eitaa logo
منتظران ظهور
562 دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
9.2هزار ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❣️آقایان محترم توجه کنید اگر هزاران هزار ثروت و طلا و جواهرات به پای همسرتان بریزید اما کوچک‌ترین محبتی را به همسرتان نشان ندهید ارزنی ارزش نخواهد داشت. 👈 یک زن در زندگی به هیچ چیزی به اندازه‌ی محبت کردن نیاز ندارد؛ محبتی که هم به زبان آورده شود و هم به آن عمل شود. . ‎‌‌‌‌‌‌ ‌
📚داستان کوتاه ‌📌حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی فردی همسایه ای کافر داشت هر روز و هر شب با صدای بلند همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد! که خدایا، جان این همسایه کافر من را بگیر، مرگش را نزدیک کن (به طوری که مرد کافر می شنید.) زمان گذشت و او بیمار شد؛ دیگر نمی توانست غذا درست کند ولی در کمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش ظاهر می شد! هرروز بر سر نماز می گفت خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی و غذای مرا در خانه ام ظاهر می کنی و لعنت بر آن کافر خدا نشناس! روزی از روزها که خواست برود غذا را بر دارد، دید این همسایه کافر است ک غذا برایش می آورد، از آن شب به بعد، هر شب سر نماز می گفت: خدایا ممنونم که این مردک شیطان رو وسیله کردی که برای من غذا بیاورد، من تازه حکمت تو را فهمیدم ک چرا جانش را نگرفتی... با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی....! ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☕🍁 - بریم نماز بخونیم نوبت مبینا این هاست. - باشه بریم. با تکان خوردن دستی جلوی صورتش به خود آمد و با کنجکاوی به هدیه نگاه کرد. با هم از میان آن همه جمعیت عبور کردند و به بیرون مسجد رفتند. عاطفه مهری برداشت و همان جا بدون توجه به بقیه مشغول خواندن نمازش شد. نمازش که تمام شد همان گوشه نشست و به مداحی گوش سپرد؛ به مناسبت اولین روز محرم، مداحی گذاشته بودند. منتظر مبینا و هدیه شد تا با هم خدافظی کنند و بروند. اعصابش خورد شده بود؛ نمی دانست چرا هر موقع که عجله دارد، هدیه مشغول حرف زدن می شود و دیر می آید؟! هدیه که آمد، با غضب نگاهی به او انداخت و گفت: تموم شد؟! بریم؟! بمون، مبینا داشت با مامان مهدی حرف می زد، بیاد بریم. مبینا چه کاری می تواند با زینب خانم داشته باشد؟ کمی منتظر شد که مبینا نیامد. داخل رفت و کنار مبینا ایستاد. بار دیگر با زینب خانم مشغول صحبت شد. مبينا مشغول صحبت با مسئول حوزه ی خواهران بود. بدجور دلش می خواست وارد حوزه شود؛ هر چه قدر هم که عاطفه به او گفته بود باید چهار سال دیگر صبر کنی، حرف تو گوشش نمی رفت که نمی رفت. حرف خودش را می زد. مسئول حوزه از این همه شوق مبینا به وجد آمده بود ولی به او گفت: دخترم باید دیپلم بگیری! بعد می تونی وارد حوزه بشی. مبینا پکر شد و بعد از خداحافظی با آن دو بدون ذره ای توجه به عاطفه به سمت در رفت ........ 💞
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ استقبال مردم یاسوج از شهید خوب
🌺 # پویش هرروز باشهدا همراهان عزیز، با توکل بر خداوند متعال جهت زنده نگه داشتن یاد ونام شهیدان والامقام ایران عزیز امروز هدیه میکنیم : 🌷 یک مرتبه سوره حمد 🌷سه مرتبه سوره توحید 🌷 ۱۴مرتبه صلوات به شهیدوالا مقام 🌸 علینژاد🌸 وهمه شهدای عزیز صدر اسلام تاکنون شفاعت شهدا شامل حال همه شما عزیزان🙏 (
💦 باش .. 🔥هر کجا و در هر کسی آتشی از و بی محبتی دیدی..... 💕سریع او را با و و کن. فکرشم نمیکردم این کارو بکنه 😳👌 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🔴تمرین تنفس عمیق برای کنترل خشم و غضب 🔹به جای اینکه به عصبانیتتون اجازه بدید تا خارج از کنترل شما باشه، هر بار که احساس عصبانیت می‌کنید، برای آروم کردن بدن و ذهنتون، به تمرین تکنیک‌های تنفس ساده عادت کنید. 1️⃣ آهسته نفس بکشید، اما نفس‌های عمیق بکشید تا واکنش استرسی که معمولا همراه با عصبانیت هست رو خنثی کنید. 2️⃣ یک کلمه یا عبارت آرامش بخش رو تکرار کنید، مثلا بگید «آروم باش»، «بیخیال» یا «من کنترل خشم خودم رو دارم» 3️⃣ عضلاتتون رو فشار بدید و بعد رها کنید. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃