شوخی میکرد و به اصطلاح عامیانه، "تیپ دختران امروزی" را داشت.
سارا با سلام و احوالپرسی از استاد، تقاضای صحبت خصوصی کرد و پس از اجازه استاد، شروع به صحبت کرد:
"حاج آقا، من قصد دارم در مورد موضوعی با شما صحبت کنم. راستش توی کلاس ما پسری هست که خیلی بهش علاقهمند شدم، اما خجالت میکشم که خودم به او بگویم. میخواستم شما به عنوان واسطه این موضوع را به او بگویید.
ما توی کلاس خیلی راحت با هم صحبت و شوخی میکنیم. احساس میکنم روحیاتمان به هم میخورد و از بقیه دختران دانشکده راحتتر با من حرف میزند. از نگاهش هم مشخصه که به من علاقهمنده، ولی من خجالت میکشم که بهش بگم. میشه شما این کار رو برای من انجام بدین؟"
سارا پس از گفتن این حرفها، به بهانهای از اتاق خارج شد.
هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که همان پسری که سارا به خاطر او به اتاق استاد آمده بود، وارد شد. استاد با خود فکر کرد که حتماً این پسر هم به خاطر سارا آمده و چه خوب که خودش پیشقدم شده و نیازی به واسطهگری او نیست.
پسر با لحنی خجالتزده گفت: "حاج آقا، من توی یکی از کلاسها دختری رو دیدم که خیلی بهش علاقهمند شدم و میخوام ازش خواستگاری کنم، ولی خجالت میکشم و نمیدونم چطور بهش بگم."
استاد پرسید: "اون دختر کیه؟" و پسر در جواب گفت: "خانم مریم ...."
استاد با شنیدن اسم مریم، تعجب کرد. مریم دختری بود که در دانشکده به "مریم مقدس" معروف بود. او دختری بسیار باحجاب، متین و باوقار بود که به ندرت با پسران صحبت میکرد و بیشتر حواسش به درس و کتابش بود.
استاد به پسر گفت: "تو که به این دختر نمیخوری! من چندتا کلاس باهاش داشتم. مریم خیلی سرسنگین و باوقاره. من تا به حال توی هیچکدوم از دخترانِ این دانشکده به اندازه او حجب و حیا ندیدم. در ضمن، تو که روابط عمومیت خیلی خوبه! فکر میکنم خانم سارا (همان دختری که قبل از تو به اتاقم اومد و از من خواست واسطه بشم) بیشتر به دردت میخوره!"
پسر قبل از اینکه استاد حرفش را تمام کند، با لحنی قاطع گفت: "من از دخترانی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن و پوشش و حجاب درست و درمانی ندارند، بدم میاد. من میخوام همسر آیندهام فقط مال خودم باشه. میخوام خندهها، شوخی ها و زیباییهایش فقط برای من باشه و همه درددلهایش را با من در میان بگذارد.
حالا شما به من بگید چطور میتونم با دختری که قبل از ازدواج هیچ چیز برای همسر آیندهاش نگه نداشته زندگی کنم؟!
من همون دختر سرسنگین و باوقار رو میخوام که لبخندش رو تا به حال هیچ مردی ندیده. همون دختری که توی ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به حرفهای پسران باشد، فقط به درسش فکر میکنه و نمرات عالی داره.
همون دختری که حجب و حیا و وقارش باعث شده که هیچ مردی جرات نکنه باهاش شوخی کنه. و من هم به همین خاطر مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که من خودم خجالت میکشم که بهش بگم!
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
📝خاطره ای تکان دهنده
#از_استادشفیعیکدکنی
✍نزدیکی های عید بود،
من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم،
صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم،
از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...
(استادکدکنی حالا خودش هم گریه می کند و تعریف میکند...)
🔹پدرم بود،
مادر هم او را آرام می کرد،
می گفت:
آقا! خدا بزرگ است،
خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!...
اما پدر گفت:
خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند،
🔸نباید فکر کنند که ما... 😔
حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم
دست کردم توی جیبم،
100 تومان بود
کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم.
روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم.
🔹آن سال، همه خواهر و برادرام از تهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان....
پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛
10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد.
اولین روز بعد از تعطیلات بود،
چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس،
🔸آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛
رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟
گفت: "باز کنید؛ می فهمید".
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
🔹گفتم: این برای چیست؟
گفت: از مرکز آمده است؛
در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛
برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟!
فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم:
🔸این باید 1000 تومان باشد،
نه 900 تومان!
مدیر گفت : از کجا می دانی؟
کسی به شما چیزی گفته؟
گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من می دهد.
روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس،
🔸آقای مدیر خودش را به من رساند
و گفت : من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم،
درست گفتی!
هزار تومان بوده نه نهصد تومان!
آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود
که خودم رفتم از او گرفتم؛
اما برای دادنش یک شرط دارم...
🔹گفتم: "چه شرطی؟"
گفت : بگو ببینم،
از کجا این را می دانستی؟!
گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را به تو بر می گرداند،
گمان کردم شاید درست باشد...!!
#واقعی
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
💟 چندتا اصطلاح که به غلط استفاده میکنیم:
•خواب زن چپه!
اون خواب زن نیست بلکه خواب ظنِّ یعنی خواب حدس و گمان.
•تخمه ژاپنی!
اون تخمه جابانیه. جابان یه روستایی در غرب روستای سربندان دماونده که مردمش به زبان کردی کرمانجی صحبت میکنن و این نوع تخمه تو جابان کشت میشه.
•پیش قاضی و معلق بازی!
مینویسیم پیش قاضی معلق بازی در حالی که درستش پیش غازی و معلق بازیه. و غازی به معنای بندبازه.
•فلانی گرگ بارون دیدست!
گرگ بارون دیده کاملا اشتباهه و باید بگیم گرگ بالان دیده. بالان تله ای هست برای گیرانداختن و شکار حیوانات.
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
💠۱۲ نکته رفتاری برای بالابردن آداب اجتماعی:
۱- اگه کسی یکبار تلفن رو جواب نداد سریع دوباره بهش زنگ نزن.
۲- اگه از کسی پول قرض کردی زودتر از اونکه درخواست کنه، پسش بده.
۳- اگه کسی برای وعده غذایی به رستوران دعوتت کرد، گرون ترین غذارو انتخاب نکن.
۴- اگه یکبار دوست شما پول تاکسی داد دفعه بعد تو پرداخت کن.
۵- هیچوقت جلوی فقرا از ثروتت حرف نزن.
۶- وقتی کسی برای شما کاری انجام میده تشکر کن هرچقدر کارش هم ناچیز باشه.
۷- به نظرهای متفاوت از خودت احترام بزار.
۸- وقتی کسی صحبت میکنه صحبتش رو قطع نکن.
۹- اگه رفتاری با کسی داشتی و خوشش نیومد دوباره تکرارش نکن.
۱۰- هیچوقت زیرقولی که دادی نزن یا هیچوقت قولی نده که نتونی بهش عمل کنی.
۱۱- رازهای آدم هارو با خودت به گور ببر.
۱۲- اگه کسی عکس گالریشو نشونت داد عکس های قبل و بعد رو نگاه نکن.
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
💫💫💫
🔸امروز یه خانمی تو خیابون
چنان با پشت دست، محکم زد تو دهن بچه اش
که از گریه های بچه دل سنگ آب میشد،
و من تمام مدت به دوستم فکر میکردم
که با کلی درمان بازم بچه دار نشد و همیشه از حسرتش میگه ،
کاش خدا بچه رو به کسائی بده که شایستگیش رو داشته باشن.
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran
🔻 سجده بر انگشتان دست:
⭕️ سوال: مشغول نماز خواندن بودم که کودک خردسالی مهر مرا برداشت وقتی به سجده رفتم پیشانی ام را روی دو انگشت دست قرار دادم آیا نماز درست است؟
✅ جواب: اگر وقت برای دوباره خواندن نماز داشته اید باید نماز را شکسته و دوباره با چیزی که می توان بر آن سجده کرد نماز می خواندید و اگر این کار را نکردیده اید باید نماز را قضا کنید.
(آیت الله مکارم باید نماز را تمام کرده و بنابر احتیاط واجب دوباره می خواندید)
📚 توضیح المسائل ده مرجع م ۱۰۸؛ امام و مکارم العروه الوثقی مع تعلیقات ج ۱. آیت الله بهجت استفتائات ج ۲ س ۲۰۷. رهبری سایت استفتائات جدید . آیت الله سبحانی توضیح المسائل م ۱۰۴۳ . آیت الله صافی استفتاء
🆔 کانال سبک زندگی اسلامی | عضو شوید 👇
🇮🇷@monjiqoran