eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
9.5هزار ویدیو
298 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی #اللّهم_عجِّل_لولیِّک_الفرج مدیر: @Montazer_zohorr @Namira_114 تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽️ نقد دهه محسنیه و دهه سازی ❌ کل سال را تبدیل به عزاداری نکنید ‌╔═💎💫═══ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ‎‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا عید الزهرا سند تاریخی دارد؟؟ حقیقت ماجرای عیدالزهرا و ابولولو چیست ؟ استاد نهج البلاغه استاد مهدوی ارفع پیشاپیش از صحنه های داخل کلیپ عذر خواهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️جواب کوبنده سید کاظم به آقامیری که گفت : اسرائیل رو نزنیم! ببخشیم، چون امیرالمومنین گفتند با دشمنت با فضل برخورد کن! ━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید  :     https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴⇲و ایــنـــڪ آخــــــــرالزمان⇱ ✍یکی از نشانه‌های آخـــــــرالزمان غــــــــربال است... ● یعنی با هر فتنه معلوم می‌شه هر کسی کدوم طرفیه... ● غربال دو طرف داره : طرف حق یا باطل ● امام حسین (ع) یا یزید... ● ولایت پذیری یا مخالفت و دشمنی با ولی فقیه... ● در این میان حد وسط نداریم. ● زمانه غــــــــــربال هست انتخاب‌های ما امتحانی ست که عاقبت ما رو معین می‌کنه... ● تاریخ مدام تکرار میشه و غــــــــــربال ادامه داره... ● خیلی‌ها اشخاص و دوستان را در مسافرت می‌شناسن، ما در فتنه‌ها ● آخـــــــرالزمان درست زمانی هست که تک تک ما غــــــــــربال می‌شیم... باید انتخاب هامون درست باشه... ایمانتو محکم و استوار نگه داری، یه فرد بی ایمان هیچوقت مسیر درست رو انتخاب نمی‌کنه چون اعتقادات مسیر رو روشن میکنه... ● خوبی فتنه‌ها همینه که دیگه کسی پشت لبخندها و صحبت‌های منافقانه نمیمونه. -------------------- ☀️امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: در دگرگونی حالات گوهر مردان شناخته می‌شود و گذشت روزها اسرار پنهانی را بر تو آشکار می‌سازد.[۱] 📗[۱]- نهج‌البلاغه ، حکمت ۱۱۷ -------------------- 📌تلنگـر و تفکــر : در این روزگار سخت آخــــرالزمانی، بصیرت که نداشته باشیم، می‌شویم: «خَسِرَ الدُّنیا والآخره» ༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅༴༅ اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرجــــ
🌹 منتظران ظهور 🌹
شاهزاده ای در خدمت قسمت نود و هشتم🎬: علی علیه السلام ، نگاهی محزون به جمع کرد و‌ فرمود : به خدا قس
شاهزاده ای در خدمت قسمت نود و نهم🎬: هنگامی که روشنگری ابوذر به اوج خود رسید ، عمر که سخت خشمگین و هراسان بود ، از جا بلند شد و در حالی که رویش را به سمت ابوبکر که بر منبر خانهٔ خدا تکیه زده بود، می کرد، گفت : چرا روی منبر نشسته ای و این مرد (علی علیه السلام) نشسته و با تو روی مخالفت دارد و بر نمی خیزد تا با تو بیعت کند، آیا دستور نمی دهی تا گردنش زده شود؟! عمر هم خوب می دانست که محال است از پس قهرمان خیبر ، پهلوان عرب و‌ کشنده عمروعبدود، همو که ندای آسمانی چنین خواندش«لافتی الا علی و لا سیف الاذوالفقار» ، برآید ، اما چون اسدالله را دربند و به دور از ذوالفقارش می دید ، چنین جسارتی پیدا کرده بود . امام حسن و امام حسین علیهم السلام که کودکانی بیش نبودند و مانند جوجه هایی دو طرف پدر را گرفته بودند با شنیدن این سخن شروع به گریه نمودند. علی علیه السلام آن دو بزرگوار را به سینه چسپانید و فرمود : گریه نکنید عزیزانم، و با اشاره به ابوبکر و عمر ادامه داد : این دو نمی توانند پدرتان را بکشند. در این هنگام که قحطی مردان زمانه بود ،ام ایمن که روزگاری قبل پرستار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ،بود و حقیقت را با چشم و گوش خود دیده و شنیده و با عمق جان حس کرده بود ، از جا برخاست و جلو آمد و رو به ابوبکر گفت : ای ابوبکر، چه زود حسد و دورویی خود را ظاهر کردید! هنوز حرف در دهان ام ایمن بود که عمر به اطرافیانش دستور داد که او را از مسجد خارج کنند و بلند گفت : ما را با زنان کاری نیست. حال که عزمشان را جزم کرده بودند تا حقیقت را مکتوم دارند، حقیقتی که همه از آن باخبر بودند و هر کدام به دلایلی سعی در فراموشی آن داشتند، با حرکت ام ایمن ،خون مردانگی بعضی از یاران حیدر کرار به جوش آمد و بریدهٔ اسلمی برخاست و‌ گفت : آیا به برادر پیامبر و پدر فرزندانش حمله می کنید در حالی که تو همان کسی هستی که از میان قریش ،شما را خوب می شناسیم و رو به ابوبکر و عمر کرده و ادامه داد: آیا شما همان دو نفری نیستی. که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به شما فرمان داد تا خدمت علی علیه السلام بروید و به ریاست و امیر بودن او بر مؤمنین سر تسلیم فرو آورید؟ یادتان است که شما در جواب این حکم رسول الله ،گفتید : آیا این امر ، دستور خدا و رسول است؟ و آن حضرت فرمودند :آری... ابوبکر که راستی این سخنان را می دانست و می خواست با سخنی که می زند شبهه ای در اذهان مردم ایجاد کند، جواب داد: آری، همین طور است ، لکن بعد از این فرمود: پیامبری و خلافت برای اهل بیت من جمع نمی شود. بریدهٔ اسلمی تا این سخن کذب ابوبکر را شنید ، با لحنی غضبناک گفت : به خدا قسم که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم اینچنین نفرمود و تو به پیامبر دروغ می بندی، به خدا قسم در شهری که تو امیر آن باشی ، سکونت نمی کنم. در این هنگام عمر با شلاق دستش از جا بلند شد و همانطور که دستور می داد تا او را تازیانه بزنند، بریده اسلمی را هم از مجلس بیرون کردند‌.‌ و این است عدالت خلفایی که در گوش و کرنا می کنند، عدالتی که با غصب خلافت شروع شد و با بیعت هایی به زور شلاق و شمشیر ادامه داشت و عاقبتش شد چندین پاره شدن اسلام عزیز.... وقتی بریده اسلمی را نیز بیرون کردند ، عمر تلف کردن وقت را جایز ندانست و رو به مولایمان گفت : برخیز ای پسر ابی طالب و بیعت کن.... ادامه دارد 🖊به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد🎬: مولا علی علیه السلام فرمودند: اگر بیعت نکنم ، چه می کنید ؟ عمر جواب داد: به خدا قسم گردنت را می زنم! علی علیه السلام ،سه بار این سؤال را تکرار کرد ،تا حجت بر آنان تمام کند و هر بار، همان جواب را شنید. علی علیه السلام در حالیکه ریسمان به گردن مبارکش بود ، رو به سوی مزار پیامبر صلی الله علیه واله نمود و ندا داد: ای پسرمادرم ،ای برادر! این قوم مرا خوار کردند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند . و سپس با زور اطرافیان که دست مبارک ایشان را به سمت ابوبکر دراز می کردند، دستش را در حالیکه کف دست را بسته بود به دست ابوبکر زدند وبه همین مقدار کفایت کردند. و این شد بیعتی که هم اکنون، علمای اهل سنت از آن دم میزنند و برای حقانیت مذهبشان به آن استناد می کنند .... آهای مردم فهیم؛ آهای حقیقت جویان ،پاک طینت ؛ می دانم که شما هم به مذهب اجداد و نیاکانتان هستید ، همانگونه که ما اینچنین هستیم ... اما تحقیق در دین و شناخت حقیقت مذهب یکی از واجباتی ست که بر گردن ما گذاشته شده ، در مذهب خود تحقیق کن و در کتابهای بزرگان مذهبت ،جستجو کن تا فردا در سرایی دیگر پشیمان نشوید. اگر بعد از تحقیق با دلیل و مستند به تو ثابت شد که مذهبت حق است بر آن بمان ولی اگر متوجه شدی که عالم و آدم و حتی پیشینیان تو بر حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، شهادت دادند....به راهی پا بگذار که نجات یافتگان امت پا گذارده اند..‌‌ آری از مطلب دور نشویم ، بعد از بیعت اجباری امیرالمؤمنین ، سلمان ،ابوذر و مقداد رحمة الله علیهم و زبیر را هم با زور و به ضرب تازیانه و‌ کتک ،نزد ابوبکر بردند و از آنها بیعت گرفتند. پس از بیعت اجباری آنان ، سخنانی بین عمر و آنان رد و بدل شد ،که اصالت عمر و جایگاه او را در آن دنیا، از زبان پیامبرصلی الله علیه واله ، روایت می کرد که ما از آوردن این سخنان در اینجا خود داری می کنیم، ان شاء الله با ظهور مولایمان، پور زهرا و حیدر و طلوع آفتاب عشق، پرده از تمام واقعیت ها برداشته خواهد شد. حال که از علی علیه السلام به زور بیعت گرفته بودند ، جمعیت مهاجم اطرافش به کناری رفتند و ریسمان از دست و گردن ابوتراب باز کردند. علیِ مظلوم در حالیکه دست حسنین را در دست گرفته بود با چهره ای غمگین، از مسجد خارج شد... با ورود به کوچه ، ناگهان حسن کوچک به یاد صحنهٔ ساعتی پیش افتاد و انگار تصویرها جلوی چشمش، جان می گرفت ، مادر را می دید که دست به پهلو گرفته و خود را بین پدر و جمعیت قرار داده بود و تازیانه را می دید که بالا رفته بود و هوا را می شکافت تا بر جسم مادرجوانش بنشیند، حسن همان طور که بغض گلویش را فرو می داد ،نگاهش به زمین کشیده شده و ردّ خونی را که تا جلوی درب خانه شان کشیده شده بود گرفت ،ناگاه بغضش شکست و همان طور که اشکش روان بود آرام گفت : این ...این رد خون مادرمان است!! حسین که کوچکتر از او بود و تازه از هول و هراس واقعه مسجد بیرون آمده بود ، دستش را از دست پدر بیرون کشید و همان طور که به طرف درب خانه می دوید ، با گریه بلند بلند می گفت : درب خانه را آتش زدند ، مادرم پشت درب بود ، خودم دیدم با فشار درب ، میخ گداخته به سینه مادرم فرورفت ، فکر کنم مادرم سوخته باشد‌....باید خود را به خانه برسانم....پدر ، من می ترسم ....نکند مادر.....نکند مادر هم مانند پدربزرگمان پرواز کرده باشد؟! و علیِ مظلوم ، مظلوم تر از همیشه ،بر مظلومه عالم می گریست و خود را به درب نیم سوخته که هنوز از آن دود به آسمان بلند می شد، رسانید...‌ ادامه دارد 🖊به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و یک🎬: فضه همان طور که مانند پروانه به گرد وجود بانوی پهلو شکستهٔ خانه می گشت و یک‌ چشم به درب نیم سوخته داشت و یک چشم هم به پیراهن خونین بانویش که از جای نشتر میخ درب بر سینهٔ ایشان خون تازه میتراوید ،دید که حسین علیه السلام ،هراسان وارد خانه شد . فاطمه سلام الله علیها که چشم بر درب نیم سوخته داشت ،با ورود میوهٔ دلش به خانه ، بوی یارش ،عطر ولایت زمانش را حس کرد، گر‌چه نمی توانست اما دست به دیوار گرفت و یک دستش هم فضه در دست گرفت و از جا برخاست و رو به فضه گفت : ب..باید به استقبال ولیّ خدا بروم ، تا علیِ مظلوم با دیدن حال نزارم به دردهایی که بر جانم افتاده پی نبرد. فضه دانست که فاطمه می خواهد با پای خود، به استقبال امیرالمؤمنین برود تا علی با چشم خود ببیند ،فاطمه اش سالم سالم است ، گرچه درد پهلو و پرپر شدن محسن شش ماهه و سینه سوخته امانش را بریده بود، اما باید ظاهراً خود را سرحال می گرفت تا دردی دیگر به دردهای علی، نیفزاید. هنوز علی علیه السلام به درب خانه نرسیده بود که فاطمه با رویی که سعی می کرد نیم آن را که اثر سیلی بر آن مشهود بود با روسری سرش بپوشاند جلو آمد و با لحن مهربان همیشگی اش فرمود: سلام علی جانم، جانم فدای جان تو و جان من ،سپر بلاهای جان تو ،یا ابالحسن همواره با شما خواهم بود، اگر تو در خیر و نیکی بسر بری با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود. و علیِ تنها ،می دانست که کلام زهرایش راست ترین سخن روی زمین است و آن هنگام که لشکر دشمنان به خانه اش هجوم آورد ،این زهرا بود که جانش را سپر بلای ولیّ زمانش نمود ، وقتی پیغام زهرا به علی رسید که فرموده بود : به خدا قسم که هم اکنون از این ظلمی که بر ما روا داشته اید پناهنده مزار پدرم می شوم ، و در نزد پدرم دست به دعا بلند می کنم و همهٔ شما را نفرین می کنم.... علیِ مهربان دانست که اگر زهرا سلام الله علیها ،دست به دعا بردارد ، بی شک این دنیا کن فیکون خواهد شد ، آخر مدار زمین بر گرد زهرایش می چرخد...پس هراسان به سلمان فرمان داد تا خود را به زهرای مرضیه برساند و بگوید که علی فرموده: فاطمه ،به خانه باز گرد و از ناله و نفرین ،خودداری کن... و زهرا سلام الله علیها ، همان کرد که امامش فرمود ، دست روی دلش گذارد و به خواسته امامش سر تعظیم فرو آورد. علی که دلگیر از زمانه ای بی وفا بود و حالا جلوی رویش وفادارترین و ولایی ترین موجود روی زمین ایستاده بود ، دو طرف بازوی زهرا سلام الله علیها را گرفت و میخواست بوسه بر دامان این یار مهربان زند، بازوی ورم کردهٔ فاطمه، نالهٔ علی را بلند کرد ، از ناله پدر ، کودکان هم گرد این دو‌ موجود آسمانی جمع شدند و صحنه ای بوجود آمد که نالهٔ عرشیان را در افلاک در آورد..... چند روزی از واقعه مسجد و بیعت زورکی ابوبکر ،می گذشت که قاصدان خبری دیگر آوردند، خبری که طاقت زهرا را طاق نمود و او را از خانه نشینی به در آورد و با حالی نزار، خطبه خوانی قهار، در مسجد پیامبر صلی الله علیه واله شد.... ادامه دارد 🖊به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗📗 "عُیونُ أخْبارِ الرّضا" یا عیون الأخبار کتابی حدیثی درباره زندگی، آثار و روایات امام رضا(ع) نوشته شیخ صدوق ( ۳۸۱ ق) عالم بزرگ شیعه است. احادیث این کتاب در ۶۹ باب تنظیم شده که بخشی از آن، سخنان امام رضا(ع) بوده و بخشی دیگر احادیثی که آن حضرت از امامان پیش از خود، روایت کرده‌ است. عیون اخبار الرضا در موضوعاتی چون فقه، اخلاق، سیره و علم کلام از منابع مهم شیعه به شمار می‌رود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کرد؛ تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری ... @montazeraan_zohorr
توسل به سیدالشهدا 🏴 ۱۲۸ مرتبه این دعا را بدون وقفه بخواند انشاءالله مطلبش ادا و غمش زایل شود 📚 منتخب الختوم بی نیازے و غنے شدن هرڪس اسم شریف "العزیز" را تا چهل روز و هر روز ۴۰ مرتبه بگوید به احدے محتاج نخواهد شد 📚 مصباح ڪفعمی ۴۷۵ شفاء ے دیوانـه به دیوانه و مصروع ۱۳۱ مرتبه این آیه مبارڪه را بدمند شفا یابد ان شاء الله ↯ 💎《اِنَّکَ لَمِنَ المُرسلین 》💎 📚 خواص الآیات ۱۴۹ @montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا