🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
💠 نهج البلاغه و شرح آن # (جلسه ۲۷) #خطبه سوم (شقشقیه)
🔶 تحلیل دوران خلافت خلیفه ی اول
🌴أمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلاَنٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لاَ يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ.فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلاَنٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى🌴
در جلسه قبل گفته شد:
💢أمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلاَنٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى💢
به خداقسم پسر ابو قحافه پیراهن خلافت را به زور و به ناحق به تن کرد ، در حالیکه اومی دانست جایگاه من نسبت به خلافت ، موقعیت سنگ آسیاب است نسبت به آسیاب .
در ادامه شرح خطبه جناب استاد می فرمایند:
امیرالمؤمنین علیه السلام خود را در برابر خلفاء به کوتاهی با جملاتی بسیار رسا معرفی می فرمایند .
❓در اینجا شاید سوال پیش آید که آیا رواست که کسی به مدح خودش بپردازد؟ در پاسخ گفته می شود که اگر کسی حق باشد، وبرای دفع شبهه از دیگران چنین کند ، این کار نه تنها خوب و شایسته است و قبیح نیست ، بلکه گاهی لازم و واجب هم می شود.
مثلاً ، اگر کسی در حق شما ، چنین گمان ببرد که شما توانایی خواندن قرآن را ندارید ، در این موقع اگر سکوت کنید و فکرکنید تعریف کردن از خود خوب نیست ، این تواضع نیست ، بلکه پای روی حق گذاشتن است . در اینجا باید بگویید ، نه تنها مسلط به خواندن قرآن هستید بلکه به ترتیل هم می توانید بخوانید و حتی به قرائت هم می توانم بخوانم . و حتی با لحن عربی و تفسیر آن هم آشنا هستم . و به حفظ قرآن هم تسلط دارم .
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در اینجا براین اساس دفاع می کنند و می فرمایند:
💢 ينْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لاَ يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ 💢
حضرت در این قسمت خود را به کوه بلندی تشبیه می کنندکه وقتی باران می بارد ، اگر بر روی دشت های هموار مقدار کمی آب جریان پیدا کند ، اما از دامنه کوه سیل جاری می شود . ایشان خود را به کوه بلندی تشبیه می کنند که آنقدر ارتفاع دارد و سربه فلک کشیده است که هیچ عقاب بلند پروازی اراده نمی کند که بر فراز آن کوه پرواز کند. یعنی چنان نیست که اگر تشنه علم در برابر حضرت قرار بگیرد ، یک قطره علم یا یک جرعه علم به او بنوشاند. اگر کسی تشنه باشد می تواند با سیلاب علم مواجه بشود وقتی در برابر علی بن ابیطالب قرار می گیرد.
وچنان نیست که کسی بتواند با ایشان رقابت کند و بگوید من احاطه پیدا کردم بر علی و علی راشناختم . هرقدر تیز پرواز باشد و قدرت داشته باشد نمی تواند بر بلندای قامت علی بپرد.
🔘 دقت داشته باشید که ۱۴۰۰ سال از این فرمایش می گذرد . در اقصی بلاد اسلامی این سخن علی بن ابیطالب به گوش دوست و دشمن رسیده است ؛ هیچکس پیدانشده بگوید علی بیجا سخن گفته نعوذبالله.
علی بن ابیطالب ادعایی فرموده است که در طول تاریخ آن همه دانشمند و نابغه آمده اند وقتی با این سخن مواجه شدند ، نگفتند علی زیاده گفته یا مبالغه کرده . هیچکس این را نگفته و حتی تواضع کردند که حق همین است و علی درست گفته است . زمانی که این سخن را حضرت فرمود، معاویه می توانست آن را دستاویز خود قرار دهد ولی نکرد . پس شایسته است که این سخن بر زبان آن حضرت جاری شود.
در ادامه ، این خطبه در بحث خلافت است و در واقع امام این پیام را برای شیعیان و دوستانشان در عُصور متأخّره درزمان های بعدی می فرستند. اینکه حضرت فرموده اند وقتی ابی بکر جامه خلافت به تن کرد ، من باید چه می کردم ؟!
💢فسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً💢
من آویختم پرده ای میان خودم و خلافت . در واقع امام حساب خود را از خلافت جدا کردند .
💢و طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً💢
کشح : آن قسمت پهلو که بالای لگن خاصره است.
من تهی کردم پهلوی خودم را از خلافت. در معنای این جمله ی حضرت دو تعبیر شده است ، بعضی گفته اند ، این کنایه است از رویگرداندن از خلافت . ابن ابی الحدید معنای دیگری را گفته ، اینکه تهی ماندن پهلو یعنی گرسنه ماندن . شخص گرسنه شکمش فرو می رود . یعنی من خودم را از این خلافت سیر نکردم و گرسنه نگه داشتم از این متاع خلافت.
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
🔶 نهج البلاغه # ادامه شرح خطبه سوم # ( جلسه ۲۷)
❓چرا علی بن ابیطالب پشت کردند و رودر روی دستگاه خلافت قرار نگرفتند؟! مگر حق باعل
نبود؟! مگر آن همه سفارش نشده زیر بار ظلم نروید؟! مگر سفارش نشده بود که از حق دفاع کنید؟! آن هم حقی بالاتر از حق علی؟!
وچه کس شایسته تر از خود علی؟!
حضرت توضیح می دهند:
⬇️⬇️⬇️
💢 وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي 💢
من همینطور مشغول شدم به اینکه بیاندیشم.
اَرتَئی : از ریشه رأی است ( با خودم مذاکره می کردم ، می اندیشیدم ، از خودم رأی می گرفتم)
💢بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ💢
اَصول : از ریشه صول معنای حمله کردن است بنابراین حضرت میفرمایند من یکی از این دو راه را داشتم یا باید حمله می کردم و حق خودم را میگرفتم یا باید آن شرایط پیش آمده را تحمل می کردم . از این جمله ما پاسخ این سوال تاریخی را می گیریم .
▪همان سوال که ، چرا علی بن ابیطالب علیه السلام در برابر غاصبین خلافت نایستادند؟
حضرت می فرمایند: اگر من حمله می کردم و می خواستم بجنگم و حق خود را بگیرم کسی همراه من نبود.
(بِيَدٍ جَذَّاءَ)↙️
جَذّ : بریدن ، قطع کردن
با دست بریده بایستم و بجنگم با آنها ( کنایه از اینکه ایشان یار و یاوری نداشتند) تعداد کسانی که حاضر بودند در راه علی علیه السلام و برای احقاق حق حضرت جانفشانی کنند ، به عدد انگشتان یک دست نمی رسید.
🔘 نکته : کسانی که با ابی بکر بیعت نکردند زیاد بودند . اما حاضرهم نبودند در رکاب علی بن ابیطالب هم نبودند. (یاران حضرت خیلی کم بودند.)
💢 أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ 💢
یا باید صبر می کردم بر تاریکی کورکننده. ( چقدر ظلمت بوده که حضرت از آن به تاریکی کورکننده تعبیر می فرمایند)
💢يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ 💢
آنقدر فشارسنگین بود که آدمهای میانسال یک مرتبه پیرِ کهنسالِ خمیده ی وارَفته می شدند . بچه ها میانسال می شدند.
💢وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ💢
انگار مؤمن جان می کَند ، تا قالب تهی کند.
💢فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى💢
احجی: خردمندانه تر
دیدم خردمندانه تر این است که صبر کنم . چون وقتی صبر می کردم من پیر می شدم ، من متحمل فشار می شدم ، اما دین باقی می ماند .
💢فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً 💢
پس صبر کردم ، در حالیکه خار در چشمم بود و استخوان در گلویم .
(در طول بیست و پنج سال چه بر حضرت گذشته که چنین فرمودند)
قابل تحمل نیست وقتی خاشاکی در چشم انسان می رود . آن هم ۲۵سال . ( کسی که نه از جنگ می هراسید و نه از شهادت و نه از روبرو شدن با آنها . با یک حرکتِ حضرت آنها عقب نشینی می کردند . ایشان مقاومت کردند برای بَقای دین) و دین باقی ماند و رشد کرد و به ما رسید .
😔چگونه بعضی می توانند بگویند علی به خلافت لبخند زد ؟! تاریکی کور کننده ، تهی شدن پهلو ، خار در چشم ، استخوان در گلو ، پیرشدن و دست و پازدن به معنای این است که حضرت خلافت را پسندیده بودند؟!
حالا اهل سنت می گویند شما شیعیان کاسه داغ تر از آش شده اید!!! علی که خودخلفاء را پذیرفت!!!
ایشان چگونه پذیرفتند؟ با این توصیف دردناکی که از اوضاع می فرمایند؟!
(أَرَى تُرَاثِي نَهْباً)↙️
نهب: غارت کردن
حضرت می فرمایند: میراث من به غارت رفته بود.
❓اینجا سوال پیش می آید که مگر خلافت میراثی است ؟
در پاسخ گفته می شود ، نه آن میراث مادی که ما فکر می کنیم ، منظورهمان میراثی که جناب زکریا فرمود :
◇ فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّايَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ۖ◇ مریم: ۶
پس مرا از سوی خود فرزندی عطا كن. كه از من و خاندان یعقوب ارث ببرد
¤¤¤¤¤¤¤
ویا آنجا که قرآن کریم می فرماید:
◇ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ ◇ فاطر:۳۲
سپس این كتاب را به كسانی از بندگانمان كه برگزیدیم به میراث دادیم.
¤¤¤¤¤¤¤
منظور ، آن میراث معنوی است که باید به علی بن ابیطالب می رسید. شایسته ترین فرد بعد از پیامبر کسی نبود جز علی بن ابیطالب علیه السلام . حالا این میراث را غارت کردند . پس اینکه گفته می شود غصب خلافت ، سخن بیجایی نیست . خود حضرت در نهج البلاغه عنوان کردند .
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
💠🔹 نهج البلاغه و شرح آن #خطبه سوم ( شقشقیه)# ( جلسه ۲۸)
تحلیل دوران خلافت خلفاء (خليفه اول)
🌴 حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلاَنٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا 🌴
در ادامه حضرت می فرمایند :
●حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ●
تاآنکه خلیفه اول راه خود طی نمود.
این جریان ادامه پیدا کرد تا دوسال و سه ماه ، یعنی در سال ۱۳ که ابی بکر از دنیا رفت.
بعداز دو سال وسه ماه خلافت .
●فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلاَنٍ بَعْدَهُ ●
بعداز آنکه خلافت ابی بکر به سرآمد، خلافت را گسیل داشت به سمت پسر خطاب
[ادلی بها : ارسلها
🔻در سوره مبارکه یوسف آمده :
💢وَجَآءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَىٰ دَلْوَهُ ۖ ( یوسف :۱۹)💢
و كاروانی آمد، پس آبآورشان را فرستادند، او دَلوَش را به چاه انداخت]
♻️اما آیا ابی بکر وصیت کرد که چه کسی بعداز او برسرکار آید؟
در برخی نقل ها آمده است که بله به نَصّ ابی بکر ، عمر خلیفه بر مردم شد. اما کیفیت این نَصّ را گوناگون نوشته اند .
✍یکی از این نقل ها که ابن ابی الحدید آورده این است که :
هنگامی که ابی بکر در بستر مرگ قرار داشت ، به دنبال عثمان فرستاد. وقتی آمد ، ابی بکر به او گفت : عثمان بنویس !
《بسم الله الرحمن الرحیم ، هذا ما عهد ابوبکر خلیفة رسول الله الی المؤمنین و المسلمین: سلام علیکم. فانّی احمد الیکم الله، امّا بعد 》
این عهدنامه ای است که عبدالله( ابی بکر) می نویسد برای مسلمین ، اما بعد
دراینجا ابی بکر بیهوش شد و پس از مدتی به هوش آمد و گفت عثمان چه نوشتی ؟ عثمان خواند :
《بسم الله الرحمن الرحیم ، هذا ما عهد ابوبکر خلیفة رسول الله الی المؤمنین و المسلمین: سلام علیکم. فانّی احمد الیکم الله،
اما بعد ، قد استخلفتُ علیکم عمربن خطاب》
ابا بکر با شنیدن این جملات گفت : من که نگفتم چنین چیزی را !!! تو ترسیدی من از دنیا بروم و مسلمین بدون سرپرست بمانند؟! عثمان گفت : بله من احساس خطر کردم و اینگونه نوشتم . و گفته شده در این موقع ابی بکر خوشحال شد و تکبیر گفت .
اما اگر فرض بگیریم ابی بکر به هوش نمی آمد و عثمان چنین کاری را کرده بود و دیدگاه ، دیدگاه عثمان بوده است . حتی اگر برای عثمان مسلم بوده ، مگر وصیت نباید نَصّ خود شخص وصیت کننده باشد؟
به هر حال به این مطلب یا چیزی شبیه این استناد کرده اند و اینگونه عمر بر سر کار آمد.
در ادامه حضرت می فرمایند :
●ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى ●
حضرت بیتی از اعشی ( از شعرای جاهلی ) خواندند.
🌾این شاعر در مورد وضعیت خودش شعری سروده که حضرت در این قسمت از خطبه برای نشان دادن عمق ناراحتی خودشان را در زمان روی کار آمدن عمر ، به این بیت تمثل جستند:
🍃شتّانَ ما يَومي عَلي كورِها
و يَومُ حيّانَ اخي جابِرٍ 🍃
چقدرفرق است بین امروز من که در رنج و سختی و فشار وناراحتی قرار دارم و بر کوهان شتر بیابان ها را طی می کنم ، و آنروزی که در کنار حیان نشسته بودم و در قصر او در ناز و نعمت زندگی می کردم .
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
نهج البلاغه # ادامه شرح خطبه سوم (شقشقیه)# (جلسه ۲۸)
تحلیل دوران خلافت خلفاء
🔘حَیّان ، از امرای یَمامه و صاحب قلعه و برج و بارو و در ناز و نعمت بوده . اعشی شاعر ندیم او بوده و در قصر او زندگی می کرده و طبیعی است که یک زندگی خوب و راحتی داشت. بعداز مدتی اعشی از او جدا می شود و گرفتار یک زندگی بیابانی می شود به طوریکه برای دست یافتن به مقداری آب و غذا مجبور بوده بر پشت شتر سوار بشود و از این طرف به آن طرف برود. در یکی از حالات سختی که بر پشت شتر بوده در بیابان گرم و سوزان در حرکت بوده یاد آن ایام زندگی در قصر می افتد و این بیت شعر را می سراید.
امام با سرودن این بیت از شعر اعشی می خواهند بفرمایند که چقدر فرق است بین امروز من و این وضعیتی که منِ علی که لایق ترین شخص جامعه هستم وجود دارد واینها گوی خلافت را به سمت همدیگر پرتاب می کنند و به من هیچ اعتنایی نمی کنند ؛ تا آن زمانی که من در کنار رسول خدا زندگی می کردم و رسول اکرم هر کاری که داشتند ، اول سراغ من را می گرفتند . در نهایت عزت در کنار رسول خدا بودم و اکنون وضعیتم به جایی رسیده که اینها نه بامن مشورت می کنند ، نه از من نظر می خواهند و نه حق مرا می پردازند.
و در ادامه می فرمایند:
●فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ●
چقدر جای شگفتی و تعجب است که ابو بکری که خلافت را در زمان خودش نمی پذیرفت و در ابتدا می خواست واگذار کند ، در پایان کار به نام دیگری رقم زد. ابی بکر در ابتدای خلافت استقاله می کرد
🌾 اقاله یعنی : اگر جنسی را خریداری کردی
د و به منزل بردید و معامله تمام شده است ؛ عیب و ایرادی هم در کار نیست . ولی به هر دلیلی دیدید این جنس به کار شما نمی آید مثلا کفشی است که به پای شما کوچک یا بزرگ است ، در اینجا جنس را نزدفروشنده می برید و از او خواهش می کنید که آن را پس بگیرد . اگر عیبی داشته باشد یا خیلی گران فروخته باشد( خیارغبن صورت گرفته باشد) او لازم است که پس بگیرد اما جنسی که فروخته شده و سالم است و هیچ مشکلی در بین نیست فروشنده می تواند از پس گرفتن جنس خودداری کند . در اینجا شما خواهش می کنید که همین خواهش کردن می شود استقاله.
🌾در این حال به فرموده رسول اکرم اگر کسی برادر مؤمنش را اقاله کند( یعنی اگر پشیمان شد جنس را از او پس بگیرد) در روز قیامت هم خداوند گناهانش را نادیده می گیرد .
🍃مَن اَقال اَخاه المومن،
أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.🍃
در اینجا ابی بکر استقاله می کند ، یعنی می گوید بیایید خلافت را از من پس بگیرید.
روایات و نقل های متعددی آمده است در میان کتب تاریخی اهل سنت ، آنچه که بیشتر معروف است ، این است که ابی بکر ابتدای خلافتش این جمله را بر زبان آورده است .
✍ ابن ابی الحدید / ج۱/ ص۱۶۹ آورده است ↙️
《اقیلونی لست بخیر منکم
اقاله کنید ( خلافت را ازمن پس بگیرید) من از شما بهتر نیستم.》
✍مثلا دینوری در "الامة و السیاسة" نقل کرده است که ابی بکر گفت ↙️
《 لاحاجة لي في بيعتكم اقیلونی بیعتی ......من بیعت شما را نمی خواهم بیایید پس بگیرید( اقاله کرد)》
🔘نکته مهم این است که ابی بکر خود می دانست ، خلافت حقش نیست وگرنه نمی توانست اقاله کند.
و بعد امیرالمؤمنین در ادامه می فرمایند :
●لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا●
همانا به تحقیق سخت و شدید بود آن تقسیمی که کردند.
"تَشَطَّرَا" از ریشه شَطر می آید ، یعنی چیزی که جزء چیزی باشد، جزء را شطر می گویند. گاهی به معنی تقسیم کردن هم می آید.
"ضَرع" : پستان
شتر چهار پستان دارد ، که وقتی می خواهند آنها را بدوشند جفت جفت می دوشند . ( در يك لحظه دوپستان با هم دوشیده می شود گویی یکی است) بنابراین چون به صورت جفت می دوشند گفته شده دو پستان .
✍ابن ابی الحدید آورده است که :
این دوتا به شدت و با قاطعیت و بدون هیچگونه اغماضی شیر شتر خلافت را بین خودشان تقسیم کردند. یعنی صاحب شتر را از شیر شتر محروم ساختند .
در کلِ این خطبه امر خلافت به یک ناقه ( شتر) تشبیه شده است .
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
- هر چه را كِه دوست بداری
يك روزی از تو جدا خواهد شد
امام علی علیه السلام
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
💠🔹 نهج البلاغه و شرح
خطبه سوم ( شقشقیه) _(جلسه ۲۹)
🔶 خصوصیات روحی خلیفه دوم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
در ادامه خطبه شقشقیه رسیدیم به آنجا که امیرالمؤمنین علیه السلام ، پایان کار ابی بکر را بیان کردند و اینکه او بعداز خود برای خلافت عمر وصیت کرد ، با وجود آنکه در ابتدای کار می کوشید خود را از خلافت برهاند و استقاله می کرد .
حضرت توصیف عجیبی از خصوصیات روحی خلیفه دوم و وضعیت خلافت در زمان او نموده اند که این جلسه قسمت اول ( ویژگی ها و خُلقیات) او را مورد بررسی قرار می دهیم .
می فرمایند :
🌴فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الاِعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ...🌴
●فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الاِعْتِذَارُ مِنْهَا●
[ همان طور که در جلسات پیش هم اشاره شد در کل این خطبه ، خلافت به یک شتر تشبیه شده است ]
ابی بکر شتر خلافت را در یک منطقه سخت و صعب و خشن( سنگلاخ) سوق داد . منطقه ای که سنگها در اثر سرما وبارش باران و دیگر عوامل طبیعی تَرَک برداشته ، تیز شده و حیوانات هم از راه رفتن در آن جا احساس آرامش نمی کنند و گاهی با مشکلاتی مواجه می شوند .
🔘مقدمه ورود به بحث :
ما می دانیم که اسلام دین رأفت و رحمت و عطوفت و مهربانی است ؛ اما از طرفی وقتی به کتب تاریخ ادیان مراجعه می شود ، به ویژه کتب نوشته شده توسط غربیان ، وقتی به بحثی در مورد اسلام می رسند ، می گویند خدای اسلام ، خدای قهاری است و دین اسلام ، دین جنگ و خشونت است . چه شده که اینطور به غلط انعکاس یافته است که این دین ، دینِ خشونت است ؟!
البته پوشیده نیست که قسمتی از این قضیه جنبه تبلیغاتی دارد ؛ برای اینکه مسیحیت را آیین محبت معرفی کنند ، در مقابل به اسلام این ایراد را می گیرند.
یعنی در برابر همه امتیازاتی که برای اسلام می شمارند ، مانعی نیز ایجاد می کنند در برابر کسانی که بخواهند به اسلام نزدیک شوند . حالا باید ریشه این خشونت کجاست ؟ ما باید به این مسئله حساس باشیم 🤔
🚫دلایل ردّ این ادعای غلط :
1⃣اسلام دین رأفت و رحمت است و شاهد آنجاست که مسلمانان موظفند که هرکاری را با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" آغاز کنند.
✨جمله ای که در آن خداوند دوبار به رحمت یاد شده است( رحمت عام و رحمت خاص)✨
مگر می شود برای کار خشن از جمله ای استفاده نمود که در آن از رحمت و بخشندگی یاد می شود.
مسلمانان حتی برای ذبح حیوان که به ظاهر یک کار خشن است می گویند :
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
حتی به حیوان آب داده می شود.
پس می بینیم که در اسلام رأفت و رحمت سرلوحه امور قرار گرفته است .
2⃣ پیامبراسلام ویژگی هایی منحصر بفرد داشتند که گفته می شود " نبوت خاصه"
مهمترین خصیصه ایشان رحمت بوده است ( پیامبر رحمت و مهربانی)
💢وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً
لِلْعَالَمِينَ💢
ماتورا نفرستادیم مگر برای رحمت همگان.
3⃣ در آخرین آیه سوره مبارکه فتح که ویژگی یاران پیامبر را برمی شمرد ، می فرماید:
💢مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُٓ أَشِدَّآءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ ۖ💢
محمّد صلی الله علیه و آله، فرستاده خداست و كسانی كه با او هستند بر كافران سرسخت و در میان خودشان با یكدیگر مهربانند.
پس دین اسلام ، دینِ رحمت است لکن متأسفانه ما می بینیم که در زمان خلفاء به ویژه خلیفه دوم عکس این عمل می شده و به جای رفتار رحمت آمیز ، خشونت به حدّ اعلای خودش می رسد. طبیعی است که در جامعه اثر می گذارد . این که می گویند :
☆الناس علی دین ملوکهم ☆
همین است که وقتی رهبر جامعه خشن باشد بر کارگزاران تأثیر می گذارد.( چه بسا از همین خشونت ها که در گوشه و کنار به گوش بقیه رسیده ، باعث شده به اسلام و دینِ رحمت ، برچسب خشونت بزنند)
در این قسمت از خطبه ، با توجه به آیه مذکور↙️
💢وَالَّذِينَ مَعَهُٓ أَشِدَّآءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ💢
بحث در مورد خلیفه ای است که در کارنامه صحابی گریِ او هیچ مورد خشونت با کفار دیده نمی شود . ( جایی ذکر نشده که خلیفه دوم شخصی از کفار را به قتل رسانده باشد یا تحت تعقیب قرار داده باشد یا بر او فشار آورده باشد) بلکه عکس این گزارش شده است ( در مواردی میدان را خالی کرده است) جنگ های احد ، حنین و خیبر نمونه های بارز آن است .
↩️ نکته ای در پرانتز ↪️
آن مباحث مربوط به حفظ وحدت در اجتماع جای خودش ؛ اما اکنون دیده می شود که بیش از همه ملل ، ملت ما از ملت فلسطین دفاع می کنند ( با وجود اندک اختلاف مکتبی که بین ما وجود دارد) اما معنی این حمایت این نیست که دست از عقاید ، افکار و اندیشه های درون مکتبی خودمان برداریم . حتی