eitaa logo
🟢توشه راه✅️
301 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
29 فایل
مطالب نابببب بروززززوعکس زیبامفهومی وودلنوشته هاووو فروشگاه !! پاسخ گویی @montazarmohbby110 ⭕جهت ثبت سفارش ☝️☝️☝️ بزن روپیوستن کانال وگم نکنی😍 https://eitaa.com/montazarr1401 https://eitaa.com/ganbrynanwamahsolatorganek لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
• • رو به یارانشون فرمودن: _ «هم دوست داشتن‌تون به خاطر خدا باشه، هم دشمنی‌ کردنتون؛ چیزی رو که درسته به خاطر خاطر خدا بپذیرید، و چیزی رو که غلطه به خاطر خدا رد کنید. هیچ کس به ولایت خدا نمی‌رسه، و حتی اگه نماز و روزه‌اش فراوان باشه طعم ایمان رو نمی‌چشه، مگر این که این طور رفتار کنه! حیف که در دوران شما، بیشتر برادری‌ها و رفاقت‌ها به خاطر دنیاست؛ مردم به خاطر دنیا با هم دوست میشن و به خاطر دنیا به جون هم میفتن! درحالی که با این طور زندگی کردن، نمی‌تونید جواب خدا رو بدید.» یه نفر پرسید: _ یا رسول الله من از کجا باید بفهمم که دوستی و دشمنی‌ام برای خداست؟ دوست خدا کیه که باهاش رفاقت کنم؟ دشمن خدا کیه که باهاش دشمنی کنم؟! پیامبر اکرم ﴿ص﴾ به امیرالمؤمنین اشاره کردن و فرمودن: _ این مرد رو می‌بینی؟! دوست علی دوست خداست، پس اون رو دوست داشته باش؛ و دشمن علی دشمن خداست، پس باهاش دشمنی کن! دوست علی رو دوست داشته باش، حتی اگه پدرت رو کشته باشه و با دشمن علی دشمنی کن، حتی اگه پدر یا پسرت باشن!... | الأمالی، ص ۲۵ https://eitaa.com/montazarr1401
اگر گذشته‌ تان را با خود حمل کنید پیر می‌شوید و هر روز پیرتر هم خواهید شد ! و اگر مدام به آن فکر کنید ، تلخ‌تر و تلخ‌تر خواهد شد اگر گذشته را به یاد آورید و مدام برای آن اشک بریزید، هر لحظه بر دوش شما سنگین و سنگین‌تر می‌شود... اما اگر گذشته را چراغ راه آینده قرار دهید و از آن بیاموزید و آموخته‌ تان را بکار بندید، آن سنگینی از دوش شما برداشته خواهد شد و گذشته شما را رها میکند... https://eitaa.com/montazarr1401
‍ تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی.. اون روز چه لباسی می پوشی؟ چه طلایی به خودت آویزون می کنی؟ با چه ماشینی گردش می کنی؟ کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب می کنی؟ شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه. وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه. برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه .دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره... خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمی کنه. همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمی کنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی. اون وقته که می بینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه. چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص، با دیگران بزرگ و با ارزشه... https://eitaa.com/montazarr1401
ما ممکنه بتونیم همه‌چیز رو فراموش کنیم و همه رو ببخشیم اما دردی که احساس کردیم رو فراموش نمی‌کنیم. https://eitaa.com/montazarr1401
برای انهدام یک تمدن باید سه چیز را شکست: خانواده؛ نظام آموزشی؛ الگوها. برای اولی باید منزلت زن را شکست، برای دومی، منزلت معلم و برای سومی، منزلت بزرگان و اسطوره‌ها را. https://eitaa.com/montazarr1401
رفاقت به حرف زدن نیست هر وقت بخاطر رفیقت از مهم ترین چیزهای زندگیت گذشتی که دلش نشکنه اونوقت اسم خودتو بذار رفیق https://eitaa.com/montazarr1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏تا وقتی خودت آشپزی نکنی و غُر زدن اونایی که واسشون آشپزی کردی رو مثل (من اینو دوست ندارم و نمی‌خورم) رو نشنوی، درک نمیکنی که مادرا چه تحمل عجیبی دارن رو این مسئله و چطور وقتی غُر بی‌خود میشنون ازت سر غذایی که پختن، قابلمه رو تو صورتت نمی‌کوبند. https://eitaa.com/montazarr1401
‏‌هیچوقت برای پسر یا دختر مورد علاقه تون، خانواده تونو زیر پا نذارین؛ کسی که شمارو بدون خانواده بخواد، در واقع راه برده داری رو پیش گرفته! https://eitaa.com/montazarr1401
📘❤️چقدر این داستان زیباست👌🏻 جنايتكاري که آدم کشته بود، در حال فرار با لباس ژنده خسته به دهکده رسید. چند روزچیزى نخورده بود وگرسنه بود. جلوى مغازه میوه فروشى ایستاد و به سیب هاى بزرگ و تازه خیره شد، اما پولى براى خرید نداشت. دودل بود که سیب را به زور از میوه فروش بگیرد یا آن را گدایى کند. توى جیبش چاقو را لمس مى کرد که سیبى را جلوى چشمش دید! چاقو را رها کرد... سیب را از دست مرد میوه فروش گرفت. میوه فروش گفت: «بخور نوش جانت، پول نمى خواهم.» روزها، آدمکش فرارى جلوى دکه میوه فروشى ظاهر میشد. و بى آنکه کلمه اى ادا کند، صاحب دکه فوراً چند سیب در دست او میگذاشت . یک شب، صاحب دکه وقتى که مى خواست بساط خود را جمع کند، صفحه اوّل روزنامه به چشمش خورد .عکس توى روزنامه را شناخت . زیر عکس نوشته بود: «قاتل فرارى»؛ و جایزه تعیین شده بود. میوه فروش شماره پلیس را گرفت... موقعی که پلیس او را مى برد، به میوه فروش گفت : «آن روزنامه را من جلو دکه تو گذاشتم . دیگر از فرار خسته شدم. هنگامى که داشتم براى پایان دادن به زندگى ام تصمیم مى گرفتم به یاد مهربانی تو افتادم. "بگذار جایزه پیدا کردن من، جبران زحمات تو باشد"👌❤️ 📚 📗مجموع حکایات و داستانهای پندآموز📚 https://eitaa.com/montazarr1401