حوالی ساعت ۱۵🕒
وداع با اهل حرم💧
وقتی سیدالشهدا تنهای تنها شد لباسش را پاره پاره کرد تا بعد از شهادت آن را به غارت نبرند؛ هرچند همان لباس هم به غارت اشقیا رفت. در این هنگام امام حسین علیه السلام فرزند شش ماهه اش را برای طلب آب به میدان برد که به ضرب تیر سه شعبه حرمله به شهادت رسید.وقتی نوبت به وداع با اهل حرم شد حضرت به سوی خیمهها رفت. نوشته اند حضرت سکینه سلام الله علیها در این لحظه رو به پدر کرد و گفت: «پدر جان ما را به حرم جدّمان برگردان!» امام پاسخ داد: «هیهات! اگر مرغ قطا را رها میکردند در آشیانهاش آرام میگرفت. (اشاره به اینکه ما را رها نخواهند کرد).» در این لحظه صدای گریه زنها بلند شد، امام آنها را آرام کرد و به سوی دشمن حمله برد.
امام وقتی وارد میدان شد کسی جرات رویارویی با او را نداشت تا جایی که هرکس به سمت سیدالشهدا آمد؛ امام او را به هلاکت رساند. اباعبدالله هنگام مواجهه با دشمنان میفرمود:« مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.» در این لحظات عمربن سعد به لشکریانش دستور داد و با فرمان او ۴هزار تیرانداز از هر طرف امام را مورد هدف قرار دادند.
Mahmood Karimi - Dir Residam (320).mp3
5.96M
به سمت گودال از خیمه دویدم من...
شمر جلوتر بود...
دیر رسیدم من💔
| #مداحی
| #محمودکریمی
@montazeran_313im🖤
زیارتعاشورابانوایحاجقاسم❤️.mp3
8.5M
قوت قلب💚🌿'
زیاࢪتـ عاشورا با نوای حاج قاسم❤🤍💚
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بمیرم من
سر زخماش وا مونده
@montazeran_313im🖤
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"😭:🖇"
ظهر عاشورا تمام شد/
وای حسین کشته شد🥀😭
حال زینب چه میشود!؟💔
آخ زینب!!😔🖤
زینبجان....!!!!!😭🖤💔
#امانازدلزینب🖤😔
که خون شد دل زینب💔
#شهادت_امام_حسین_(ع)🖤
"💔:😭"
@montazeran_313im🖤
ڪـٰاش
برآیَمقَرنطینہدرهَوآۍحَرمتو
تَجویزڪُنند . . .シ🚶🏻♂
♡¦↫#حسین_جـانـم💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینبم و دختر شاه دینم
@montazeran_313im🖤
vahid-shokri-shode-ghoghaei(128).mp3
3.7M
در وصف حضرت زینب
دانلود شود
بسیار عالی
@montazeran_313im🖤
هدایت شده از ❴نـَحْنُ مٌشتاقینَ لِلــــمَہــدے∞⃕⃝❵🏴
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
قرار هرشبـمون♥️
.
عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا
میلیوݧها دعا خوندھ بشہ🌿
.
🌙 #گوشبدیدنوازشرۅحرۅ🙂
@montazeran_313im
اگه حوصله نداری بخونی گوش کن🎼
أَیدیهِمْ مَغلُولَهٌ إِلَی الاَْعْناق … دستاشون باغل به گردن ها بستن …
یُطافُ بهم فی الاسواق … همه جای این سفر خیلی سخت گذشته ، دروازه کوفه ، مجلس ابن زیاد ، دربین راه ، گرسنگیها ، خستگی ها ، تشنگی ها ، زخم زبان ها ، گاهی براشون صدقه می آوردن … نان و خرما می آوردن … ولی یه جا خیلی به زینب سخت گذشت … طاقت از دست داد تو مجلس یزید ، وقتی دید برادرش قرآن می خواند و یزید با چوب خیزران به سر و صورت حضرت اهانت میکند … به لب و دندان امام حسین جسارت می کند …