🔴 #عوامل_بد_عاقبتى_انسان
✍ استاد قرائتی: با دقّت و جستجو در وضع افراد بد عاقبت مى توان علّت شقاوت و بد عاقبتى آنان را پيدا كرد كه ما به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم:
(۲) حبّ دنيا
عشق و علاقه به هر چيزى سبب مى شود كه انسان هنگام جدايى از آن، دچار حالت بغض و خداى ناكرده سوء عاقبت شود، چنانكه امام صادق عليه السّلام فرمود: طمع به دنيا، سبب خروج از دين و سوء عاقبت مى شود. همان گونه كه دليل بدبختى بلعم باعورايى كه دعاهايش مستجاب مى شد اين بود كه با پيروى از هوا و هوس در دام شيطان افتاد و تحت تاءثير وعده هاى فرعون و دلبستگى به دنيا، پيامبر خدا حضرت موسى را رها كرده و هوادار طاغوت شد و سرانجام به هلاكت رسيد. قرآن مى فرمايد:... فاَتبَعهُ الشّيطان... ولكنّه اءخلَد الى الارضِ واتّبَعَ هَواه شيطان او را بدنبال خود برد و به دنيا و مادّيات دل بست و از هوا و هوس خود پيروى نمود.
📚 کتاب معاد، استاد قرائتی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
انسان شناسی،قسمت ۵۲
نام استاد: شجاعی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
انسان شناسی 52.mp3
12M
#انسان_شناسی ۵۲
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
💢 " بدل زدن " یک فن در کشتی است!
کشتیگیر منتظر است تا رقیب یک فن اجرا کند، و او با بدلِ همان فن، او را به زیر کشد!
♨️دقیقاً همین اتفاق در "ارتباط انسان با شیطان" نیز، وجود دارد!
راستی ؛
شیطان، چگونه به انسان، بدل میزند؟
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🕯 خوشی و ناخوشی زندگی دنیا میگذرد
☑️ آیت الله بهجت (ره):
▫️ آقای کشمیری رحمهالله (۱) دو ساعت از شب گذشته افطار میکرد، و اگر افطارش را که عبارت بود از یک بشقاب که در وسط آن یک لقمه پلو بود، برای ما بیاورند، قطعاً سیر نمیشویم. کم میخوردند و از پرخوری اجتناب میکردند، مگر به عنوان ثانوی؛ مثلاً با میهمان و امثال آن، نظیر زمان حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم و حضرت امیر علیهالسلام که به چند دانه خرما افطار میکردند.
ولی ما ثروت و سرمایه را در محسوسات میبینیم، لذا اگر به میهمانی دعوت شویم و خورشت نباشد، میگوییم: «به ما اهانت شد».
🍞 آقایی به میهمانی دعوت شد، با نان خشک و سکنجبین، بدون چای از او پذیرایی کردند. آری اینان زندگی دنیا را با سادگی و قناعت گذراندند، بااینحال ما چقدر ناشکریم.
📖 مرحوم حاج آقا رضا همدانی (۲) با چراغِ بیتالخلأ (=توالت) مطالعه میکرد. منظورم این است که به غیر این مقید نباشیم؛ زیرا خوشیهای دنیا مقید به زمان و محدود است. بسمالله، این بمبها (۳) که در شهرها میبارد و بلاهای دیگر را تماشا کنید.
💡 خوشی و ناخوشی زندگی دنیا میگذرد و خوشیها و عیش پارسال برای امروز بیفایده است و لذت امروز هم برای فردا بیاثر و خوشی فردا هم برای امروز بیفایده است.
⬅️ در محضر بهجت، جلد ۱، صفحه ۷۴
۱. آقای سید مرتضی کشمیری رحمهالله صاحب کرامات معروف در کربلا.
۲. فقیه و اصولی بزرگ، آقا رضابنمحمد هادی همدانی نجفی (۱۳۲۲)، صاحب تألیفات متعدد، از جمله «مصباحالفقیه».
۳. که توسط صدامیان بر سر مردم مسلمان ایران میریزد.
🏷 #سخن_بزرگان #آیت_الله_بهجت_ره
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
روی پای خدا 08.mp3
7.78M
#روی_پای_خدا ۸ 👣
درک مراتب توکل، آرام آرام، تو را بسمتِ یقینِ قویتر به پیش میبرد.
هر قدر توکلت قویتر میشود
و از غیر خدا بیشتر میبُری ؛
یقینِ تو به الله و مسیرِ پیش رویت بیشتر شده
و شک و تردیدها از وجودت، رخت برمیبندند.
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت شصت و نهم: کریستا نگاهی خصمانه به من کرد و زیر لب چیزی گفت که متو
رمان آنلاین
زن، زندگی، آزادی
قسمت هفتاد:
ان زن گفت: لعنتی تو با کی در ارتباطی؟! اون بچه را کی برد هاان؟؟ تو چطوری مکان استقرارتون را اطلاع دادی ؟ زود بگو وگرنه اجازه نمی دم به روز مراسم برسه و همینجا با دندونام تیکه تیکه ات می کنم..
وای این زن داشت فارسی صحبت می کرد، چقدر هم روان و سلیس انگار ..انگار ایرانی بود، چقدر تن صداش آشنا بود..
خدایا این صدا را من کجا شنیدم؟!
توی افکار خودم غرق بودم که با فریاد اون زن به خود اومدم: لال مونی گرفتی؟!
گونه ام را که هنوز داشت میسوخت دستی کشیدم و گفتم: من نمی دونم چی میگی؟ به خدا...به خدا من از هیچی خبر ندارم..
تا این حرف از دهانم در اومد ، اون زن خندهٔ صدا داری کرد و گفت: کدوم خدا؟! داری به کی قسم می خوری؟ مگه خدایی وجود داره؟! کونشون من بده اونو؟! و بعد صدایش محکم تر و خشن تر شد و گفت: منو مسخره می کنی دخترهٔ عوضی؟! زود بگو با کی در ارتباط بودی ها؟
بهتم زده بود نمی دونستم چی بگم که یکدفعه صدای اریک بلند شد..
آرام باش جولیا ، من نمی دونم چی به این دختر گفتی ولی معلومه خیلی ترسیده، بهش فرصت بده، دختر عاقلی باشه حتما اعتراف میکنه ..
تازه متوجه آشنا بودن لحن اون زن شدم...پس..پس این جولیا بود و کاملا مسلط به زبان فارسی بود اما همیشه با من انگلیسی صحبت می کرد
توی همین افکار بودم که اریک ، جولیا را کناری کشید و پچ پچ کنان به سمت پله ها رفتند..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿