برشی از کتاب به وقت زیارت
نویسنده:جانباز حاج اسماعیل وکیل زاده
مادر شهیدان:
معاف از خدمت
بیشتر اوقات زندگی فرزندانم محرم و محمد در مسجد و سپاه سپری شد. محمد در سال 136. برای خدمت سربازی به ارتش مراجعه کرد؛ ولی پزشکان، وی را از خدمت سربازی معاف کردند و ما هم خوشحال بودیم که پیش ما میماند. برادرش محرم، سال 1362 به کردستان اعزام شد و مدتی بعد در کردستان به شهادت رسید. محمد پس از شهادت برادرش، تصمیم گرفت به جبهه اعزام شود. هرچه ما و آشنایان اصرار کردیم که تو از خدمت سربازی معاف شدی، نرو؛ ولی او قبول نکرد و گفت: «دفاع از اسلام برای همه واجبه.» چند روز بعد، از همه خداحافظی کرد و رفت.
برادر شهیدان:
ساختمان رستاخیز
در خانه، محرم را حسین صدا میکردیم. حسین بینش سیاسی بالایی داشت. فهم و شعور محرم برای آشنایان قابل لمس بود. او خیلی بافکر و تدبیر عمل میکرد. برادرم محمد هم خیلی زرنگ و شجاع بود. او در قضیۀ به آتش کشیدن دفتر رستاخیز در تبریز فعال بود. آن شب دیر به منزل آمد و وقتی سؤال کردم: «کجا بودی؟» جواب داد: «ساختمان حزب رستاخیز بودم.»
محمد از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود. وقتی پیکر مطهر محمد را در خانۀ شهید زیارت کردم، محل زخم را در بدنش پیدا نکردم. گفتند: «گلوله به پیشونیاش اصابت کرده و از پشت سر بیرون اومده.» خداوند این قربانیها را از خانوادۀ ما بپذیرد.