eitaa logo
🌼 منتظران ³¹³ 🌼
179 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
18.1هزار ویدیو
304 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مۍشنوے‌رفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. ا شروط: @Shartha60 !
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : 💢لِلتَّقْوی أرْبَعَةُ أرْکانٍ؛ ❇️ اَلْخَوْفُ مِنْ رَبِّ الْجَلیلِ 🔶 وَ الْعَمَلُ بِالتَّنْزِیلِ ✳️ وَ القَنَاعَةُ بِالْقَلیلِ 🔷 وَ الْاِسْتِعدَادُ لِیَوْمِ الرَّحِیلِ؛ 💢 برای تقوی چهار رکن است؛ 🔸 ترس از پروردگار بزرگ، 🔹 عمل به آنچه نازل شده، 🔸 قناعت به اندک 🔹 و آمادگی برای مرگ 📚بحار الانوار ج ۶ ص ۱۳۷
*سخن مختار در لحظه ی آخر که در دارالحکومه بود را به خاطر دارید ؟* *( گفت به خدا قسم مصعب تمام ۷۰۰۰ نفری که در قلعه هستند را گردن میزند)* ** *این سخن رهبری را به یاد دارید ؟* *اگر خدای ناکرده این نظام جمهوری اسلامی فعلی سرنگون شود ، فکر نکنید زمان قبل از انقلاب مثل دوران پهلوی شکل می گیرد.* *نـخیـــــــــر* *آنهـــایی که خواب تشریف دارند را بیدار کنید.* *آمریکا و انگلیس پشت دستشان را داغ کرده اند که بخواهند حکومتی مانند پهلوی را دوباره بر سر ما ایرانیها بگذارند.* ــــــــــــــــــ *پس جایگزین این نظام جمهوری اسلامی اگر خدای نکرده سرنگون شود چیست؟* جوابش را آمریکایی ها از زبان سگ هارشان داعش بیان کرده اند : حمام خون - قتل عام سراسری - فاجعه انسانی - نسل کشی ایرانیان *بسیار بدتر از میانمار* *لذا کسانی که فکر می کنند با رفتن ولایت فقیه و از بین بردن جمهوری اسلامی همه چیز عالی می شود. بسیار بسیار در اشتباهند.* اینها هیچ چیز از عالم سیاست و گرگهای در کمین مردم ایران نمی دانند. آخر و عاقبت سقوط نظام جمهوری اسلامی برای مردم ایران چیزی بسیار بدتر از سوریه و لیبی و افغانستان فعلی است. حالا سوریه کسی مانند ایران را داشت بفریادش برسد. اگر نظام سقوط کند ما غارت می شویم - به ما شبیخون می زنند و خدا میداند چه خواهد شد. فقط همین را بدانید که کار به جاهایی برسد که حسرت این ایام را خواهیم خورد. باید دست خانواده ات را بگیری و فراری کوه و بیابان بشوی. هموطن عزیزم ضمن مطالبه قانونی از مسئولین جهت رفع مشکلات و تلاش برای خروج از وضعیت موجود باید قدر دان امنیت کشور باشیم و بدانیم آن را مدیون چه کسانی هستیم. باید دقت کنیم و هوشیار و آگاه باشیم تا فریب دسیسه های بدخواهان ملتمان را نخوریم. قبول داریم یه عده از وضعیت معیشتی و گرانی و ... که بیشتر آن محصول تفکر لیبرال های غرب گداهست گله مندی های به جایی دارند که ان شاءالله به زودی حل شود ولی بدانیم با تخریب چهره نظام و انقلاب اسلامی و فرصت جولان دادن به ناجوانمردان در فضای مجازی با سوء استفاده از وضعیت موجود دشمن را نسبت به این ملت جسورتر می کنیم و از مسئولی که چندین سال برنامه های دشمن را در کشور اجرا می کرد که سند ۲۰۳۰ و وادادگی در برجام نمونه بارز آن بود این مشکلات به یادگار مانده ان شاءالله با قوت و روحیه انقلابی در حال بر طرف شدن هست. اگر امنیت ما نیز دست غرب گدایان بود امروز افسوس و حسرت امنیت را می خوردیم همانگونه که از لحاظ اقتصادی با ارزهای ۴۲۰۰ و ... مملکت را بیچاره کردند. به فکر کنسرت و ... بودند و با کلید واژه ایی مثل حجاب و تحریم و کنسرت و ... جوان ما را به حواشی سرگرم می کردند تا ما عمق فاجعه ای که برایمان ایجاد می کردند را درک نکنیم. و امروز درگیر مشکلاتی باشیم که محصول تصمیمات غلط غرب گدایان هست. الحمدلله با بیداری ملت و تلاش مسئولین مشکلات هر چه زودتر حل خواهد شد. *نشر دهید و مطلع باشید که دشمن بفکر من و تو نخواهد بود.*
💫💫💫هدایت شدن در اثر دعای دیگران 💫💫💫 « مرحوم حاج ابوالفضل صنوبری از شاگردان شيخ رجبعلی خیاط می گفت : در حدود سالهاي۱۳۳۵ و ۱۳۳۸ با تاكسي كار مي كردم. دو زن يكي بلند قد و ديگري كوتاه قد سوار تاكسي شدند. آن كوتاه قد ترك زبان بود و با خود مي گفت: من فارسي بلد نيستم كه بگويم منزلم كجاست. هر روز سوار اتوبوس مي شدم و با دو ريال به منزل مي رسيدم، اما امروز بايد پنج ريال به تاكسي بدهم. به او گفتم: ناراحت نباش، من تركي بلد هستم. منزل او را پيدا كردم و پول نگرفتم و روانه شدم. چند شب بعد براي اولين بار در جلسۀ مرحوم شيخ شركت كردم. چند نفري بوديم كه در آن اتاق محقر نشستيم. شيخ نگاهي به من كرد و با گريه فرمودند: شبهاي جمعه تو از منتظران فرج قائم آل محمد (عج) هستي. اگر هستي، مي داني كه چطور شد كه نزد من آمدي؟ آن زن كوتاه قد را كه سوار كردي و به مقصد رساندي و از او پول نگرفتي در حق تو دعا كرد و پروردگار عالم هم دعاي او را مستجاب فرمود. ايشان همچنین نقل مي كردند كه روزي با تاكسيِ خود مي رفتم. نابينايي را ديدم كه در انتظار كمك كسي كنار خيابان ايستاده است. پياده شدم و از مقصد او پرسيدم، گفت: آن سوي خيابان. با اصرار فراوان مقصد نهاييِ او را پرسيدم و او را با ماشين تا آنجا بردم. صبح كه به محضر شيخ رفتم، فرمود: آن كوري كه سوارش كردي، جريانش چه بود!؟داستان را که گفتم، شیخ فرمود: از دیروز که این کار را انجام دادی، خداوند متعال نوري در تو خلق كرده که در برزخ هنوز هست. » [ كيمياي محبت، ص۲۱۰] امام سجاد ( علیه السلام ): دعای درخواست کننده فقیر رد نمی شود (دعای فقیر و تهیدستی که چیزی را درخواست می کند در حق کسی که حاجتش را برآورده سازد،رد نمی شود.) [ مفاتیح الحیات، ص۴۰۸]
🔻♦️یونس ارمنی چگونه مسلمان شد؟ ♦️🔻 در کتاب « کرامات الصالحین » به نقل از حاج عباس یکی از دوستان شیخ محمد تقی بافقی آمده است: « نيمه شبي در اتاق خودم كه كنار در حياط منزل آقاي حاج شيخ محمد تقي بافقي بود، خوابيده بودم. ناگهان صداي پايي در داخل حياط مرا از خواب بيداركرد. من فوراً از جا برخاستم. ديدم جواني وارد منزل شده و در وسط حياط ايستاده است. نزد او رفتم و گفتم شما كه هستيد و چه مي خواهيد؟ مثل آن كه نمي توانست فوراً جواب مرا بدهد حالا يا زبانش از ترس گرفته بود و يا متوجّه نشد كه من به فارسي به او چه مي گويم. زيرا بعداً معلوم شد او اهل بغداد و عرب است ولي مرحوم آقاي بافقي قبل از آن كه او چيزي بگويد از داخل اتاق صدا زد كه حاج عباس، او يونس ارمني است و با من كار دارد، او را راهنمايي كن كه نزد من بيايد. من او را راهنمائي كردم. او به اتاق آقاي بافقي رفت. مرحوم آقاي بافقي وقتي چشمش به او افتاد بدون هيچ سؤالي به او فرمود: احسنت. مي خواهي مسلمان شوي؟ او هم بدون هيچ گفتگويي به ايشان گفت: بلي براي تشرف به اسلام آمده ام. مرحوم آقاي بافقي بدون معطلي بلافاصله آداب و شرايط تشرف به اسلام را به ايشان عرضه نمود و او هم مشرّف به دين مقدّس اسلام شد. من كه همۀ جريانات برايم غير عادّي بود از يونس تازه مسلمان سؤال كردم كه جريان تو چه بوده و چرا بدون مقدّمه به دين مقدس اسلام مشرف گرديدي و چرا اين موقع شب را براي اين عمل انتخاب نمودي !؟ او گفت: من اهل بغدادم و ماشين باري دارم و غالباً از شهري به شهري بار مي برم. يك روز از بغداد به سوي كربلا مي رفتم، ديدم دركنار جادّه پيرمردي افتاده و از تشنگي نزديك به هلاكت است. فوراً ماشين را نگه داشتم و مقداري آب كه در قمقمه داشتم به او دادم. سپس او را سوار ماشين كردم و به طرف كربلا بردم. او نمي دانست كه من مسيحي و ارمني هستم. وقتي پياده شد، گفت: برو جوان، حضرت ابوالفضل العبّاس ( علیه السلام ) اجر تو را بدهد. من از او خداحافظي كردم و جدا شدم. پس از چند روز باري به من دادند كه به تهران بياورم، امشب سر شب به تهران رسيدم و چون خسته بودم خوابيدم. درعالم رؤيا ديدم در منزلي هستم و شخصي درب آن منزل را مي زند. پشت در رفتم و در را باز كردم. ديدم شخصي سوار اسب است و مي گويد: من ابوالفضل العباس هستم، آمده ام حقّي كه به ما پيدا كردي به تو بدهم. گفتم چه حقي؟فرمودند: حق زحمتي كه براي آن پيرمرد كشيدي. سپس فرمودند: وقتي از خواب بيدار شدي به شهر ري مي روي. شخصي تو را بدون آن كه تو سؤال كني به منزل آقاي شيخ محمد تقي بافقي مي برد. وقتي نزد ايشان رفتي به دين مقدّس اسلام مشرف مي گردي. من گفتم: چشم قربان و آن حضرت از من خداحافظي كردند و رفتند. من از خواب بيدار شدم و شبانه به طرف حرم حضرت عبدالعظيم ( علیه السلام ) حركت كردم. در بين راه آقايي را ديدم كه با من تشريف مي آورند و بدون آن كه چيزي از ايشان سؤال كنم، مرا راهنمايي كردند و به اينجا آوردند و من مسلمان شدم. »
سطح1ج5مسجد.بخش۱.mp3
35.12M
دقایقی با استاد محمدی یکتا « یا طبیب من لا طبیب له » تقدیم به تنهاترین طبیب ⚡️کلام وحی : علم نجات بخش⚡️ آموزش🌺طب اسلامی 🌺 ۱۴۰۰/۱۰/۰۸ یک پنجم ، ( بخش اول) ایران بزرگترین حامی مالی اسرائیل😝
⚡️می دانی روز عاشورا با من چه کردند؟!⚡️ مرحوم سید محمد ابراهیم قزوینی در صحن مطهر حضرت ابوالفضل (علیه السلام) امام جماعت بود و مرحوم آقا شیخ محمد علی خراسانی که واعظی بی نظیر بود، بعد از نماز ایشان منبر می رفت. یک شب مرحوم واعظ خراسانی مصیبت و روضة حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را خواند و از اصابت تیر به چشم منور و مقدس آن حضرت یاد کرد. مرحوم قزوینی که سخت متاثر شده بود و اشک می ریخت، رو به ایشان کرد و گفت: چنین مصیبت های سختی را که از لحاظ سندیت نیز قوی نیستند را چرا می خوانید؟! همان شب در عالَم رویا حضرت ابوالفضل(علیه السلام) سید محمد ابراهیم قزوینی را مورد خطاب قرار می دهند و به ایشان می فرمایند: سید ابراهیم، آیا تو در کربلا بودی که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟ پس از آن که دو دستم از بدنم جدا گردید، سپاه دشمن مرا تیر باران کردند که ناگهان تیری به چشم من اصابت کرد (و شاید فرموده بودند به چشم راست من اصابت کرد). هر چه سرم را تکان دادم که تیر بیرون بیاید، تیر بیرون نیامد و عمامه ام از سرم افتاد. زانوهایم را بالا آوردم و خم شدم که به وسیلة دو زانویم تیر را بیرون بکشم که ناگهان دشمن با عمود آهنین بر سرم زد و بر زمین افتادم. { منبع: کتاب چهل داستان از کرامات حضرت ابوالفضل(علیه السلام) }
20.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا ابوالفضلی بگو تا که ببیند عالمی ارمنی در روضه های تو مسلمان میشود مادر باب الحوائج ! خانه ات دارالشفاست درد هر کس که به تو رو کرده درمان میشود - علیرضاخاکساری📝 🕯 🥀
💫💫💫 این قبر چقدر كوچك است 💫💫💫 در زمان علامۀ بحرالعلوم (ره) قبر مقدس حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) خراب شد. به علامۀ بحرالعلوم خبر دادند كه قبر مقدّس حضرت عباس (علیه السلام) دارد خراب مى شود. علامۀ بحرالعلوم دستور داد تا قبر شريف ترميم و تعمير شود. بنا بر اين شد كه روز معين به اتفاق استاد بنّا به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد عمارت كنند. در روز مقرر علامه همراه استاد بنّا وارد سرداب و زير زمين شدند. معمار نگاهى به قبر و نگاهى به علامه كرد و گفت: آقا اجازه مى فرماييد سؤالى بپرسم؟ علامه فرمود: بپرس. استاد بنا گفت: ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت عباس (علیه السلام) اندامى موزون و رشيد و قدی بلند و چهار شانه داشته اند. پس بنابراين بايد قبر مقدس هم بزرگ و طولانى باشد، ولى من مى بينم صورت قبر كوچك است؟! آيا شنيده هاى من دروغ است، يا كوچكىِ قبر علت خاصى دارد؟! علامۀ بحرالعلوم به جاى جواب دادن، سر به ديوار گذاشت و سخت گريه كرد. گريۀ طولانى علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاى من، چرا گريان و اندوهناك شديد و اشك غم از ديدگان فرو مي ريزيد؟! مگر من چه گفتم، آيا از سؤالى كه من كردم تاثرى بر شما روى آورده؟ علامه فرمود: پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيده هاى تو درست و صحيح است، امّا من به ياد مصائب و دردهاى وارده بر عمويم عباس (علیه السلام) افتادم. آرى عباس بن على (علیه السلام) اندامى رشيد و قد و قامتى بلند داشتند و ليكن به قدرى ضربت شمشير و تبرهاى تيز و گرزها و نيزه ها بر بدن نازنين او وارد كردند كه بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعاتي خونين تبديل شد. آيا انتظار دارى بدن پاره پارۀ حضرت عباس (علیه السلام) كه بوسيلۀ حضرت امام سجاد (علیه السلام) جمع آورى و دفن شد، قبرى بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟! ( منبع: کتاب كرامات العباسیّه )
📜 استاد دکتر محمدحسین رجبی_دوانی 🚦گریه دشمن اهل بیت از نوحه‌های حضرت علیها‌السلام 📍امیرالمومنین علیه‌السلام به برادر خود عقیل که در امر شناخت نسب قبایل عرب تخصص ویژه داشت، فرمودند که بانویی را که از خانواده‌ای که به دلاوری و شجاعت معروف باشند، برای ازدواج با آن حضرت معرفی کند و عقیل بعد از بررسی هایی که داشت، فاطمه کلابیه را معرفی کرد. 📍ایشان به عقد امیرالمومنین علیه‌السلام درآمد و از آن حضرت ۴ فرزند به نام های عباس، جعفر، عثمان و عون به دنیا آورد که این ۴ فرزند پسر با بهره‌گیری از فضائل پدر بزرگوار خود امیرمومنان علیه‌السلام و به ارث بردن بخشی از شجاعت بی‌نظیر امیرالمومنین سلام‌الله‌علیه و همچنین سابقه دلاوری در خانواده مادری، شخصیت‌های بزرگی شدند و جوانان دلاور برومندی گردیدند که در هنگام قیام حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام پا به پای امام زمان خود حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در عرصه کربلا حاضر شدند و با آن وجود مقدس تا آخر پایداری کردند و بر عهد خود استوار ماندند. 📍به سبب اینکه این خانم ۴ فرزند پسر برای امیرالمومنین علیه‌السلام به دنیا آورد، کنیه پیدا کرد یعنی مادر پسران. 📍اما این که چرا ام‌البنین خود در واقعه کربلا حضور ندارد در تاریخ چیزی ذکر نشده است. اما درباره مسائل بعد از واقعه کربلا داریم که این بانوی بزرگوار پیش از آنکه برای فرزندان خود نگران باشد، نگران حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام بود و بعد از رسیدن خبر شهادت این بزرگواران بارها به قبرستان بقیع می‌آمد و به یاد شهدای کربلا و فرزندان شهید خود نوحه سرایی می‌کرد و می گریست. 🔸عزاداری‌های او و سخنانی که بر زبان می آورد چنان حزن انگیز بود که حتی کسی مثل مروان بن حکم که دشمن اهل بیت علیهم‌السلام بود گاهی اوقات می آمد و به عزاداری و نوحه سرایی های ام‌البنین گوش می‌کرد و با شنیدن این سخنان، او هم می گریست. تاریخ دقیقی برای وفات ام البنین علیه السلام در منابع معتبر وجود ندارد.