09.Tawba.009-10 - Mohsen Qaraati.mp3
2.55M
#تفسیر
#سوره_توبه_۹_۱۰
🔹جلوه غیر برای انسان معامله ای با خسران و زیان
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
4_5970039438049281637.mp3
3.75M
حاج مهدی سماواتی
زیارت عاشورا
بنیت ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
4_5931450127557331148.mp3
13.03M
جهت حاجت روایی بعد زیارت عاشورا دعای علقمه را بخوانیم
التماس دعا از همه عزیزان 🤲
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️نزدیکترین شعبه کربلا اینجاست!!
😭😭
#نماوا " مثلِ حرم "
#زیارت
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
سلوک در مکتب روضه_7 - @ostad_shojae.mp3
12.24M
#سلوک_در_مکتب_روضه ۷
✍ خروجی مکتب روضه، قوّت گرفتن #توحید در عزاداران است...
نمیتوان برای موحّدی که دار و ندارش را پای معشوقش ریخته، گریست،
اما از توحید او، رنگی نگرفت ....
هرچه توحید در انسان قویتر میشود؛
در عاشقی، محکمتر و ثابت قدمتر میگردد...
#استاد_شجاعی 🎤
مجموعه سبک زندگی انسانی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔹نکاتی برای داشتن #زندگی_بهتر👌
1-صبح ها 15 تا 20 دقیقه زودتر بیدار بشین، تا خیالتون راحت باشه به موقع به کارتون میرسین.
2-با هر سن و سال و سطح هوشی که هستین، کارایی که باید انجام بدینو، روی کاغذ بنویسین.
3-از همه چیزهای مهمی که داری یک کپی تهیه کنید، کلید، مدارک مهم و...(البته به غیر از همسر😁)
4-آماده ترافیک موندن و تو صف بودن رو داشته باشین؛ هم به دلیل وقتی که از دست میره هم به دلیل گرفتاریهای عصبی.
5-هر موقع 25 درصد از کارهایی که کردین به نتیجه رسید از کارتون راضی باشین، ما تو دنیایی هستیم که یک چهارم از کارمونو به ما نمیدن.
6-از قبل چیزهایی که واسه بعد و آینده میخواید رو آماده کنید
7-نسبت به خودتون و دیگران بی اعتنا و دروغگو نباشین؛ مثلا وقتی دندونتون کمی درد میکنه درمانش کنید، نگید وقت دارم و بعدا انجامش میدم.
8-هیچ چیز رو به تاخیر نیندازین، حتی 5 درصد، 10درصدشو انجام بدین و یا همشو.
9-اگه چیزی به خوبی کار نمیکنه خیلی زود تعمیرش کنید و یا تعویض، مثلا قفل در خونه بد باز میشه، در اولین فرصت درستش کنید.
10-با ساعت کار کنید، به عنوان مثال ساعت 9 به ساعت نگاه کنید تو ذهنتون 20 دقیقه که گذشت؛ ببینید گذر زمان رو چقدر حس کردین این تمرین رو ادامه بدین تا به مرور متوجه گذر زمان رو بشین.
11-هر چه میتونید آب، میوه، سبزیجات رو جایگزین قهوه و چای و... کنید.
12-همیشه راه دومی رو در نظر داشته باشین، مثلا اگه قراره پولی رو از یه دوستتون قرض کنید؛ یه نفر دیگه ای رو هم تو ذهنتون داشته باشید که اگه اون گفت نه نزنید تو سرتون.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
2_144184458157013899.mp3
4.99M
🔒 والدین در برابر کاهل نمازی فرزندان چه وظیفه ای دارند ؟
🔓 پاسخ توسط استاد : احمد منصوری
#تربیتی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «شرمنده شدم»
👤 استاد #عالی
🔸 ماجرای توسل به #امام_زمان...
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ یک نفر از سپاه فرعون غرق نمیشه! میدونید چه کسی بود و چرا غرق نشد؟؟؟
🎙 بشنوید استاد فرهنگ
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برپایی نماز جماعت پس از عزاداری بر امام حسین علیهالسلام در استرالیا
#امام_زمان #امام_حسین #محرم
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
4_5848478905656149473.mp3
17.01M
#راضی_به_رضای_تو ۲۴
قَلــب
قَلْـــب
قَلْـــــبـ❤️
مقام رضا ؛ فقط با #قلب کسب میشه !
و قلبهای راضی؛ برای دیگران اَمنِ اَمنَند .
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_سی_سوم🎬: عصر روز تاسوعاست، رباب همانند پروانه دور خیمه حسین می گردد،او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_سی_سوم🎬: عصر روز تاسوعاست، رباب همانند پروانه دور خیمه حسین می گردد،او
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_سی_چهارم🎬:
غروب تاسوعاست، امام در خیمه خویش نشسته است، رباب علی اصغر را در آغوش دارد و جلوی خیمه است و چشم به خیمه امام دارد که ناگهان صدایی در دشت می پیچید: خواهر زادگانم، عباس کجایی؟ عبدالله و عثمان ای فرزندان ام البنین ای کسانی که از مادر به بنی کلاب میرسید کجایید؟!
همهٔ سرها به سوی خیمه عباس می گردد، اما رباب خیمه حسینش را مینگرد چون خوب میداند که عباس لحظه ای از حسین جدا نمی شود و هم اینک هم در اطراف خیمه میگشت.
رباب زیر لب زمزمه میکند: شمر،این ملعون نقشه ها دارد، او رجز خوانی عباس را دیده و خوب فهمیده که هر قدمی عباس به سمت سپاهیان عمرسعد بردارد، دل سپاهیان از هراس به لرزش می افتد،آخر عباس فرزند علی ست ، او شیرمردیست که رسم شمشیر زنی را در محضر مادر که یکی از شمشیر زنان قَدَر بنی کلاب بود آموخته و جنگاوری را زیر دست پدرش علی تعلیم دیده، پس اگر عباس با حسین باشد،یعنی حسین یک لشکری قدر قدرت دارد، اگر عباس با این کاروان باشد، دل کودکان و بزرگان و پیران به او قرص است، پس باید به نحوی او را از حسین جدا کند.
باردیگر صدای شمر بلند میشود: کجایی عباس؟!
عباس خود را پشت خیمه مولایش پنهان کرده، گویی خوش ندارد بی اذن حسین با کسی همصحبت شود، حسین که خوب اخلاق این دریای ادب را می داند، ندا میدهد: عباسم! درست است که شمر آدم فاسقی ست، اما صدایت میکند، برو ببین از تو چه می خواهد.
امام امر می کند و عباس دست بر چشم مینهد، پس می گوید: چه می خواهی شمر؟
شمر قهقه ای مستانه میزند و میگوید: ای عباس! مادر تو از قبیله من است و پس تو خواهرزاده ام محسوب می شوی، ببین که دور و بر حسین کسی نیست و هر کس با او باشد کشته میشود، پس من نخواستم این قامت رشید، این قمر زیبا، اسیر خاک شود، جای تو در افلاک است نه خاک داغ کربلا، برایت امان نامه آورده ام، به سمت ما بیا و از کشته شدن در امان باش...
با شنیدن این سخن، قلب کودکان نینوا می گیرد، آخر عباس علمدار آنهاست، عباس سقای کودکان است که اگر نبود این چند شب اخیر کودکان از تشنگی هلاک میشدند، انگار عباس چشم امید اهل حرم است...
عباس نگاهی به سپاهیان انبوه شمر میکند و دلش از بی کسی حسین سخت میگیرد و با صدایی که لرزه بر اندام لشکریان و لرزه بر زمین کربلا می اندازد می گوید: نفرین خدا برتو و بر امان نامه ات، ما در امان باشیم و فرزند پیامبر در ناامنی باشد؟! دستانت بریده باد ای شمر! تو می خواهی ما برادر خود را رها کنیم؟! هرگز...
شمر که رجز خوانی عباس را میبیند و خوب میفهمد که وفای این جماعت رنگ و روی عهد الست را دارد، خجل به سمت لشکرش برمی گردد و عباس به سمت حسین می رود و حسین عباس را در آغوش می گیرد و او را می بوسد، گویی به او می گوید ممنونم ای تمام لشکرم...ممنونم ای پناهگاه امن حسین و براستی که عباس به آغوش حسین و حسین به آغوش عباس پناه می آورد.
شب شده و همه مشغول عبادتند،انگار از رخصت حسین مبنی برعبادت، متوجه شده اند که امشب آخرین شبی ست که در زمین خاکی می توانند با خدای خویش خلوت کنند و فردا شب همه در آغوش آرام خدا جای دارند.
فریاد هلهله و جشن و پایکوبی ازسمت لشکرعمرسعد بلند است و گویی که لشکر شیطان است که قهقه میزند، زیرا فردا قرار است خون خدا را روی زمین داغ کربلا بریزند و این طرف صدای راز و نیاز امام و یارانش بلند است و انگار ملائک آسمان هم با آنها همنوا شده اند، چرا که زیباترین و خالص ترین عبادت ها را به عینه می بینند.
رقیه در خیمه رباب است و مشغول بازی با علی اصغر، رباب که کاملا متوجه شده فردا قرار است چه شود، نگاهی به این دو کودک می کند و زیر لب می گوید: فرداشب شما دوتا با درد یتیمی چه میکنید؟! اشکش جاری می شود و ناگهان قلبش مانند گنجشککی بی قرار خود را به قفس تن می کوبد و باز دلتنگ حسین است.
رباب رو به رقیه می گوید: رقیه جان، عزیزکم بیا باهم برویم و پدرت را ببینیم، رقیه خوشحال از جا برمیخیزد و میگوید، برویم...علی اصغر هم ببریم، سکینه که شاهد ماجرا ست و گویا او هم دلتنگ پدر است از جا برمیخیزد و همراه آنها میشود.
از خیمه بیرون می آیند که در نور مشعل های روبه رو قامت حسین را میبینند، انگار قصد دارد به خیمه سجاد برود و احوال فرزندش را که در تب شدید میسوزد بگیرد.
رباب نگاهی به بچه ها می کند و میگوید ما هم به خیمه سجاد میرویم، او در دل می گوید: انگار بیماری سجاد حکمتی دارد، خدا می خواهد که زمین خالی از حجت خدا نباشد و امامی از نسل فاطمه، بعد از حسین بر روی زمین باقی بماند.
وارد خیمه میشوند و رقیه با خوشحالی جلو میرود خود را در آغوش پدر که در حال احوالپرسی از سجاد است می اندازد و میگوید: خدا را شکر، عمه ام زینب هم همین جاست...
🌹 منتظران ظهور 🌹
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_سی_چهارم🎬: غروب تاسوعاست، امام در خیمه خویش نشسته است، رباب علی اصغر ر
رباب به مولایش و سجاد و زینب سلام می کند و مودب گوشه خیمه می نشیند، زینب مشغول پاشویه برادر زاده است، رباب اشک در چشمانش حلقه میزند و زیر لب می گویید: تو کیستی زینب؟! بی شک مقامی عظیم نزد پروردگار داری...زمانی در عین کودکی پرستار مادر پهلو شکسته بودی و بعد پرستار پدری با فرق خونین و سپس تقدیرت بود، پرستار برادر با تشت خونین در پیش رویش باشی و اینک در هیاهوی جنگ باید پرستار علی بن حسین باشی...خدا چه چیز دیگر در تقدیر تو نوشته بانو؟!...کاش من هم لیاقت ان داشتم که مویی اندر سرت میبودم.
امام از خیمه بیرون می آید و امر می کند که تمام سپاه در خیمه ای جمع شوند...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌿🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد عظیمی ، راه آزادی انسانها از بندها.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🚫کپی حتی بدون لینک تنها با ذکر ۵ صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان تعالی فرجه الشریف آزاد است🚫