eitaa logo
پایگاه منتظران المهدی(عج)
367 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
492 ویدیو
13 فایل
دیدارتوراهمہ‌نشانی‌دادند ای‌درهمہ‌جا،ڪجاست‌پس‌خانہ‌تو؟ #اللهم‌عجل‌لولیك‌الفرج🤍:) ارتباط با ما 🧡:) https://harfeto.timefriend.net/16959933129928
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین‌جان . . . اگرمرگ‌به‌سراغم‌آمد :) وهنوزهمدیگرراندیده‌بودیم ... فراموش‌نکن :) خیلی‌دیدنت‌راآرزومیکردم💔🥺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی علی است... حالا چه اصغر باشد که اکبر..💔
I have no refuge left in you , o 𝓗𝓾𝓼𝓼𝓮𝓲𝓷 ﮼جا‌مانده‌ام‌جز‌تو‌پناهی‌ندارم،‌حسین‌جان…
🚦📿برای اولین بار تو ژاپن مجوز برگزاری مراسم دهه محرم به شیعیان داده شد 💥می خواستند تو ایران جمهوری اسلامی رو براندازی کنند ژاپن هم به ما پیوست😊
میدونید اگه نشر بدید چقدر میشه؟! :) بسیجیان رهبریم🇮🇷😎
از‌حکیمے‌پرسیدند: چرا‌هیچ‌از‌عیب مردم‌سخن‌نمیگویے⁉️ حکیم‌گفت:  هنوز از‌محاسبھ‌ ❌عیب‌هاےخــودم  فارغ‌نشدم‌تا  بھ‌عیب‌هاےدیگران‌بپردازم˝ ⛔️ ✅خوشا‌بہ‌حال‌آن‌کس‌کھ‌عیب‌خودش، اوراازپرداختن‌بھ‌عیب‌دیگران، باز‌مےدارد ... 🦋
📲 اصلا حواست هست ڪار براے امام زمان یعنی چی ! امام صادق فرمودند: ای ڪاش در زمان حضرت مھدی بودم تا تمام عمرم را صرف خدمت بہ میکردم...!🦋 تا بحال از خدا تشڪر ڪردی بین این همہ آدم تورو انتخاب ڪرده تا بتونی براے امــام زمان ڪار بڪنی؟!
سکانس پایانی هممون یه آمبولانسِ ولی یکی یه جا نوشته بود که ای کاش آمبولانس ما پلاکش نظامی باشه..💔:)
﷽ اصحاب به اباعبدالله گفته بودند تا ما هستیم هیچ یک از اهل بیت شما به میدان نروند! ما باشیم و خاندان نبوت؟ وقتی همه اصحاب یک به یک شهید شدند، نوبت به فرزندان و خویشان حسین علیه السلام رسید. اینطور بود که هریک از اصحاب و خاندان که از مولا اذن میدان میگرفت، حضرت تعلل میکرد، سخت اجازه می‌داد. چندبار باید تکرار می کردند تا حضرت رضا بدهد که اینها بروند به جنگی که بازگشتی ندارد. نوبت علی اکبر علیه السلام که شد، تا اذن خواست پدر بی درنگ اجازه داد! حتماً به مصداق آیه «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبون »... حسین بی تعلل، بی درنگ، رفتن جان و نفَسش را رخصت داد... اذن میدان داد اما گفت به خیمه ها برو و با اهل حرم وداع کن. نمی دانم، شاید پدر می خواسته چند لحظه‌ای جوانش را بیشتر نظاره کند... علی به خیمه رفت عمه‌ها و خواهرها دور او را گرفتند علی قلب حرم است علی جان حرم است علی شبیه ترین مردم به پیغمبر است علی محبوب حرم است دور او میگردند بوسه بارانش می‌کنند گریه می‌کنند مویه می‌کنند دستش را می‌گیرند، عبایش را چنگ می‌زنند، به پایش می‌افتند؛ «علی جان نرو یا علیُّ اِرحَم غُربَتَنا.... علی به غربت و بی پناهی ما رحم کن علی...» علی هم لابد می سوزد و اشک می ریزد معنای «غُربَتَنا» را، قصه اسارت را، می داند. اما چاره چیست؟.... نوبتِ رزم و نقش آفرینی مردان، امروز است _ فرداها مال زن هاست... _ علی بیرون می‌آید پدر نگاهش می‌کند آتش از قلبش زبانه می‌کشد از جوانش چطور دل بکند؟ لابد دلش می خواهد باز چند لحظه‌ای بیشتر ببیندش‌؛ _: بیا پسرم کلاه‌خودت را صاف کنم بگذار زره‌ات را محکم کنم و هی جوانش را نگاه می‌کند نگاه می‌کند و سیر نمی‌شود نگاه می‌کند و ذوب می‌شود من که می گویم دلش حتماً یک سر هم می‌رود به کودکی خودش و جوانی‌های پیغمبر. دارد شبیه ترین مردم به رسول الله را به میدان می‌فرستد... دشمن پشت هم هلهله می کند و تکبیر می گوید. حسین می‌گوید علی، برو پسرم، جانم، جوانم، ولی آهسته برو علی... علی نگاهی به خیمه‌ها، نگاهی به میدان، نگاهی به پدر... وداع می کند و راه میفتد آهسته آهسته... حسین هم دل می‌کَند؛ ثُمَ نَظَرَ الَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ... نگاهش را به زمین می اندازد گریه می‌کند: اللَّهم اشْهَد فقد برزَ الیهم غلام أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إذا اشْتَقْنَا الی نبیکَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ فریاد می‌زند: يا ابن سعد! قَطَعَ اللَّه رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي! بعد خودش را آماده می‌کند که سراسر دشت را علی ببیند، کنارش از اسب به زمین بیفتد، به دو زانو خود را به جوانش برساند، صورت به صورتش بگذارد، بلند بلند گریه کند و عَلی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا بگوید... ✍ هـجرتــــــــــــ الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون