"در کتاب کمال الدین از امام رضا (علیه السلام) روایت شده که فرمود: خضر (علیه السلام) از آب حیات آشامیده پس او زنده است ونمی میرد تا در صور دمیده شود والبته او نزد ما می آید وبر ما سلام می کند، صدایش شنیده می شود ولی خودش دیده نمی گردد، واو هرجا که نامش به میان آید حاضر می شود، پس هرکه از شما او را یاد کرد بر او سلام کند، او هر سال در مراسم حج حاضر است، تمام مناسک را انجام میدهد، در عرفه وقوف دارد، پس بر دعای مؤمنین آمین می گوید، خداوند وحشت قائم ما را هنگام غیبتش به وسیله او به انس مبدل می سازد، وتنهایی اش را به او برطرف می نماید(۴۶۳).
نام خضر (علیه السلام) بلیا است وبعضی اسم های دیگری گفته اند. علت این که خضر نامیده شده - چنان که از شیخ صدوق آمده - این است که بر چوب خشکی نمی نشست مگر اینکه سبز می شد، ونیز گفته شده که هرگاه نماز بگزارد اطرافش سبز می شود(۴۶۴). وگفته اند: برای این که او در سرزمین سفیدی بود که به یکباره تکان خورد واز پی او سبز شد."
"و در تلفظ خضر سه لهجه هست: ۱- فتح خاء وسکون ضاد (خضر) ۲- کسر خاء وسکون ضاد (خضر) ۳- فتح خاء وکسر ضاد (خضر).
در نجم الثاقب روایت کرده که حضرت قائم (علیه السلام) به هر سرزمینی که بگذرد، سبز وپرگیاه می شود وآب از آن جا می جوشد، وچون از آن جا برود آب فرو می رود وزمین به حال خود بر می گردد(۴۶۵).
می گویم: این خبر شواهد دیگری نیزدارد که آوردن آن ها با این مختصر سازگار نیست.
خضر (علیه السلام)؛ خداوند متعال به او قدرت ونیرویی عنایت فرموده که به هر شکل که بخواهد، در می آید؛ چنان که علی بن ابراهیم در تفسیرش از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده(۴۶۶). قائم (علیه السلام) را نیز خداوند همین قدرت عنایت فرموده، روایات وحکایاتی که بر این معنی دلالت می کند، بسیار است که قسمتی از آن ها را در این کتاب آورده ایم.
خضر (علیه السلام) مأمور به علم باطن بود، چنان که به موسی (علیه السلام) گفت: ﴿انک لن تستطیع معی صبرا وکیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا﴾ (سوره کهف: ۶۷) همانا تو هرگز همراه من صبر نتوانی کرد وچگونه صبر نمایی بر آنچه نسبت به آن علم واحاطه نداری؟ قائم (علیه السلام) نیز، مأمور به علم باطن است، چنان که در علم وحکم آن حضرت گذشت."
"خضر (علیه السلام)؛ وجه کارهایش آشکار نشد مگر بعد از آن که خودش فاش کرد. قائم (علیه السلام) نیز، وجه غیبتش آن طور که باید مکشوف نمی شود مگر بعد از ظهور، چنان که در بحث غیبت آن حضرت در حرف غ گذشت.
خضر (علیه السلام)؛ هر سال در مراسم حج شرکت می کند وتمام مناسک را انجام می دهد. قائم (علیه السلام) نیز، هر سال در مراسم حج شرکت می کند وتمام مناسک را بجای می آورد. چنان که در بحث حج آن حضرت گذشت.
در این جا خوش دارم حکایت لطیف وروایت شریفی را بنگارم که فواید وعواید بسیاری در آن هست.
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین به سند خود از ابو نعیم انصاری ونیز علامه مجلسی در بحار از کتاب غیبت شیخ اجل محمد بن الحسن طوسی به سند خود از احمد بن محمد انصاری روایت کرده است، که گفت:
همراه با جماعتی از زهاد که تعدادشان به سی نفر می رسید ودر میان آن ها فرد مخلصی جز محمد بن القاسم علوی عقیقی نبود، در مکه کنار مستجار بودم که روز ششم ذی الحجه سال دویست ونود وسه ناگهان جوانی از میان طواف بر ما برآمد که با دو پارچه احرام بسته بود ونعلینی در دست داشت، چون چشم ما به او افتاد همگی از هیبتش برخاستیم وهیچ یک از ما باقی نماند مگر این که از جای برخاست وبر او سلام کرد."
"سپس نشست وبه سمت راست وچپ متوجه شد، آن گاه فرمود: آیا می دانید حضرت ابو عبد الله امام صادق (علیه السلام) در دعای الحاح چه می گفت؟ پرسیدیم: چه می گفت؟ فرمود: او چنین می گفت:
اللهم انی اسئلک باسمک الدی به تقوم السماء وبه تقوم الارض وبه تفرق بین الحق والباطل وبه تتجمع بین امتفرق وبه تفرق بین المجتمع وبه احصیت عدد الرمال وزنه الجبال وکیل البحار ان تصلی علی محمد وآل محمد وان تجعل لی من امری فرجا ومخرجا؛
پروردگارا! من از تو می خواهم به حق اسم تو که آسمان به آن برپا وزمین به آن برجاست وبه وسیله آن، بین حق وباطل جدا می کنی وبه آن پراکنده را جمع می نمایی، وبه آن جمع شده را پراکنده می کنی، وبا آن عدد شنها ووزن کوه ها وپیمانه دریاها را شماره کردی. از تو می خواهم که بر محمد وآل محمد درود فرستی وبه امر من فرج وراه خلاصی قرار دهی."
"سپس برخاست ودر طواف داخل شد، ما هم برخاستیم؛ ایستادیم تا رفت، ولی فراموش کردیم که از او بپرسیم که کیست، تا فردا همان وقت که از میان طواف به سوی ما آمد، ما نیز - همانند روز قبل - به احترام او از جای برخاستیم، او در وسط نشست، وبه راست وچپ نگاهی انداخت وفرمود: آیا می دانید که امیر مؤمنان (علیه السلام) بعد از نماز فریضه چه می گفت؟ گفتیم: چه می گفت؟ فرمود: چنین می گفت:
اللهم الیک رفعت الاصوات ودعیت الدعوات ولک عنت الوجوه ولک خضعت الرقاب والیک التحاکم فی الاعمال، یا خیر مسول وخیر من اعطی، یا صادق یا باری یا من لا یخلف المیعاد یا من امر بالدعاء وتکفل بالاجابه، یا من قال: ادعونی استجب لکم، یا من قال: واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون، یا من قال: یا عبادی الدین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا منرحمد الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم، لبیک وسعدیک ها انا ذا بین یدیک، المسرف وانت القائل: لا تقنطوا من رحمد الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا؛"
پروردگارا! صداها به سوی تو بلند ودعاها به جانب تو خوانده می شود، وچهره ها (سرها) برای تو فرود آمده وگردن ها در برابر تو خضوع یافته وداوری اعمال به دست تو است. ای بهترین خوانده شدگان، وبهترین عطاء کنندگان! ای راستین؛ ای پدید آورنده! ای آن که خلف وعده نمی کنی! ای آن که به دعا کردن فرمان داده ای واجابت را عهده دار شده ای! ای خدایی که فرمودی: مرا بخوانید شما را اجابت کنم! ای آن که فرموده ای: وهرگاه بندگانم از من بپرسند، پس همانا من نزدیکم، دعای خواهنده را هرگاه مرا بخواند اجابت نمایم! پس باید که مرا اجابت کنند، وبه من ایمان آورند، باشد که راه رشد یابند. ای آن که فرموده ای: ای بندگانم که بر خود زیاده روی کرده اید! از رحمت خداوند ناامید نشوید که البته خداوند همه گناهان را می آمرزد. همانا اوست بسیار آمرزنده مهربان! تو را اجبات می کنم وبسیار یاری ات نمایم، اینک منم در پیشگاه تو که زیاده روی کننده ام. وتویی آن خدایی که فرموده ای، از رحمت خدا ناامید نشوید که خداوند همه گناهان را می آمرزد.
"آن گاه بار دیگر پس از این دعا به سمت راست وچپ نگریست، سپس فرمود: آیا می دانید امیر مؤمنان (علیه السلام) در سجده شکر چه می گفت؟ گفتیم: چه می گفت؟ فرمود: او می گفت:
یا من لا یزیده الحاح الملحین الا جودا وکرما، یا من له خزائن السموات والارض، یا من له خزائن ما دق وجل لا تمنعک اسائتی من احسانک الی، انی اسئلک ان تفعل بی ما انت اهله، فانت اهل الجود والکرم والعفو، یا رباه یا الله افعل بی ما انت اهله فانت قادر علی العقوبه وقد استحفظتها لا حجه لی ولا عذر لی عندک ابوء الیک بذنوبی کلها واعترف بها کی تعفو عنی وانت اعلم بها منی بوت (ابوء لک - خ ل) الیک بکل ذنب اذنبته وبکل خطیئه اخطاتها وبکل سیئه عملتها یا رب اغفر لی وارحم وتجاوز عما تعلم انک أنت الاعز الاکرم؛
ای آن که اصرار الحاح کنندگان جزبخشندگی ودهش او را نیفزاید، ای آن که گنجینه های آسمان وزمین را داری، ای خدایی که گنج های هر ریز وکلان از آن تو است، بدی من از نیکی نمودنت نسبت به من تو را باز نمی داری، من از تو درخواست می کنم که با من آنچه تو را سزد رفتار نمایی، که تو اهل بخشندگی وبزرگواری وگذشت هستی. ای پروردگارا! ای خداوند! با من چنان کن که تو را سزد، تو بر کیفر توانایی ومن آن را سزاوارم وهیچ دلیل وعذری به درگاه تو برایم نیست، با تمام گناهانم به سوی تو روی می آورم وبه آن ها اقرار می کنم تا از من بگذری در حالی که تو بهتر از من آن ها را می دانی"